صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان حب نفس منشأ گرفتاریهای بشر ـ بیان مشکلات و لزوم حفظ دستاوردهای انقلاب
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع حب نفس منشأ گرفتاریهای بشر ـ بیان مشکلات و لزوم حفظ دستاوردهای انقلاب
- حضار حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی تبریزی، سید حسین (دادستان کل انقلاب) ـ ولایتی، علیاکبر (وزیر امور خارجه) ـ رضایی، محسن (فرمانده کل سپاه پاسداران) ـ نمایندگان مجلس شورای اسلامی ـ سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ـ علما
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من هم متقابلاً به آقایان تبریک این عید سعید را عرض میکنم و امیدوارم که خداوند این اعیاد را بر مسلمین و بر ملت شریف ایران مبارک فرماید و مستضعفان جهان را بر مستکبران غلبه دهد که آن روز عید بزرگ مبارکی خواهد بود. و امیدوارم که حاصل بشود یک همچو روزی.
من عرض میکنم که اساس این گرفتاریهایی که بشر به آن مبتلاست، از زمان آدم صفیاللّه تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنکه بشر به آن مبتلاست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعدیها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است که شعبههایی از این حب نفس و مظاهری که دارد که اگر ملاحظه بفرمایید، این مظاهری که پایهاش حب نفس است، بشر را به تباهی کشیده و میکشد و انبیا هم برای اصلاح این امر آمدهاند و معالأسف، آن طوری که آنها میخواستند، موفق نشدهاند و گمان ندارم که هیچ کس موفق بشود. یک شعبه از این و یک مظهری از این حب نفس، حب ریاست است؛ حب جاه است؛ حب غلبه است. از اول عالم تا حالا، از این قدرتهای جابر هر چه به مردم رسیده است، از این حب اشتهار، ریاست، حب قدرت و از اینها بوده است که
اساسش همان حب نفس است. الآن هم که ما در یک وضعی باقی هستیم در دنیا که همه میدانید دنیا الآن چه خبر است وبر بلاد مسلمانها چه میگذرد و بر کشورهای مظلومچه ظلمها واقع میشود، اساس همۀ اینها همان حب مسند و ریاست است. حب قدرت است که امریکا را وادار میکند که این جنایتهایی که در طول تاریخ بیسابقه است، انجام بدهد. و حب سلطه و ریاست است که شوروی را برمیانگیزد که اینطور با مردم دنیا و مظلومین دنیا رفتار کند. و حب نفس است که کشورهای اسلامی، سران کشورهای اسلامی در مقابل جنایاتی که از این قدرتها واقع میشود و از وابستگان آنها واقع میشود، بیتفاوتند. اگر این حب نفس در این سران کشورهای اسلامی نبود و این حب جاه و قدرت نبود، با این فجایع که واقع شده است، با این ظلمهایی که واقع شده است بر ایران و بدتر از او بر لبنان، نمینشستند و تماشا کنند. همه ترس از این دارند که این قدرت تخیلی، که باید بگویم که هیچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود. از این جهت، آن طور خاضع شدند در مقابل امریکا و بدتر از او و فجیعتر از او، درمقابل اسرائیل که الآن همه جست و خیزهایی که در این، اکثر این کشورهای اسلامی میشود برای این است که، اسرائیل را به رسمیت بشناسند و آن قرار داد «کمپدیوید» را تحکیمش ببخشند.
اگر حب این چند روز ریاست، این چند روز سلطه نبود، هر انسانی ادراک این معنا را میکند که مثل اسرائیل بر بلاد مسلمین این طور رفتار کند و این طور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقیر کند، ننگی بر چهرۀ این کشورهای اسلامی نقش بست که هیچ چیز این ننگ را نمیتواند بزداید، مگر اینکه توجه بکنند، مگر اینکه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگی که بر همۀ این کشورهاست این است که با علم به اینکه دارند خلاف میکنند، به صدام کمک میکنند که صدام، اسلامی[را]که دارد در ایران پای میگیرد انشاءاللّه، این آدم، این را زایل کند و همه کوشششان بر این معناست. بعضی تصریح میکنند و بعضی هم خلافش را میگویند و دروغ میگویند. اگر این حب جاه نبود، که ارث شیطان است واز اول شیطان برای همین خصیصهای که داشت مطرود شد، و چون
خودش را از آدم بالاتر میدانست و خودش را «نار» میدانست و آدم را «طین»[1]و آن نورانیت آدم را ادراک نکرده بود، موجب این شد که مطرود شد و قسم خورد که همه را مطرود کند، یعنی همۀ بشر را، و الآن دارد او موفق میشود در مقابل همۀ انبیا.
این حملهای که صدام به ایران کرد، خوب، همه میدانید که برای این بود که سردار قادسیه بشود! و آن مسائل و این حملهای که اسرائیل بر لبنان در مقابل چشم همۀ مسلمانان منطقه و دولتهای منطقه کرد، همه میدانید که برای قدرت طلبی وجاه طلبی[بود.]و امریکا هم همین وهمۀ قدرتها هم همین و این ممکن است که در شما هم پیدا بشود، در ما هم پیدا بشود. شیطان فقط نمیرود سراغ صدام و امریکا و شوروی. او همه جا هست و مظاهر شیطان، که نفس امارۀ خود ماست، پیش همه هست. چنانچه یک وقت دیدید که حب این را دارید که به مردم زور بگویید، حب این را دارید که مردم پیش شما خاضع باشند، بدانید که از آن حظ شیطانی پیشتان هست. و این حظ شیطانی است که پیش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آن طور جسور میکند. و همین حظ شیطانی پیش آنهایی که خاضع در مقابل این قدرتمندان میشوند، ـ با اینکه امکانات اینکه در جلوی آنها بایستند، دارند ـ این همان حظ شیطانی است. همان است که شیطان را با آدم درگیر کرد و مطرود شد و حرف خدا را نشنید و امر خدا را نشنید و این را نفهمید که اطاعت امر خدا قضیۀ سجده بر آدم نیست، سجده بر خداست. معالأسف، در بین این، دولتهای اسلامی ـ باصطلاح ـ و سران این دولتهای اسلامی به این امر مبتلا هستند. اگر این قدم را برداشته بودند که حب این ریاست را کم کرده بودند یا موفق میشدند زایل میکردند، ممکن نبود که بدون تفاوت بنشینند و این طور بار ذلت بکشند.
