صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان اهمیت نماز جمعه و بیان وظایف ائمۀ جمعه ـ مشکلات و گرفتاریهای انقلاب
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع اهمیت نماز جمعه و بیان وظایف ائمۀ جمعه ـ مشکلات و گرفتاریهای انقلاب
-
حضار
حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور و امام جمعه تهران) و ائمه جمعه سراسر کشور
بسم اللّه الرحمن الرحیم
از برکات این انقلاب و نهضت یکیش همین است که ما آقایان را از نزدیک خدمتشان میرسیم. پیشتر هیچ وقت یک جلساتی که همۀ آقایان و بزرگان و علما جمع بشوند، اتفاق نمیافتاد.
نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعی داشت و بعد به تدریج، آن محتوای خودش را از دست داد . و در بین مسلمین، یک طایفهشان اصلاً اقامۀ جمعه نمیکردند و یک دستهای هم که اقامۀ جمعه میکردند بیمحتواـ تقریباًـ بود؛ مسائل منحصر میشد به یک چند جمله نصیحت و ختم میشد. در صدر اسلام ، مسجد و نماز جمعه یک ابزاری بود در دست کسانی که میخواستند فعالیت در امور کشوری بکنند. از مسجد همۀ این مسائل بیرون میرفت، شکل میگرفت و نماز جمعهها این طور نبود. شما خطبههایی[را]که در نماز جمعههای آن وقت خوانده شده است ملاحظه میفرمایید که چه وضعی بوده است آن نماز جمعهها و چه محتوایی داشته است. و معالأسف، دستهای خائنی از اول ـ تقریباً ـ به تدریج این را از بین بردند، به طوری که نماز جمعه اصلاً هیچ محتوا دیگر نداشت.
چنانچه حوزههای علمیه هم یک بعدی بود. هی زحمت میکشیدند، تحصیل میکردند و چه ، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامی آن هم؛ در فقه بیشتر ابوابش ـ تقریباً ـ منسی بود. چند بابش بود که همۀ فکرها متمرکز شده بود در همان چند
بابی که آن وقت متعارف بود. امروز که میبینید که در مسئلۀ قضا همچنین مشکلات بزرگی برای ما حاصل است و برای ملت ما؛ برای این است که خوب قضا در سابق اصلاً دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمیشد؛ کم میشد. والآن ما علمای بزرگی داریم که از قضا اطلاعی ندارند. اطلاعشان در جاهای دیگر بسیار عالی و خوب است، اصول را خیلی خوب میداند، فقه را، آن مباحثی که بوده است خیلی خوب میدانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبی بوده است که محتوای حوزهها از آن خالی بوده.
و بالاتر از آن، قضیۀ دخالت در امور سیاسی، در امور کشوری است که یک عیبی شده بود. والآن هم شاید بعضی اشخاص این را یک عیبی میدانند که فلان ملاّ چه کار دارد به اینکه در ایران چه میگذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا اشکال. این یک نقشهای بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنی، جوری شده بود همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چی میگذرد. آن امور مسلمینی که در صدر اسلام با علمای اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام، بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ هم همینطور، آن وقت آن طور بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمیتوانست یک آخوندی، یک عالمی، یک مجتهدی اسم سیاست را ببرد، نمیتوانست دخالت در یک امری بکند. میگفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز...
حتی این آخری یک قصهای بود که یکی از آقایان ـ خدا رحمتش کند ان شاء اللّه ـ بسیار مرد سالم و صحیحی ـ تقریباً ـ دانشمندی بود، لکن او چون باورش آمده بود ـ و کم میشد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیهای که در قم اتفاق افتاده و در همین انقلابات و اینها ـ که صحبت در این بود که دولت ـ مثلاً ـ چه جور، چه کار میکند! حالا اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلاً به ما چه ربط دارد که در امور مسلمین چه میگذرد! بر اسلام چه میگذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز اسلام بوده است و مرکز تجهیز همۀ قوای اسلامی بوده است، همین وضع را دارد که
[میگویند:]به ما چه ربط دارد که کجا چه میشود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه میکند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعاری شده بود بین همه، اسباب این شد که رسیده است کار به آنجا که میبینید که بلاد مسلمین آن طور دستخوش تاخت و تاز امریکا شده که از آن ور دنیا آمده است برای مسلمین میخواهد همۀ کارها را او اداره کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همۀ امورشان او باید دخالت کند و مملکت اسلامی را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمیدانم چه بفرستد. اینها برای همین بود که ما اسلام را از محتوای خودش بیرون کرده بودیم. و حالا هم هر چه فریاد زده میشود در ایران الحمد للّه، خوب است و دارد پیشرفت میکند، اما جای دیگر، این فریاد به جایی نمیرسد.
