صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان برکات میلاد و مبعث پیامبر
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع برکات میلاد و مبعث پیامبر
-
حضار
حضار: مسئولین جمهوری اسلامی و مقامات لشکری و کشوری[129]و اقشار مختلف مردم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
متقابلاً این عید بزرگ را، عید مبارک میلاد رسول اکرم و فرزند بزرگ[وی]امام صادق ـ سلام اللّه علیه ـ را به همۀ حضار و همۀ مسلمین جهان و مستضعفان سرتاسر عالم تبریک عرض میکنم.
من باید عرض کنم که این ولادت که دنبالش برکات پی در پی بود و منتهی شد به بعثت و نزول وحی از جانب خدای تبارک و تعالی بر قلب مبارک آن سرور، ابعادش برای بشر تاکنون معلوم نشده است.
آنکه قرآن کریم دنبالش بوده است حتی برای متعمّقان آخر الزمان هم به آن طوری که باید کشف نشده است و همین مقداری که معلوم شده است و کشف شده است، وقتی که ملاحظه کنید باقبل از اسلام و معارف قبل از اسلام و فلسفه قبل از اسلام و عدالتهای اجتماعی قبلالاسلام میبینید که همین مقدار هم یک تحول عظیمی در دنیا پیش آورده است که سابقه نداشته است و لاحقه هم ندارد. در سیر عرفانی، شما ملاحظه بفرمایید که قبل از اسلام چی بوده است و بعد از اسلام و با تعلیمات اسلام مقدس و قرآن کریم چه شده است.
اشخاصی که قبل از اسلام بودند در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند مثل ارسطو[1]و امثال او، معذلک وقتی کتابهای آنها را ما ملاحظه میکنیم بویی از آن چیزی که در قرآن کریم است در آنها نیست. همین آیاتی که در روایات ما وارد شده است که برای متعمقین آخرالزمان وارد شده است، مثل سورۀ «توحید» و شش آیه از سورۀ «حدید[2]»، گمان ندارم که واقعیتش برای بشر تا الآن و تا بعدها بشود آن طوری که باید باشد، کشف بشود. البته مسائل در این باب خیلی گفته شده است، تحقیقات، تحقیقات بسیار ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسائل است. همین آیۀ شریفههُوَالاَوّلُوَالاخِرُ والظاهر والباطِنُ[3]انسان خیال میکند کهخوب، اول خلق،اللّه است و آخر هم همان است، و عرض میکنم که ظاهر هم به حسب آثارش است و باطن هم به حسب اسمائش. لکن اصلاً این مسئله این نیست که ما میفهمیم و فهمیدهاند، مسائل بیش از این مسائل است. «هُوَالظاهر» اصل ظهور را به غیر خودش میخواهد نفی کند از غیر خودش، ظهور مال اوست. واقع مطلب همین است، منتها فهم این معنا که ظهور، ظهور اوست و عالم و تمام هستی ظهور اوست، فهم این مشکل است. وهُوَمَعَکُمْ[4]که در همین
آیات وارد شده است، «معکم» یعنی همراه ماست، او اینجاست و ما اینجا. این معیت، مثلاً فلاسفه «معیت قیّومیّة» میگویند، قیّومیّة ولی مسئله را حل میکند؟ مثل معیت علت و معلول است؟ مثل معیت جلوه و ذی جلوه است؟ مسائل این نیست. متعمّقین آخرالزمان هم بهاندازه عمق ادراکشان بهتر از دیگران فهمیدهاند، والاّ حد قرآن آن است کهإنّما یَعْرِفُ القُرآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ.