زندگی نامه مصطفی خمینی
گفتار چهارم: ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
از نظر اخلاقی برای حاج آقا مصطفی ویژگیهای زیادی میتوان برشمرد از قبیل خوشخلقی، خونسردی، سادهزیستی، صراحت لهجه، نفوذناپذیری، زهد، صفای باطن، خودساختگی، استقلال رأی و مواردی از این قبیل؛ اما برجستهترین ویژگی وی؛ یعنی آقازادگی، قابل بررسی میباشد.
الف) آقازادگی
حاج آقا مصطفی برخلاف اینکه فرزند شخصیتی همچون امام خمینی(س) بود و میتوانست از این موقعیت بهره برداری زیادی بکند؛ اما هیچ وقت تلاش نکرد به عنوان یک آقازاده، تعیینکنندۀ سیاست و جریانات در کنار امام(س) باشد، بلکه کوشید که هم امام به عنوان یک شخصیت مستقل صاحب تفکر با خط مشی خاص، در میان دیگران جلوه کنند و هم اینکه نخواست خودش یک شخصیت تبعی و پیرو داشته باشد. حجتالاسلام دعایی که سالها از نزدیک، شاهد و ناظر اخلاق و رفتار سید مصطفی بوده، در این زمینه میگوید:
ایشان همیشه از آقازادگی و دارا بودن یک شخصیت وابسته و اینکه به دلیل فرزند
کسی بودن، مورد احترام قرار گیرد، نفرت داشت؛ البته این به معنای عدم درک وی از موقعیت و برخورداری او از وجود چنان پدری نبود، بلکه به دلیل همان درک مستقل و داشتن یک شخصیت اصیل برای خود بود. انسان خودساخته و نمونهای بود که میخواست به عنوان آنچه هست مطرح باشد و نه دربارۀ وابستگیها و انتسابات. و البته این، دلیل بر نزدیک شدن این فرد به کمال میباشد. این رفتار دقیقاً در همان رابطه ظریفی بود که امام(س) هم هیچ گاه اجازه نمیدادند که مسائل خانوادگی و عاطفی در امور مبارزاتی و یا مسائل حوزه و اجتماع روحانیت دخیل شود. امام(س) از ابتدا کوشیده بودند که فرزندشان تافتۀ جدا بافتهای در حوزه نبوده، مانند دیگران مطرح شود و البته این شیوۀ تربیت، باعث شده بود که آن مرحوم بتواند در یک جوّ غیروابسته در حوزۀ علمیه، خود را ساخته، به خاطر لیاقت و پشتکار خود به آن مقام مستقل علمی برسد.[1]
آیتاللّه موسوی بجنوردی نیز در این باره میگوید:
بعضی از آقازادهها برای خود تعیّنات و تشریفات بسیاری قائل بودند؛ چون متأسفانه در این اواخر سیستم روحانیت اینطور شده بود که آقازادگی مساوی بود با اینکه از سواد و عملیات تا حدودی بیگانه است و در نجف ضرب المثل بود و میگفتند: «آقازادهای که با فضل است، حاج آقا مصطفی است»؛ یعنی کم بود که آقازاده باشد و فاضل و با سواد هم باشد؛ چون معمولاً در دستگاه پدر میرفتند و در تشکیلات ریاست و تعیّنات و برو و بیا غرق میشدند و اینها با درس خواندن جور در نمیآمد... ایشان پشت سر خود، کسی را راه نمیانداخت و تنها میآمد، هر جا میشد، مینشست و جلوی هر کس بلند میشد، حتی بچه طلبه هم که میآمد، برای او بلند میشد و احترام میکرد.[2]
همۀ صاحبنظران و آنهایی که از نزدیک حاج آقا مصطفی را میشناختند در این موضوع اشتراک نظر دارند که ایشان برای کسب شخصیت، خود را متصل به پدرش نکرد، بلکه از خود شخصیتی مستقل ساخت.[3]