آقای موسوی خوئینیها[1]که رفته بودند، میگفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشاری آمد، بنا شد که یک روز ائمۀ جمعۀ آنجا راجع به فلسطین و راجع به چی صحبت کنند. اولاً، ما سؤال میکنیم از آنها که شما که حرام میدانید اینها را، شما که جلوی تمام چیزها را گرفتید که راجع به هر چیزی که مربوط به عمل عبادی حج نباشد همهاش بدعت است و باید نباشد، و این کتکهایی که حجاج ما خوردند، و آن حبسهایی که کشیدند و آن اهانتهایی که شدند همهشان، روی این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید. مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول اللّه است. اگر اینطور است، چرا یک روز را برای این قرار دادید آن هم با این بیمحتوایی؟ فقط یک کلمهای که خدا مسلمین را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد.
و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را ، که در صدر اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً میرود به سایر جاها؛ قهری است مسئله. وقتی مسلمین دیدند که این مسئلۀ صحیحی است که از آن غافل بودهاند، آنها هم کم کم ـ ولو
دولتهایشان هم نخواهند ـ میکنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانی که مسئولیتها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طوری اجرا کنیم ـ کارهای خودمان را ـ که پیش خدای تبارک و تعالی مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز جمعهها، در مساجد، در ائمۀ جمعه و جماعت، در همه جا[روشن کنیم]که از اینجا از طرف ائمۀ جمعه و جماعات باید همۀ چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری که در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت میخواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز میکردند، هر وقت میخواستند یک کار مهمی بکنند در مسجد طرح میکردند و اعلام میکردند که نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، برای کاری میرفتند آنجا، نمازشان را هم میخواندند و مسائل سیاسیشان را[هم]میگفتند و اجرا میکردند، ارتش میفرستادند و همۀ این کارها را آنجا میکردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشی از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!».
خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام[به]امور مسلمین[داشته باشید]اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین کذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویی که اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است، گرفتاریهای مسلمین است و کسی که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت،فَلَیْسَ بِمُسْلِمْ[2]. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که[بگویند:]شما مسلم نبودید؛ برای اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.
البته من نمیگویم که دخالت ، این دخالت و بی نظمی[باشد.]این صحیح نیست، باید
ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش نمیدهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایی که گوش بدهند. با نظارت و ارشاد ـ عرض میکنم که ـ جهت دادن به همۀ امور با دست شماها انجام میگیرد و آقایان مسئول هستید؛ یعنی ، من که یک طلبهای این کنار نشستهام، نمیتوانم کاری بکنم؛ شماها مسئولید؛ شماهایی که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزی که میخواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریک کردن همۀ امور. و ان شاء اللّه، امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این طور نباشد که توی مسجد اگر یک امام جماعتی، جمعهای بخواهد یک کلمهای بگوید که مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش بدهند. این جور نباشد دیگر. طعن به آن[کسی]وارد بشود که در امور مسلمین دخالت نمیکند، کناره گیری میکند، عزلت میکند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلاً نبوده، اساس نداشته این عزلت ـ و نمیدانم ـ امور کناره گیری و رفتن کنار. و اصلاً کار به هیچ کار نداشتن، این در یک طوایفی بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک وقت رسیده به آن جایی که «آقا خیلی آدم خوبی است، اصلاً توجه ندارد به اینکه فلان چیز چه جور میشود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!
یکی از آقایان، مرحوم آقای حاج آقا حسین[3]خدا رحمتش کند میگفت که در مشهد ظاهراً بود که من با یک آقایی میرفتم. رسید به یک جایی از من پرسید که این چیزی که واضح بود که چی است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر این چه حرفی است که تو زدی؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصی که صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقای خوبی است، تمیز نمیدهد ما بین ـ مثلاً ـ بین کشک و بادمجان! این جزء خوبیهای آن وقت بود که بعد هم پول آورد
و بهش داد. خوب، این اسباب این میشود که آن آدمی هم که تمیز، بین همه چیز میدهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبی است، داء[4]بزرگی است و یک درد بزرگی بود که داشت زیاد میشد و خدا به داد این ملت ما بحمد اللّه رسید. و ما باید تا ابد شکر کنیم ازخدای تبارک و تعالی که یک همچنین تحولی پیش آورده است.