[5]این «یعرف القرآن من خوطب به» این نحو آیات است والاّ بعضی آیاتی که مربوط به احکام ظاهریه است و مربوط به نصایح است که همه میفهمند. آنی که «لا یَعْرِفُهُ اِلاّ مَنْ خُوطِبَ بِه» یعنی خود رسول اکرم، یعنی واسطه هم نمیتواند بفهمد، جبرئیل هم نتوانسته است. جبرئیل امین هم یک واسطهای بوده است که خوانده است بر حضرت، این آیاتی که از غیب بر او وارد شده است، و مأمور شده است که برساند، اما آن هم «مَنْ خُوطِبَ بِه» نیست. «مَنْ خُوطِبَ بِه» فقط خود رسول اکرم است، و دیگران هم که به واسطه آن نوری که از حضرت رسولصلیاللّه علیه و آله ـ در قلب ـ آن تعلیم نورانی که از قلب او به قلب خواص او بوده است، به واسطه او فهمیدهاند. و اما دست امثال ما و بشر عادی کوتاه است از اینکه واقعاً بداند که «هومعکم» یعنی چه، چه معیتی است این؟ ـ وَ هُوَ نورالسّمواتِ والارْضِ ـاَللّهُ نُورُالسّمواتِ والارْضِ[6]این چی است؟ «نورالسموات» چی است؟ چطور «نور سموات» است؟ ولهذا «منوّرالسموات» گفتهاند و هیچ ربطی به آیه ندارد. تحول معنوی و تحول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده است فوق همۀ مسائل است. و بشر، هر کس از یک بعد به قرآن نگاه کرده است، و بعضی بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعی را، بعد مسائل سیاسی را، بعد مسائل فلسفی، بعد مسائل عرفانی. لکن آن بعد حقیقی که بین عاشق و معشوق است، آن سرّی که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبی نیست که ماها بتوانیم بفهمیم چی است قصّه.
آنکه از حضرت باقر ـ سلام اللّه علیه ـ نقل شده است که فرموده است که من از
«صمد»، تمام احکام و شرایع را، تمام حقایق را از «صمد» میتوانم نشر کنم،[7]مسئله هست این. البته ما هم از «صمد» میتوانیم اصول معارف رابفهمیم، لکن او زاید بر این مسائل میگوید. در هر صورت کمال تأسف است برای انسانها که نمیخواهند بدانند، در راه دانستن نیفتادهاند، در راه معرفت کتاب خدا قدم برنداشتهاند، ارتباط با مبدأ وحی برقرار نکردند که از مبدأ وحی تفسیر بشود برایشان. آن ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواصی که بودهاند. مسائل فلسفی هم همین طور، مسائل فلسفی هم وقتی شما فلسفه ارسطو که شاید بهترین فلسفهها قبل از اسلام باشد، ملاحظه کنید میبینید که فلسفه ارسطو با فلسفهای که بعد از اسلام پیدا شده است فاصله اش زمین تا آسمان است در عین حالی که بسیار ارزشمند است در عین حالی که شیخ الرئیس راجع به منطق ارسطو میگوید که تاکنون کسی نتوانسته در او خدشهای بکند یا اضافهای بکند، در عین حال فلسفه را وقتی که ملاحظه میکنیم فلسفه اسلامیبا آن فلسفه قبل از اسلام زمین تا آسمان فرق دارد.
و راجع به امور اخلاقی، راجع به امور تربیتی، راجع به و بالاخره قرآن وارد شده است برای انسان به جمیع شئونی که انسان دارد، برای تربیت انسان به جمیع ابعادی که انسان دارد، و ابعاد انسان، ابعاد غیرمتناهی است. برای همه وارد شده است، برای همه چیز و یک سفرهای است که پهن شده است برای بشر که هر کس میتواند از آن سفره به مقدار استعداد خودش استفاده کند. و معالأسف استفاده کم شده است، و باید عرض کنم که انبیا از آدم تا خاتم به آن مقصدی که داشتند نرسیدند، در عین حالی که هر چه کمال در دنیا هست از آنهاست، معذلک به آن مقصدی که آنها داشتند نرسیدند.