ب) سادهزیستی و تواضع
سید مصطفی خمینی با تأثیرپذیری از پدر بزرگوارش، ساده زیستی را در همۀ ادوار زندگیاش روش پایدار و الگوی زندگی خود قرار داد. در طول حیات وی سادهزیستی و بی پیرایگی در جوانب مختلف زندگی ایشان آشکارا به چشم میخورد و همۀ افرادی که با زندگی وی آشنایی دارند، این موضوع را تأیید میکنند. او بر خلاف بسیاری از آقازادهها پرتوقّع نبود و خود را مانند دیگر طلبهها تلقّی میکرد و زندگی خانوادگی و معیشتیاش نیز متفاوت از آنها نبود. فریده مصطفوی، خواهر سید مصطفی، در این باره چنین میگوید:
پیش از سال 1342، یک زندگی معمولی طلبگی داشت. پس از اینکه به ترکیه تبعید شد، امکانات بیشتری برایش فراهم شد؛ ولی با این حال، زیّ طلبگی خود را فراموش نکرد. در نجف، در یک منزل 45 متری در محلهای به نام حویش[4]که فاصلۀ کمی با منزل امام(س) داشت، زندگی میکرد...از دنیا بریده بود و به دنبال توسعۀ آن نبود. اصولاً روی مادیات هیچ حسابی نمیکرد. در خرج کردن وقتی هم پولی به دستش میرسید، دقت میکرد و سخت میگرفت.[5]
آیتاللّه فاضل موحدی لنکرانی نیز در تأیید مطالب مذکور میگوید:
شهید مصطفی خمینی چه در دوران قبل از شروع مبارزۀ پدر بزرگوارش و چه در دوران شروع مبارزه، چه در ایران و چه در موقعی که در نجف زندگی میکردند، در تمامی این دورهها، با ایشان بودیم، زندگی داخلی ایشان در یک سطح بسیار بسیط و عادی بود، زندگی ایشان در تمامی این ایام اصلاً از صورت یک طلبۀ عادی متوسط خارج نمیشد و این به خاطر این بود که ایشان به آنگونه زندگیها هیچ دلبستگی نداشت. آنکه مورد علاقه ایشان بود، یکی؛ مسألۀ جهات علمی و یکی هم؛ مسائل مربوط به مبارزه بود. در غیر این دو مسأله، هیچ فکر نمیکرد و نمیاندیشید.[6]
یکی از مستندات مهمی که در زمینۀ سادهزیستی و عدم توجه سید مصطفی به
جمعآوری مال و ثروت و پرداختن به تجمل میباشد: وصیتنامۀ ایشان میباشد. در وصیتنامهاش از اموال دنیا فقط کتابهایش را برمیشمارد و در مورد آنها نیز احتیاط میکند و یادآور میشود که آنها نیز از وجوه شرعیه خریداری شدهاند و اگر فرزندش، حسین، علوم قدیمه را تحصیل نکند، بهتر است آنها را به کتابخانۀ مدرسۀ آیتاللّه بروجردی در نجف تحویل دهند.
... جمیع کتابهای خود را در اختیار حسین قرار میدهم به شرط آنکه تحصیل علوم قدیمه کند و در غیر این صورت به کتابخانۀ مدرسۀ آقای بروجردی در نجف اشرف تحویل دهند؛ چه آنکه نوعاً از وجوه، تحصیل شده و خلاف احتیاط آن است که ارث برده شود. چیز دیگری ندارم مگر بعضی مختصر است، آن هم دیگر احتیاج به گفتار ندارد...[7]
2 ))همان؛ ج 2، ص 158ـ159.
3 ))همان؛ ص 238ـ239.
4 )) در اصل: هویش.
5 )) کمیته علمى کنگره شهید آیتاللّه مصطفى خمینى؛یادها و یادمانها از آیتاللّه سید مصطفى خمینى؛ ج 2، ص390.
6 ))پیام انقلاب؛ ش 91 (25 مرداد 1362)، ص 34 (مصاحبه با آیتاللّه محمد فاضل موحدى لنکرانى).
7 )) «چند نامه و پیام»،حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 19.