این جوانهای ما، این جوانهایی که آن وقت کشیده میشدند به این عشرتکدهها و به این بساط و به این مراکز فساد، اینها الآن از دانشگاهیش گرفته تا بازاریش، دارند میروند به جبههها و خدمت میکنند و برای اسلام پیروزی تهیه میکنند و آبرو برای اسلام تهیه میکنند. این یک امری نیست که به دست بشر بتواند اجرا بشود. قلوب مردم دست خدای تبارک و تعالی است. کدام بشر است که میتواند بچهها را از آن وقتی که تکلم میتوانند بکنند تا وقتی که پیر شدند و رسیدند به آنجا، همه را یک جور بکند؟ غیر سابق است و این یک ورقی است غیر آن ورق سابق، به هم خورد تقریباً آن همه جهاتی که آنها داشتند. هر چی آن وقت بود برای فساد بود، همه چیز برای فساد بود، آقایان هم که اهل این نبودند که کار فساد بکنند، کاری نداشتند به این کارها. اگر منبری بوده، صحبتی منبری میکرد، منبری معمول و یک دعایی میکرد و اگر محرابی بود، آن هم همان برنامه. و خدا خواست که همۀ اینها را یک جور دیگری بکند و افکار را به طور دیگری هدایت بکند و الحمدللّه، شده است. و ما امروز همهمان مسئولیم. شما آقایان همه مسئولید... آنی که فردا از ما سؤال میکنند، حالا ما خودمان باید طرح بکنیم؛ چون مسئولیم که همه جا را توجه بکنیم و به مُرّ[5]شرع و به مُرّ اسلام عمل بکنیم و به مردم ارائه بدهیم.
و این تبلیغات دامنه داری که الآن راه افتاده است و رادیوها و تلویزیونهای خارج و ـ عرض میکنم که ـ رسانههای گروهی خارج و اینها همه بر ضد ما با آن دروغهای
شاخداری که میگویند، لکن مفصل بحث میکنند و در دنیا مفصل پخش میکنند این مسائل را و در ایران هم خوب، یک عدهای هستند همین بساط را دارند، اینها را آقایان باید، مردم را با تبلیغات و با روشنگری و فهماندن بهشان[بگویند]که شما چه کردید و آیا این توابع که الآن حاصل است، با آن کاری که این ملت کرده است، آیا توابعش زیاد است که ما شکایت کنیم؟ قضیۀ یک سلطنت 2500 ساله با آن همه یال و کوپالش را که نابود کرد؟ این ملت نابود کرد و برگرداند به اینکه یک جمهوری اسلامی که ان شاء اللّه، در روش اسلام پیش میرود. این یک کاری است که نمیارزد به اینکه ما یک قدری نفتمان ـ مثلاً ـ کم باشد؟ یک قدری ـ فرض کنید که ـ فلان آلات بازی بچههایمان دیگر نباشد؟ نمیدانم فلان چیز نباشد؟ و فلان خوراکی کم باشد یا گران باشد؟ این نمیارزد به اینکه ما تحمل این را نکنیم، بگوییم نه، چیزی نشده است، خوب، همهاش گرانی است، همهاش گرفتاری است؟
میدانم که گرفتاری است، اما کجا هست که گرفتاری نیست؟ آنجایی که اصلا جنگ هم نیست، گرانی از اینجا بعضی جاهایش، خیلی بیشتر است. آنها هم که انقلاب کردند انقلابشان[با مشکلات مواجه است]هیچ انقلابی تاکنون نشده است که[در آنها]سه ساله، بلکه یک ساله آن طور تحولات حاصل بشود و همه چیزش درست بشود. خوب ، یک کار بزرگ کردید. وقتی یک کار بسیار بزرگ کردید، توابع بسیار بزرگ میخواهد. لکن بحمد اللّه، توابع اینجا به آن بزرگی نیست. قحطی الآن نیست در ایران. بر حسب قواعدی که در دنیا هست، بعد از انقلاب، یکی از امور مهم، قحطیهای عمومی است ـ و عرض کنم ـ مرضهای عمومی است. حالا این دوتا که لازمۀ یک انقلابی هست، قحطی لازمه انقلاب است، بحمد اللّه، نیست در ایران. گرانی هست، بله گرانی هست، اما گرانی حالا نمیشود که ما بگوییم که چون گرانی هست، پس کاری در ایران نشده است. ایران مگر برای شکم قیام کرده بودند که حالا شکمشان خیلی سیر نمیشود؟ و بحمد اللّه سیر
هم میشود. حالا که برای شکم ما آن طور نمیشود، یا آن عیاشیها را ـ مثلاً ـ نمیشود کرد، حالا بگوییم که نه دیگر چیزی نشده است؟ برای شکم که نکرده بودند اینها، برای خدا کرده بودند.