و نکتهای که باید عرض کنم این است که این شرایع معروفی که الآن بین بشر معروف است، حالا ما شریعت حضرت موسی، شریعت عیسی و شریعت اسلام، وقتی که ملاحظه
میکنیم حال مشرع را، حضرت موسی ـ سلام اللّه علیه ـ را، وضع زندگی حضرت موسی و کیفیت تبلیغ او و مبارزهای که او کرده است با طاغوت، او را وقتی که ملاحظهمیکنیم، بعد میرویم سراغ امت موسی، آنهایی که میگویند ما امت حضرت موسی هستیم و ما پیرو حضرت موسی هستیم. موسی معارضه میکرد با طاغوت و اینها که میگویند ما پیرو حضرت موسی هستیم خودشان طاغوتند، در عین حال میگویند ما پیرو حضرت موسی هستیم. رادیو اسرائیل بسیار نصایح حضرت موسی را هم نقل میکند اما اسرائیل چه جور است؟ وضع او چی است؟ آنهایی که خودشان را انتساب میدهند به حضرت موسی و موسی وضع زندگی اش آن بود که یک شبان بود و یک عصا داشت و وضع شبانی اش هم آن وضع بود که تاریخ میگوید. آن وقت هم پاشد رفت سراغ بزرگترین قدرتی که در آن وقت بود و با او معارضه کرد و توجه به دنیا به هیچ وجه نداشت. آن وقت میبینیم که اینهایی که خودشان را از حضرت موسی میدانند چقدر به دنیا چسبیدهاند. سرمایههای بزرگ امریکا در دست آنهاست، قدرت مادی امریکا در دست آنهاست، و میگویند ما هم به شریعت موسی معتقدیم. از او بدتر پیروان حضرت عیسی است. حضرت عیسی را خوب، همه میگویند که یک شخص ـ همین طور هم بوده است - یک شخص روحانی الهی بوده است که هیچ توجه به این مسائل مادی نداشته است، و به حسب قول آنهایی که پیروانش میگویند هستیم، این است که ایشان به هیچ وجه توجه به این طور مسائل مادی نداشته است، یک شخص روحانی به تمام معنا، روحاللّه به تمام معنا، آن وقت میآییم سراغ پیروانش. پیروانش کی هستند الآن؟ تمام مفاسدی که الآن، یعنی نصف کنید، نصف مفاسدی که الآن در دنیا هستش از پیروان حضرت عیسی ـ سلام اللّه علیه ـ هست؟ یعنی پیروان ادعایی. الآن دارند خودشان را مهیا میکنند برای عید میلاد حضرت عیسی، چه اشخاصی؟ اشخاصی که با عیسی مخالفت دارند، با خدای عیسی مخالفت دارند، اعتقاد به عیسی ندارند، لکن خودشان را میچسبانند به او. آن نصف دیگر عالم مال آنهایی است که ادعا میکنند که ما برای تودههای مردم، برای ضعفا، برای چی داریم
زی[8]میکنیم، نمیخواهیم دیگر آن جهات قلدری در عالم باشد، میخواهیم همۀ مردم یک جور باشند. آنها هم آن طایفه اکثراً وقتی سراغ سرانشان میرویم میبینم که کرملین از امریکا بدتر است. لنین بامردم آن کرد، استالین آن کرد، اینها هم دارند این میکنند. آن ادّعا و آن عمل.
