صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان انگیزه و برکات بعثت پیامبر (ص)
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع انگیزه و برکات بعثت پیامبر (ص)
- حضار حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ صانعی، یوسف (دادستان کل کشور) ـ موسوی، میرحسین (نخستوزیر) ـ فلسفی، محمد تقی ـ اعضای شورای نگهبان ـ اعض
بسم اللّه الرحمن الرحیم
متقابلاً من عید سعید مبعث را به شما آقایان و ملت شریف ایران و جمیع مسلمین بلکه جمیع مستضعفان جهان تبریک عرض میکنم. مسئلۀ مبعث و ماهیّت آن و برکات آن چیزی نیست که بتوان با زبانهای الکن ما از آن ذکری کرد؛ و به قدری ابعاد آن زیاد است و جهات معنوی و مادی او زیاد است که گمان ندارم بتوان حول و بر او هم صحبت کرد. مسئلۀ بعثت یک تحول علمی ـ عرفانی در عالم ایجاد کرد که آن فلسفههای خشک یونانی را که به دست یونانیها تحقق پیدا کرده بود و ارزش هم داشت و دارد، لکن مبدل
کرد به یک عرفان عینی و یک شهود واقعی برای ارباب شهود. قرآن در این بُعدش برای کسی تاکنون منکشف نشده است مگرمَنْ خوطِبَ بِه[1]؛ و در بعض ابعادش حتی برایمَنْ خوطِبَ بِههم منکشف نشده است و فقط برای ذات ذوالجلال جلّت عظمتُه معلوم است. اگر کسی سیر کند در فلسفههای قبل از اسلام و فلسفههای بعد از اسلام، و خصوصاً قرنهای آخر و عرفای قبل از اسلام و آن کسانی که در هندوستان و امثال آن یک همچو مسائلی داشتند، با عرفای بعد از اسلام که به تعلیم اسلام در این امر وارد شدهاند، میفهمد که چه تحولی در این بعد حاصل شده است؛ در صورتی که عرفای بزرگ اسلام هم راجِل[2]هستند در کشف حقایق قرآن.
لسان قرآن که از برکات بعثت است، از برکات بزرگ بعثت رسول خداست، لسانی است که سهلِ ممتنع است. بسیاری شاید گمان کنند که قرآن را میتوانند بفهمند، از باب اینکه به نظرشان سهل است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان میکنند که قرآن را میتوانند بفهمند؛ برای اینکه، آن بُعدی که برای آنها جلوه کرده است و آن بُعدی که در پس این ابعاد است برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ مبعوث نشده بودند و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، نازل نشده بود از آنجا، و با آن جلوۀ نزولیاش در قلب رسول خدا جلوه نکرده بود، برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود. بعد از آنکه اتصال پیدا کرد مقام مقدّس نبوی ولی اعظم با مبدأ فیض به آن اندازهای که قابل اتصال بود، قرآن را نازلتاً و مُنزَّلاً کسب کرد، در قلب مبارکش جلوه کرد و با نزول به مراتب هفتگانه به زبان مبارکش جاری شد. قرآنی که الآن در دست ماست نازلۀ هفتم قرآن است و این از برکات بعثت است؛ و همین نازلۀ هفتم آنچنان تحولی در عرفان اسلامی، در عرفان جهانی به وجود آورد که اهل معرفت شمّهای از آن را میدانند و بشر از همۀ ابعاد او، یعنی جمیع ابعاد او برای بشر باز، معلوم نشده است و معلوم نیست معلوم شود. آیاتی در قرآن کریم
که باز از برکات بعثت است مشاهده میشود که این آیات را در عین حالی که انسان گمان میکند که خوب، ظاهر است، لکن تاکنون کشف نشده استهُوَ الْأَوَّلُ وَ الاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ ... وَ هُوَ مَعَکُمْ.[3]اللّهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْض[4]اینها آیاتی است که نه مفسر میتواند بفهمد، نه فیلسوف و نه عارف. هر کس ادعا کند که معنی او را فهمیده است، در جهل فرو رفته است. قرآن رااِنَّما یَعْرِفُ الْقُرآن مَنْ خوطِبَ بِه[5]به وسیله «مَنْ خوطِبَ بِه» به یک عدّۀ معدودی از اولیای خدا و ائمۀ معصومین ـ علیهم السلام ـ تحویل داده شده است و به وسیلۀ آنها یک حدودی که قابل فهم است برای بشر تفسیر شده است؛ لکن آنکه لطیفۀ وحی است همان آیۀ شریف«اللّه نُورُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ»وقتی دست مفسِّر افتاده است «اَللّهُ[نُورُ]السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» معنا کرده است که هیچ مربوط به قرآن نیست. این مفسرین در عین حالی که زحمتهای زیاد کشیدهاند لکن دستشان از لطایف قرآن کوتاه است؛ نه از باب آنکه آنها تقصیری کردهاند، از باب اینکه عظمت قرآن بیشتر از این مسائل است.