ما تاریخ صدر اسلام را میبینیم که آنهایی که برای خدا کار میکردند با چه مشکلاتی روبرو بودند، خود پیغمبر باچه مشکلاتی روبرو بود، حضرت امیر با چه مشکلاتی روبرو بود. قرآن چقدر شکایت میکند از مردمی که حاضر نیستند که به جنگ بروند، حاضر نیستند که ـ عرض میکنم ـ کمک بکنند. خود پیغمبر چقدر در این امر گرفتاری داشت، حضرت امیر چقدر صحبت میکرد در این امور، حتی گاهی نفرین میکرد که اینها حاضر نیستند به هیچ کاری. بحمد اللّه که اینجا بدون نفرین، مردم حاضر[ند]و حاضر به احسن[وجه]بودند. چیزی است که خدا کرده است؛ نعمتی است که خدا به ما داده است. همۀ ملت ما الآن همه جور حاضرند. و ما تبلیغات سوء را باید خنثی کنیم؛ یعنی، آن به عهدۀ این قشر از جمعیت روحانیون است که این تبلیغات سوء را، لا اقل، تبلیغاتی که در داخل هست، این تبلیغات داخلی که میشود، شما در مساجد بگویید مسائلی که شده است، مردم ببینند، و مسائلی که لازمۀ یک انقلاب است به مردم گوشزد بشود که مردم را نریزند ـ هی عرض بکنم ـ که چه بکنند، چه بشود.
ولهذا ما در این قضیه، خیلی اشخاص ارزشمندی را از دست دادیم، وما خسارت خیلی دیدیم. لکن نمیارزد این خسارت؟ خوب، صدر اسلام هم حضرت سید الشهدا را که از همۀ خسارات بالاتر بود،[از دست دادیم]. و سید الشهدا میدانست که دارد چه میکند، میدانست که اینجا، این سفر این طوری است. خوب، از خطبههای بین راههایشان و از فرمایشاتی که کردند معلوم است که مسئله این بوده است که... نه ، اینکه مسئله این بوده است که حالا چون میخواستند بروند آنجا، ببینند چه میشود. وضع جوری بوده است که باید بشود، باید این فداکاری بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما
هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا[دوام]آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فدا کاری را به مردم یاد بدهیم که باید فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاریهایش را باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کاری که او کرده است و آن بساط ظلمی که به هم زده است،[بیان کنیم]میخواستند بکشانند به کفر و آن مسائلی که یزید میخواست درست بکند، طبعاً همه را خنثی کردایشان.
حالا شما هم همینطور، این مسائلی که در زمان محمد رضا و زمان رضاشاه اوج گرفته و آن بساط درست شد، این هم دیگراینها را ملت بحمد اللّه، این کار را کرد؛ ملت اینها را خنثی کرد و از بین برد. و الآن شما در تمام ایران، یک دکانی که علناً بخواهد یک چیز غیر مشروع را بفروشد، گمان ندارم داشته باشیم. آن وقت در هر خیابان اینجا، آقایان که توی تهران بودند و میرفتند و میدیدند، در هر خیابانی چقدر از این مسائل فساد بود. بالاتر از آن، بین تهران و شمیران چه خبر بود، از آن عشرتکدهها و از آن مسائل که نقل میکنند! لب دریاها چه خبر بود! خوب، این خبرها تمام شد، این یک نعمتی بود که خدا به ما داد. اینها را باید گوشزد کرد که ارزش ندارد که ما حالا فرض کنید که فلان چیزی که قبل از این هم اصلاً نداشتیم، بعد در آن زمان یک قدری پیدا کردیم، حالا نیستش، این ارزش ندارد این کار به اینکه حالا ما راجع به این شکایت کنیم که آقا چرا این نیست، چرا آن نیست.
