صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تشریح اوضاع اسفبار ایران
- محل نجف
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تشریح اوضاع اسفبار ایران
-
حضار
شریعت اصفهانی (شیخ الشریعة)، محمد
بسمه تعالی
20 رجب 87
به عرض عالی میرساند، دو طغرا[1]مرقوم محترم که از سلامت و تأثرات قلبیۀ جنابعالی حکایت میکردند واصل؛ قضایای ایران یکی دو تا نیست که بشود بیان کرد. پس از نشر مکتوبی که به هویدا[2]نوشته شده بود عدۀ کثیری گرفتار حبس و تبعید شدهاند؛ چه از اهل علم مثل آقای منتظری، و چه غیر اهل علم. علی المحکی[3]انتشار زیادی در بلاد بزرگ از قبیل: تهران، مشهد و کرمان، شیراز، قم پیدا کرده است و بعضی رادیوها هم با اطلاع قبلی خواندهاند که موجب ناراحتی دستگاه شده است. حتی در روزنامۀ اطلاعات هم دو جملۀ حساس را نوشته بود؛ و البته انتقاد از نوشتهها کرده بود. فشارها به همۀ طبقات ادامه دارد. تکلیف به آقایان برای ملاقات[4]و تبریک شده است. چنانچه گفته میشود در بعضی روزنامهها، نسبت به آقای حکیم دادهاند که تبریک گفتهاند به وسیلۀ وزیر اقتصاد؛ ان شاءاللّه صحیح نباشد. به آقای میلانی گفته میشود که فشار برای ملاقات آوردهاند و ایشان راضی نشدهاند و تقاضای تذکره نمودهاند. علیالمحکی آقای گلپایگانی از آقای حکیم تکلیف خواسته بودند که تبریک بگوییم یا خیر. جشنها و فضاحتها در اوج خود رسیده است. به بعض علمای بلاد، علیالمحکی
تکلیف شده است که در مساجد جشن بگیرند و اذان بگویند؛ و از این مطالب خیلی زیاد است.
راجع به قضیۀ دعوت جنابعالی، این مطلب در سال قبل صحبت شد و آقای حاج آقا حسن شیرازی اخوی آقای حاج آقا محمد[5]کراراً آمدند و گفتند من مذاکراتی کردهام و ممکن است اگر امثال شماها کاغذی به ملکِ سعودی بنویسد تأثیر کند. و بعد هم گفته شد آقای خویی مینویسند یا نوشتهاند، و آقای شاهرودی وعده کردهاند با ملک در سفر حج مذاکره کنند. بالاخره اینجانب با اطمینان به اینکه در این امور هیچ تأثیری در حجاز نیست، معذلک چیزی نوشتم و آقای شیرازی بردند. پس از مدتی هم به وسیلۀ سفارت حجاز یک جواب بیسر و تهای آمد. امسال آقای حاج آقا حسن[6]آمدند و گفتند که بناست وَفْدی[7]برود، و قول دادهاند که قضات آنجا حاضر برای مذاکره شوند. عدهای را که در این امر صلاحیت نداشتند ذکر کردند. اینجانب دخالتی نکردم، زیرا اطمینان دارم بر فرض آنکه مجلسی تهیه شود و طرفین دعوا حاضر شوند، هیچ نتیجۀ مثبتی گرفته نمیشود. علاوه خوف آن است که آقایان نتوانند در آن محیط و با آن اشخاص که اینها را کفار و مُبْدِع[8]میدانند به طور شایسته گفتگو کنند، و مجلس ختم شود به فَشَل شدن و تا آخر محکوم گردیدن. اجمالاً به ایشان مطلب را گفتم، و باز گفتم اشخاص مذکور (جنابعالی در آنها نبودید) صلاحیت این امر را ندارند. و تذکر دادم که اگر هم لازم میدانید این امر را طوری نکنید که تمام قوای شیعه را مقابل قرار دهید بلکه چند نفر به عنوان یک قُطْر،[9]نه آنکه نمایندۀ تمام ممالک شیعه و علمای مذهب اینها باشند، و بعد با چند کلمه فشل[10]شوند.
اینجانب اصل این مطلب را صحیح نمیدانم؛ و مباحثه را مضر میدانم. آنها از آقایان حدیث صحیح به طرق خودشان راجع به قبّه و بارگاه میخواهند، و اگر شما تنازل کنید و بگویید مظَلَّه[11]برای احیا باشد، تصدیق حرف آنها را کردید و تا آخر محکوم شدید، و سایر اعتاب مطهره را هم محکوم کردید؛ و این امر ممکن است منعکس شود در ممالک اسلامی؛ هذا کُلّه؛ مَعَ اینکه اساس مذهب در این بلاد در خطر کفر است و عاملین آن از طرف مقامات مُعْظَمه تجلیل و تطهیر میشوند و امور فجیعه یا به سکوت و یا به تأیید میگذرد، و خواهید ملاحظه فرمود که اگر ـ خدای نخواسته ـ خداوند مهلت دهد، پس از چندی چه خواهد شد و چه خواهند کرد. «و اِلیاللّه المُشْتَکی و عَلیه المُعَوَّل». والسلام علیکم.
روحاللّه الموسوی الخمینی
منزل اینجانب را در قم عدۀ کثیری کماندو محاصره کرده و نگذاشتند روضه بخوانند، ولی حَصر بعد از ظهر برداشته شد و علیالمحکی جمعیت کثیری عصر رفتهاند آنجا. اخوی اینجانب را هم از قم به تهران بردهاند و آنجا آزاد کردند. مدرسۀ فیضیه را مدتی است قبضه کرده و پس از اصلاحاتی که مهمش عکسهایی و شعارهایی بوده[که]با التزاماتی رد کردهاند در صورت، و تحت مراقبت کامل است معناً؛ ولی در عین حال یک شب شعارهایی در جمیع دیوارها نوشته شده است و مجرمین درست به دست نیامدهاند، و بعضیها را گرفتهاند. وضع قم فجیع است و این نحو مدرسه داری افجع.[12]اینها مسموعات است. والسلام.