مسئلۀ معرفت اللّه که در قرآن مطرح است میفرماید که به حسب نقلما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک[6]البته معنایش این است که آن طوری که معرفت تو حقش است ما نشناختیم، نهما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی اِیّاک[7]او آن قدری که حق معرفت بشر است شناخته است، اما حظ معرفت بشر غیر از آن چیزی است که حق معرفت اللّه است. حق معرفت اللّه و حق عبادت اللّه را، حتّی به حسب این روایت، رسول اکرم که بزرگترین عارف و بزرگترین عابد است میفرماید کهما عَرَفْناکَ وَ عَبَدْناکَ[8]اما نمیفرماید کهما عَرَفْناکَ حَقَّ مَعْرِفَتی إیّاکوما عَبَدْناکَ حَقَّ عِبادَتی اِیّاک[9]؛ برای اینکه آن را ادا کرده، اما آن حظ انسانی و جلوۀ ظاهریه است و از برای
معرفت خدا چیزی است که نه مَلَک مُقرَّب میتواند آن معرفت را پیدا کند و نه رسول مُرْسَل؛ و این از برکات بعثت است. این قدری که معرفت برای اهل معرفت حاصل شده است، این از نازلۀ کتاب خداست که به وسیلۀ نزول بر قلب رسول اللّه که آن هم از اسرار بزرگ است. کیفیت وحی از اموری است که غیر از خود رسول خدا و کسانی که در خلوت با رسول خدا بودند یا اینکه از او الهام گرفتهاند کیفیت نزول وحی را کسی نمیتواند بفهمد؛ و لهذا هر وقت خواستند معرفی هم بکنند با زبان ما عامیها معرفی کردند، چنانچه خدای تبارک و تعالی با زبان آن بشر عامی، خودش را با شتر[10]معرفی میکند، با آسمان معرفی میکند، با زمین معرفی میکند، با خَلْق و امثال اینها. و این برای این است که بیان قاصر است از اینکه آن مطلبی که هست ادا بشود و تا آن حدی که بیان میتوانسته ادا کند قرآن ادا کرده است، و هیچ کتاب معرفتی ادا نکرده است، آنهایی که ادا کردند به تبع قرآن ادا کردند.
اگر قرآن نبود، باب معرفة اللّه بسته بود الی الابد. و آن فلسفۀ یونانی یک باب دیگری است که در محل خودش بسیار ارجمند است؛ برای اینکه، با استدلال اثبات میکند، نه معرفت حاصل میشود، با دلیل اثبات میشود وجود خدای تبارک و تعالی. معرفت غیر اثبات وجود است. و قرآن آمده است که هم اثبات بکند به همان طریقههای متعارف و طریقههای بلکه گاهی نازلتر از او و هم پردۀ دیگرش عرفان قرآن است که او را همین مقدارش هم که در قرآن است در هیچ کتابی نمییابید، حتی در کتب عرفانی اسلامی که متحول شده است و با عرفان قبل الاسلام بسیار فرق دارد، باز تعبیرات قرآن غیر آنی است که آنها دارند.