این معلوم است که در یک مملکتی که قضاوت در آن نبوده است ؛ قضاوت شرعی نبوده، بعضی از قضات سابق کمونیست بودند که آنها کنار رفتهاند، خوب، وقتی ندارد، وقتی الآن برای خاطر این طور عقب افتادگیهایی که داشتیم، قاضی به آن ترتیبی که شارع مقدس فرموده است نداریم که تحویل بدهیم، حال بگوییم همه چیز بماند، باز
همان کمونیستها بیایند و حکم بکنند. یا یک طلبۀ متدین، ملاّی تا حدودی، و لو آن شرایط بزرگ قضاوت ندارد، لکن آدم متعهد، سالم کذایی است، این حالا با اذن یک حاکم شرعی برود این کار را بکند، حالا این کار را بکنیم یا رهایش بکنیم؟ بگوییم که نه، بگذار همانها، همان دادگستری سابق و همان قضات سابق باشد؟! بالاخره انسان عقلش میگوید، همیشه همین را میگوید که باید از فساد جلوگیری بشود، بعد هم به جایی برسد ان شاء اللّه، به اینکه قضات خوب تهیه بشوند و مشغول کار بشوند.
در هر صورت، ما الآن مبتلا هستیم در داخل و خارج به یک نِقهای زیاد. آنجا با اسلحه، داخل هم با اسلحه و بی اسلحه. و کارهای بی اسلحه مشکلتراست جواب دادنش تا اسلحه. اسلحه را معلوم است که باید با اسلحه جواب داد، اما این خورده ریزهایی که تزریق میشود و به گوش هم گفته میشود، این به او میگوید و او به آن میگوید و او چه میشود، اینها کارها را مشکلتر میکند. و آقایان باید در منابرشان، در مساجدشان، در خطبههایشان به این مسائل رسیدگی بکنند و کارهایی که این انقلاب کرده گوشزد کنند به مردم. در هر ـ فرض کنید ـ جمعهای یک بحثش را اطلاع پیدا کنند و گوشزد کنند که تا حالا چه شده است؛ در طول مدت پنجاه سالی که اینها سلطنت میکردند و غارت میکردند کشور را. شما در این روستاها ببینید ؛ هیچ چیز نبود، یک چیز کمی. بله، بعضی جاهایی که اعلیحضرت! میخواستند از آنجا عبور کنند، آنجا را یک کارش میکردند. آن وقت این طور بود مسئله. ایشان میخواستند بروند به ـ فرض کنید ـ کجا، همراهشان هم ممکن بود کسی از خارج باشد، میآوردند از این رعیتهای بیچاره را، اشخاصی از تهران میآوردند،[با]لباس خوب، آنجا میایستادند و چه، و این راهی هم که او میرفت، درست میکردند. بعد میگفتند که بحمد اللّه، ایران رسیده است به آنجایی که ـ عرض میکنم که ـ دهقانانشان عبارت از این است که همهشان دارای کذا و کذا هستند. وقتی آن طرفتر میرفتی، آن بیچاره از گرسنگی داشت از بین میرفت. نه طبیب داشت، نه دواخانه داشت، نه درمانگاه داشت؛ هیچ چیز نداشت، نه نان داشت. خوب حالا ما داریم میبینیم که هیچ چی نبوده است، حالا مشغولاند درست کنند. خوب، هیچی را
میخواستند درست کنند، چطور میتوانند این هیچی را زود درست کنند؟ از صفر شروع شده است، از نقطه «کاش» شروع شده است، از فسادهای زیاد روز افزون شروع شده است. خرابیها باید اصلاح بشود. همه چیز داشته اینجا؛ برداشتند و رفتند. همۀ بانکهای ما ورشکستهاند؛ به خاطر برداشتهایی که آنها کردند. ورشکست نه، اما عقب افتاده کارهایشان.