وقتی میآییم سراغ خودمان، خودمان هم همین. مسلمین هم در عین حالی که همه سران دول اسلامیادعای اسلامیت میکنند، ادعای پیروی از پیغمبر اسلام میکنند، درعین حال میبینید که هیچ شباهتی ما بین سران آنها با اسلام، هیچ شباهتی نیست، هیچ ارتباطی نیست. ادعا زیاد است، ادعاها هست ما پیرویم ولی پیرویم در مقام عمل. سیرۀ پیغمبر چی بوده است، سیرۀ شماها چی است؟ پیغمبر در بین بشر چه جور زندگی کرده است، شما در بین بشر چه جور زندگی میکنید؟ پیغمبر با مردم مظلوم چه جور بوده، شما با مردم مظلوم چه هستید؟ پیغمبر با طاغوتها چه جور بوده و شما با علاوه بر اینکه خودتان طاغوتچه هستید با طاغوتها چطور هستید؟ پیغمبر با مستضعفین عالم چه وضع داشته و شما چه وضع دارید؟ پیغمبر وضع زندگی ظاهریاش چی بوده و شما چه هستید و چه دارید؟ مجرد اینکه من بگویم من تابعم که درستنمیشود مطلب. سران دولتهای اسلام همه این طور هستند. پیغمبر میگوید مسلمین، با هم مجتمع باشید! شمامتفرق میکنید! قرآن میگویدواعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً[9]شما چسبیدید به حبل امریکا و شوروی. ادعاها زیاد است. مننمیگویم که ماها که حالا در ایران هستیم ما هم تابع هستیم به آن معنا، ما ادعامان این است که میل داریم تابع بشویم، در خط این هستیم که تبعیت بکنیم. شما که میگویید تابع هستیم، که، قرآن خدا میگوید که با اینها یک طور نباشیدوالّذینَ کَفَرُوا اَولِیائُهُم الطاغُوت[10]خوب، شما اولیایتان کی هست الآن؟ با کی ارتباط دارید الآن؟ خوب، یک دسته با آن طرف ارتباط دارید، یک دسته با آن طرف. ایران هم که
میخواهد با هیچ کس نباشد، شما به فشارش میگذارید، فشار به اینکه چرا آن طرف نیست یا چرا آن طرف نیستی.
آن روزی که خدای نخواسته ایران هم بغلتد در یک طرفی، مسائل حل است، تمام است. ایران گناهش چی هست که از آن ور صدام هجوم میکند آن طوری و آن طور جنایات را بر او وارد میکند و او تودهنی میخورد، بعدها میخواهد یک راه دیگری پیدا بشود. تا آن وقتی که هجوم میکرد و میگفت که این مجوسیها را ما میخواهیم چه بکنیم، ما همه مجوسی بودیم، همۀ ایران جزو مجوس بودند، همۀ فارس زبانها یعنی مجوس. تا آن وقتی که قدرت داشت این طور بود. آن روزی که برگشت و تودهنی خورد از مسلمین ایران، از آن روز شروع کرد به اینکه ما همه مسلمانیم، چرا با هم دعوا بکنیم؟ آخر شما آن صفحه صحبتهایشان را پهلوی هم بگذارید، آن روز میگوید اینها مجوس هستند، چه، ما میخواهیم برویم چه بکنیم، بگیریم اینجاها را چه بکنیم این عربستان، عربستان است باید ما بیاییم چه بکنیم، برای عربستان اسم میگذارند و نمیدانم اهواز را با «حای» «حُطّی» مینویسند و اینها. آن روزی کههجوم میکنند آن حرف را میزنند. امروزی که تودهنی خوردهاند برای اینکه فرصت پیدا بکنند دوباره هجوم کنند، ادعا میکنند که آقا ما صلح طلبیم، هی صلح، صلح، صلح. و این مجامع عمومینمی آیند بنشینند بگویند که آقا تویی که میگویی که صلح، چرا آن طور کردی؟ چرا حمله کردی که حالا بگویی صلح بکنم؟ اینهائی که ادعا میکنند که ما چه و چه هستیم، در یک محلی یک انفجاری واقع میشود ـ همۀ مردم، مستضعفین دنیا با شما مخالفند ـ انفجار، همۀ دنیا هست. در یک محلی یک انفجار واقع میشود، بعدش صدام ایلام را و اینها را بمباران میکند! آن وقت در آنجا میگویند خوب، تلافی درآورده، انتقام گرفته. همین طرفدارهای حقوق بشر از این حرفها میزنند این دنیا چه وضعی الآن پیدا کرده است؟