یک نحوۀ دیگری هست، یک لطایف دیگری در قرآن هست و اینها هم از برکات بعثت است. و برکات بعثت آن مقداری که در معنویات هست آن قدر در مادیات ظاهر
نشده است، لکن آن مقداری هم که در مادیات ظاهر شده است باز قبل الاسلام نبوده است. اتصال معنویت به مادیت و انعکاس معنویت در همۀ جهات مادیت از خصوصیات قرآن است که افاضه فرموده است. قرآن در عین حالی که یک کتاب معنوی، عرفانی به آن طوری است که به دست ماها، به خیال ماها، به خیال جبرئیل امین هم نمیرسد، در عین حال یک کتابی است که تهذیب اخلاق را میکند، استدلال هم میکند، حکومت هم میکند و وحدت را هم سفارش میکند و قتال را هم سفارش میکند و این از خصوصیات کتاب آسمانی ماست که هم باب معرفت را باز کرده است تا حدودی که در حد انسان است و هم باب مادیات را و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت را و هم باب خلافت را و همه چیز را؛ و ما که امید است از پیروان اسلام باشیم و از پیروان قرآن باشیم باید همۀ ابعاد این را در نظر داشته باشیم. نه در نظر داشته باشیم، بلکه دنبالش باشیم تا حاصل بشود برای ما، مجاهده کنیم تا حاصل بشود برای ما.
و اگر چنانچه ما با همان بعد ظاهری قرآن، به همان بعدی که قرآن برای ادارۀ امور بشر آمده است، برای رفع ظلم از بین بشر آمده است، یعنی یک بُعدش این است که ظلم را از بین بشر بردارد و عدالت اجتماعی را در بشر ایجاد کند، ما اگر کوشش کنیم و آنهایی که تابع قرآن خودشان را میدانند، مسلمین جهان اگر کوشش کنند تا اینکه این بُعد از قرآن را که بُعد اجرای عدالت اسلامی است، در جهان پخش کنند، آن وقت یک دنیایی میشود که صورت ظاهر قرآن میشود. و ما ملت ایران که نهضت کردیم و دست ظلم را کوتاه کردیم باید دنبال این مطلب باشیم، و تا آنجایی که دست ظالمان را بکلی از کشور خودمان کوتاه کنیم و با هدایت این نور سایر کشورهای اسلامی و سایر مستضعفان جهان بیدار بشوند و خودشان را از تحت سلطۀ قدرتهای بزرگ خارج کنند. و آن چیزی که ما در روز مبعث باید توجه به آن بکنیم این است که با بعثت رسول خدا، بعثت رسول خدا برای این است که راه رفع ظلم را به مردم بفهماند، راه اینکه مردم بتوانند با قدرتهای
بزرگ مقابله کنند به مردم بفهماند. بعثت برای این است که اخلاق مردم را، نفوس مردم را، ارواح مردم را و اجسام مردم را، تمام اینها را از ظلمتها نجات بدهد، ظلمات را بکلی کنار بزند و به جای او نور بنشاند، ظلمت جهل را کنار بزند و به جای او نور علم بیاورد، ظلمت ظلم را به کنار بزند و به جای او عدالت بگذارد، نور عدالت را به جای او بگذارد و راه او را به ما فهمانده است، فهمانده است که تمام مردم، تمام مسلمین برادر هستند و باید با هم وحدت داشته باشند، تفرق نداشته باشند.
برادران! ما امروز گرفتار تمام قدرتهای شیطانی بشر هستیم؛ ما باید توجه بکنیم به اینکه تکلیف الهی ما در امروز که همه به ما حمله کردهاند چی است. تمام اقشار ملت از آنهایی که در سطح کشور کارفرما هستند و دستاندرکاران دولتی هستند، آنهایی که قوۀ قضایی به آنها محول است، آنهایی که کارهای دیگر بر آنها محول است، آنهایی که پاسداری از مرزها بر آنها محول است مثل ارتش و غیره، آنهایی که همه چیز بر آنها محول است و سایر قشرهای ملت مکلفاند به اینکه اسلام را حفظ کنند، مکلفاند به اینکه جمهوری اسلامی را حفظ کنند؛ و این تکلیف، تکلیفی است که از بزرگترین تکالیفی است که اسلام دارد و آن حاصل نمیشود الاّ با تفاهم، الاّ با اینکه همۀ ملت با هم برادر باشند. مؤمنون اِخْوَه هستند.[11]اگر این اخوت ایمانی در سرتاسر کشور ما محفوظ بماند و هر کسی برای خودش توجه به خود نداشته باشد، توجه به مقصد داشته باشد و خودش را برای مقصدش بخواهد، هیچ کس نمیتواند به این کشور تعدی کند. و اگر خدای نخواسته، در بین آقایان، در بین مردم، در بین دولتیان، در بین مجلسیان، در بین اقشار ملت، کارگرها، کارفرماها و کشاورزان، همه اگر چنانچه این اخوت ایمانی سست بشود، آن روز است که رخنه میکنند در بین شما شیاطین و شما را به جان هم میریزند و استفادهاش را قدرتهای بزرگ میکنند.