در هر صورت، باید ما همه مان مردم را بیدار کنیم. توجه به آنها بدهیم. والحمد للّه، مردم هم مستعد هستند. جوانشان را دارند میدهند و مع ذلک، افتخار میکنند. خوب، حق هم هست، باید افتخار کنند؛ برای اینکه برای انسان نمیدهند، برای خدا میدهند. اینها از خدا هستند، همۀ ما از خدا هستیم و برای خدا باید بدهیم. و بحمد اللّه آقایان ائمۀ جمعه و اینهاگاهی میروند در جبههها و آقای اشرفی[6]با آن سنشان میروند آنجا صحبت میکنند برای مردم، دیگران هم میروند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئلۀ اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود، ان شاء اللّه. و به تدریج البته باید بشود. اصلاً جوری شده بود که نمیشد، و این قدر که شده است یک اعجازی شده است. و اگر بنا بود روی موازین عادی این ـ فرض کنید که ـ مشروبفروشیها و این عشرتکدهها و اینها از بین برود، این سالها[وقت]میخواست، لکن خدا خواست که یکدفعه مردم همه توجه کردند و تمام شد قضیه. حالا هم امیدواریم که با توجه آقایان و با خطبههایی که آقایان میخوانند و با خطهایی که میدهند، مردم هم بیدار بشوند و ارشاد بشوند، و هم این مشکلات به نظرشان یک چیزی نیاید و واقعاً چیزی نیست. مشکلات آن قدر نیست که یک کشور انقلابی باید به آن مبتلا باشد. این هم نکتهاش این است که انقلابهایی که در آنجا میشد، مردم خیلی دخالت نداشتند و یک ایدۀ خدایی توی کار نبوده است. اینجا، هم ایدۀ خدایی بوده است و هم مردم در صحنه بودند. از این جهت، مشکلات کم میشود و اگر بنا بود که
دولت بخواهد همۀ کارهارا بکند، حالا به عقب رفته بودیم و هیچ کاری هم از ما نمیآمد. اما بحمد اللّه، الآن خیلی خوب است، رفاه است، همه چیز درست است، و البته از این رفاه هم بهتر میشود. اگر این امریکا یک مدتی دیگر اینجا میماند، اینجا هم میشد مثل یکی از کشورهایی که الآن هستند که در آنجا یک کلمۀ اسلامی نمیشود گفت؛ اصلاً با اسلام مخالف هستند. شما اگر صحبتهای بعض سران اینها را ملاحظه کنید، معلوم است که کاری به ایران ندارند، ایران آن قدر مهم نیست، ثقیل نیست؛ با اسلامش مخالفند. و همین بعضی از این روشنفکرهای ما هم همین جور هستند که فقط اسلامش را نمیخواهند. شما بگویید که «جمهوری» همه قبول دارند؛ جمهوری خوب است، به غیر سلطنت طلبها[که دوست دارند]بگویید که «جمهوری دمکراتیک» ؛ این راهم همه قبول دارند، جمهوری اسلامی یعنی چه؟ جمهوری اسلامی، یک چیزی تازهای است، بدعت است، این یک چیز تازهای است، تازه آوردهای است.
بنابر این، ما باید صبر کنیم به این حرفها، مردم را بیدار کنیم به اینکه نترسند از این حرفها. الحمد للّه نمیترسند. هر چه هم شده است، دیدهاند؛ بالاتر از این نیست که انسان فدا بشود؛ خوب فدا بشود، مثل همه مسلمانهایی که فدا شدند، ما هم جزء آنها باشیم.
ان شاء اللّه، خداوند همه را تأیید کند، موفق کند ، و ما را هم به دعاگویی موفق کند، و شمارا هم به ارشاد مردم و مردم را هم به اینکه در صحنه باشند و این اسلام را حفظ کنند، ان شاء اللّه.
و السلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
2 ـ «مَن أَصْبَحَ وَلَمْ یَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمِنْهُم» یا «بِمُسْلِم»؛ کسی که صبح کند بی آنکه اهتمامی به امور مسلمین داشته باشد، او از مسلمین نیست. مسلمان نیست. اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 4 و 5.
3 ـ آقای سید حسین طباطبایی قمی، از علمای بزرگ و مراجع تقلید که در سال 1365 ه . ق. در گذشته است.
4 ـ درد ، بلا .
5 ـ اصل، ریشه.
6 ـ آقای عطاءاللّه اشرفی اصفهانی، نمایندۀ امام و امام جمعۀ کرمانشاه.