این مسلمانها که ادعا میکنند که ما تابع پیغمبر اکرم هستیم، ما تابع قرآن کریم هستیم، خوب، این قرآن، بیایید ببینید این قرآن چه میگوید و شما چه میکنید. آنها میبینید که
برای خاطر امریکا تمام این گرفتاریها را برای ما دارند پیش میآورند و میگویند ما مسلمان هستیم. خوب، این اسلام شد که شما بگویید که مسلم هستیم، لکن چون امریکا چطور است شما باید چه بکنید؟ نفتشان را به امریکا میدهند، تمام چیزهایی که مال خود ملتشان است تقدیم میکنند. ملتشان به آن ضعیفی و به آن بیچارگی دارد زیر ستم خود آنها پایمال میشود و باز ادعا میکنند که ما مسلمان هستیم. مگر با ادعا انسان مسلمان میشود؟ میگویند ما مسلمان هستیم و میخواهیم که اتحاد باشد. ایران «هفته وحدت» درست میکند، آنها میگویند ایران دارد تفرقه میاندازد. در بعضی رادیوهایشان بود که ایران دارد تفرقه میاندازد. ایران هفته وحدت درست کرده، او میگوید تفرقه میاندازد. ایران میگوید که آقا، ای یک میلیارد مسلم، جمع بشوید با هم! این قدرتهای بزرگ را نگذارید این طور ـ چی بکنند ـ تعدی بکنند به دنیا. اینها هر گوشه میگویند ایران چه، ایران چه، که نگذارند اصلاً این حرف از حلقوم ایران بیرون بیاید. بالاخره نه آنهایی که ادعا میکنند ما تابع حضرت موسی هستیم ادعایشان صحیح است. نه آنهایی که ادعا میکنند ما تابع حضرت عیسی هستیم ادعایشان صحیح است، نه اینهایی که ادعا میکنند ما تابع پیغمبر اسلام هستیم. ادعاست، همه اش ادعاست. اعمال را باید دید چی هست. آن که طرفدار حضرت موسی است ببینیم ـ چطوری ـ حضرت موسی عملش آن بود؟ تاریخ ثبت شده است، قرآن هست، تاریخ هست، تورات هست، همه هست، ثبت شده است. اعمال شما هم حالا بیایید ببینید چی هست، اعمال هم مشاهد. آن هم که تابع حضرت عیسی است، تاریخ حضرت عیسی مضبوط است و خود آنها هم میدانند ـ البته با یک انحرافاتی ـ اعمالشان را که همه مردم دارند میبینند. آن هم که ادعا میکند، من طرف آن که الحاد است، در طرف الحاد واقع شده و هیچ چیز را درستنمیداند، آن هم که ادعا میکند که ما طرفدار ملت هستیم و تودهها هستیم و چه، آن هم هر جا دستش برسد میکوبد و میزند و میکشد و از بین میبرد، و افغانستان را این طور کرده الآن. اینها هم که مسلمانند، خوب، همین طور. تاریخ اسلام را میبینند، دستشان است، قرآن کریم دستشان هست، سیره پیغمبر دستشان هست، همه را دارند
میبینند معذلک عملشان بر ضد است. نه اینکه مثل سایر متعارف مردم باشد. عمل سران ـ دولت ـ دولتهای اسلامیبه ضد اسلام است و فرق دارد با عملهای اشخاصی که یک قدری فرض کنید که خلاف میکنند. آنها در رأس واقع شدند و آنها اعمالشان بر خلاف حکومت اسلامیاست، بر خلاف سیرۀ پیغمبر اسلام است، بر خلاف عملهای اهل بیت اسلام است، بر خلاف اینهاست الآن. و ما دنیایمان یک همچه دنیایی است. مدعیها خیلی زیاد ولیکن واقعیت همین است که همه میبینیم و میبینید، و تا چه وقت بشود کهیک همچه مطلبی منعکس بشود ومنقلب بشود. البته انقلاب کلیاش با ظهور امام زمان ـ سلام اللّه علیه ـ است ولی خوب، ما تکلیف داریم. این درست است، اما ما تکلیف داریم تکلیف این است که ما جدّیت کنیم در اینکه هر چه میتوانیم قوّههایمان را سر هم بگذاریم که جلو بگیریم از این مسائل.