آنها، قدرتهای بزرگ نشستهاند آنجا که با ایادی خودشان در این کشور راههایی درست کنند که خود اهالی این کشور برای آنها جاده را صاف کند. آنها مستقیماً نمیآیند سراغ شما، آنها با این راهها، با قلمهای فاسد، با فکرهای فاسد که در خدمت میگیرند در سراغ شما میآیند و با شایعهافکنیها و دروغپردازیها در بین شماها هرکس را به دیگری بدبین میخواهند بکنند. و آن روزی که قشرهای ملت خدای نخواسته، برخلاف الآن که هستند، به هم بدبین بشوند، آن روز است که رخنه کردهاند آنها و استفاده خواهند کرد. و همه مسئول هستیم، از من طلبه تا مراجع اسلام تا علمای بلاد اسلامی تا دست اندرکاران، مجلس، رئیس جمهور، ارتشیها، پاسدارها و همۀ قشرهای ملت در مقابل خدا مسئولاند و همه یک روز در پیشگاه خدا خواهیم رفت و از ما سؤال خواهد شد، نعمت را از ما سؤال میکنند و آن نعمت، اسلام است. ما مسئول هستیم، ما باید پا روی غرضهای شخصی خودمان بگذاریم برای خدا و برای مقصد. ما همه باید برای خدا باشیم، چون از او هستیم و هرچه داریم از اوست، قدرت هرچه هست از اوست، نعمت هرچه هست از اوست و او نورِ سماوات و ارض است. و ما موظف هستیم از طرف او و از طرف عقل خودمان و وجدان خودمان که به آن کسی که ولیّ همه چیز ما هست خدمت بکنیم، و آمال و آرزوی ما این باشد که دین او را تقویت بکنیم و اسلام را در بین بشر پیاده کنیم؛ و این نمیشود الاّ به وحدت کلمۀ شما و دست برداشتن از اختلافات، اگر خدای نخواسته باشد و انشاءاللّه نباشد. و من امیدوارم که با وحدت کلمه و با اخوت ایمانی محکم بایستیم و بایستید و این کشور را از حوادث دهر حفظ کنید. خداوند ان شاء اللّه به همۀ ما سعادت دریافت معنویات مبعث پیغمبر اکرم را عنایت فرماید. خداوند تعالی از نور معرفت خودش که به وسیلۀ قرآن القا شده است به ما هم بهرهای عنایت فرماید. و خداوند تعالی وحدت اسلامی این ملت را حفظ بفرماید و دولتهای اسلامی را بیدار کند و ملتهای اسلام را به هم پیوند بدهد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 ـ راجل: کسی که پیاده راه برود و سوار بر مرکب نباشد، کنایه از عجز است.
3 ـ سورۀ حدید، آیۀ 3 و 4: اوست آغاز و انجام و پیدا و نهان و او به همه چیز داناست ... و هر کجا باشید او با شماست».
4 ـ سورۀ نور، آیۀ 35: «خدا نور آسمانها و زمین است».
5 ـ بحارالأنوار، ج 24، ص 237 ـ 238 ، ح 6: «بدرستی آنکسی قرآن را میشناسد که مورد خطابِ قرآن باشد».
6 ـ بحارالأنوار، ج 68، ص 23: «آنچنان که حق معرفت توست، ما تو را نشناختیم».
7 ـ «نشناختیم تو را، آن قدری که حق معرفت من است به تو».
8 ـ «ما حق معرفت تو و بندگی تو را نشناختیم».
9 ـ ما بندگی تو را آنچنانکه حقِ بندگی توست بجای نیاوردهایم.
10 ـ اشاره است به آیۀ 17، سورۀ غاشیه.
11 ـ اشاره است به آیۀ 10 سورۀ حجرات: «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ». بتحقیق که تمامی مؤمنین برادرند».