و ما نصیحتمان همیشه، ملت ایران و گویندگان ایران نصیحتشان همیشه بر دولتهای اسلامیاین بوده است که آقا، بیایید با هم مجتمع بشویم! بیایید با هم باشیم! ما نمی خواهیم بیاییم ممالک شما را بگیریم، ما مملکت گیر نیستیم، لکن مدافع از حق خودمان هستیم. خوب، ما به این حرفمان همیشه پایبند بودهایم. از اول حرف ما یک کلمه بوده تا حالا. نه آن وقت میگفتیم که عرب مقابل عجم، مجوساند اینها یا آنها چه هستند، نه آن وقت ما این حرف را میزدیم، نه حالا، نه بعدها. حرف ما یکی است که مسلمانها با هم مجتمع بشوند، و این گرگهایی که ریختهاند به جان مسلمین، اینها را از بین ببرند. کنارشان بزنند. دستشان را کوتاه کنند. میگویندنمیشود، خوب، ما دیدیم ایران کرد و شد. ایران با یک جمعیت کمی و با نداشتن هیچ نیروی صحیحی، خوب، ریختند در خیابانها کار خودشان را کردند و طاغوت را از بین بردند و دست امریکا و شوروی و همه را هم کوتاه کردند. چرا نمیشود؟ وقتی ملتها بخواهند چرا نمیشود؟ ما حرفمان این است که دولتها بیایند قبل از اینکه خود ملتها قیام بکنند خود دولتها بیایند خاضع بشوند با هم، دوست بشوند با هم. یک جلسهای درست کنند، همه رئیس جمهورها بنشینند پیش
هم و حل کنند مسائلشان را. هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آوردهاند به اسلام، در او با هم اجتماع کنند، جلویشان را بگیرند و آسان هم هست. یک چیزی نیست که نشود. اگر همه با هم مجتمع بشوید آنها اصلاً کنار میروند. کار ندارند دیگر. آنها از ضعف شما. از نفهمی شما، از جهالت شما استفاده میکنند. زمان محمدرضا از ضعف این بدبخت استفاده میکردند. یک کلمه میگفتند، این خاضع بود. نمیخواستند بیایند بریزند چی بکنند اما همچو ترسانده بودندشان که اگر ما یک کلمه راجع به امریکا بگوییم، کذا و کذا میشود. ایران گفت و نشد.
من نمیگویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد که انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بکند ولو اینکه شهید هم میداد. البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه میکردند با طاغوت ولو اینکه زمین بخورند، ولو اینکه کشته بشوند و لو کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند، و نگذارد که اینقدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان ـ سلام اللّه علیه ـ هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانههایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید. انشاءاللّه ظهور میکند ایشان. و من امیدوارم خدای تبارک و تعالی قلبهای همۀ ما را متوجه به خودش بکند و از معارف قرآن به ما یک نسیمی عنایت بفرماید. و مسلمین را به تکالیف خودشان آشنا کند. و سران مسلمین را انشاءاللّه به تکلیف الهی خودشان آشنا کند. و آنهایی که با اسلام و مسلمین مخالفند انشاءاللّه قلع و قمع کند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 ـ اصول کافی، ج 1، ص 93، ح 3.
3 ـ سورۀ حدید، آیۀ 3: «اوست اول و پایان و آشکار و نهان».
4 ـ سورۀ حدید، آیۀ 4: «و او با شماست».
5 ـ بحارالأنوار، ج 24، ص 237 ـ 238، ح 6.
6 ـ سورۀ نور، آیۀ 35: «خداوند، نورِ آسمانها و زمین است».
7 ـ تفسیر البُرهان، ج 4، ص 526.
8 ـ زندگی؛ رفتار.
9 ـ سورۀ آل عمران، آیۀ 103: «به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید».
10 ـ سورۀ بقره، آیۀ 257: «و کسانی که کافر شدهاند، طاغوتْ یاوران آنهاست».