یک وقت امریکا بر مردم غلبه میکند و شوروی غلبه میکند، یک وقت اسرائیل غلبه میکند. اسرائیل امروز فرمانفرمای این بلاد اسلامی دارد میشود و اگر این بیتفاوتی و
این کمک و این طفره زدن برای اینکه بشناسند اسرائیل را به رسمیت، اگر این به نتیجه برسد، او فرمانفرمای همهشان خواهد شد. و همین طور که حالا تحقیرشان کرد و ذلیلشان کرد در مقابل خودش به امر امریکا، به طرح امریکا، این مطلب توسعه پیدا میکند و در همه جا ریشه میدواند. مکرر این مسئله ذکر شده است که اسرائیل قناعت نمیکند به آنجایی که هست؛ قدم قدم پیش میرود و هر قدمی که رفت، هی میگوید ما کاری نداریم، همین است، فردا قدم بالاتری برمیدارد؛ امروز لبنان است، فردا ـ خدای نخواسته ـ سوریه، پس فردا عراق است و همین طور.
و معالأسف، این دولتها به جای اینکه در مقابل این آدم و این غیر انسان قیام کنند، نهضت کنند، اتفاق حاصل کنند برای جلوگیری، یک انکار هم نکردند. الآن هم جست و خیز میکنند برای اینکه تثبیت کنند مقام او را. و این یک ننگی است که در کشورهای اسلامی بر چهرۀ همه است؛ بر سران، بی واسطه و بر مردم کشورها هم که سران را این طور به جای خودشان گذاشتهاند که هر کاری میخواهند بکنند و هر ذلتی میخواهند برای اسلام و مسلمین تهیه کنند و جلو اینها را نگرفتند، بر آنها معالواسطه. ما این مصیبتها را به کجا باید ببریم؟ ما را مبتلا کردند به جنگ عراق. توطئه تدارک دیدند که ما برویم سراغ اسرائیل تا عراق تقویت بشود، آن وقت عراق و اسرائیل بیایند سراغ ما. ما این توطئه را فهمیدیم و آقایانی که متصدّی امورند توجه کردند و گفتند راه ما این است که از این راه برویم. اگر از آن راه ما رفته بودیم، امروز عراق وضعش با ما غیر از این بود و اسرائیل هم به دنبال او، با ما طور دیگری بود.
ملت ایران همان طوری که تا کنون عمل کرده است و پیروزی سیاسی اخیر را که پیدا کرده است، این یک امر خیلی چشمگیری است. صدام با تمام قوا کوشش کرد به اینکه سران کشورهای غیر متعهد را در بغداد جمع کند و این جمهوری اسلامی و این قدرت اسلام در این گوشۀ دنیا باعث شد که سران کشورها توجه کنند و دست رد به سینۀ صدام بزنند. بعد هم با کمال وقاحت میگوید: من برای اینکه وحدت اسلامی محفوظ باشد، از
او گذشتم؛ پس خوب است وزرای خارجه بیایند اینجا! آن هم هر چه توانست این ور، آن ور زد و به در یوزگی فرستاد افراد را به همه جا، منتهی به این شد که حالا باز اعلام کرده است که نه، ما برای وحدت مسلمین از این مطلب هم گذشتیم. و من عقیدهام این است که ایشان برای وحدت مسلمین به جهنم برود!
آنهایی که اساس اختلاف بین مسلمین را درست میکنند، خوب یکیاش هم از آن افراد، همین صدام است که اساس اختلاف است. دولت ایران با هیچ دولتی هیچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الاّ با آنهایی که بر ضدشان میخواهند کاری بکنند. این هجوم ابلهانۀ صدام به ایران اسباب این شد که دولتهای منطقه بسیارشان با ایران؛ یعنی، با اسلام به مخالفت برخیزند. آنها هم کمکم خواهند فهمید که صرفه در این نیست که با یک همچو ملتی که همه چیزش را در راه اسلام دارد فدا میکند، مخالفت کنند آنها هم توجه پیدا خواهند کرد لکن ما هم باید به مسائل؛ یعنی، به آن شیطنتهایی که نفس امارۀ انسان میکند، توجه کنیم؛ آن ریزهکاریهایی که در انسان ایجاد میکند. چه بسا یک نفر آدم زاهد متقی در طول عمرش به زهد و تقوا و اینها معروف باشد و شیطان یک گوشهای از دل او را ربوده باشد که همۀ این اعمال و این زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند. و چه بسا باشد که شما آقایانی که در مجلس تشریف دارید و امیدوارم که موفق باشید با همۀ کوششی که میکنید برای اسلام، لکن آن حظ شیطانی از پیش شما نرفته باشد.
باید خودتان مراقبت خودتان را بکنید و وادار کنید کسانی از شما مراقبت کنند. و چه بسا باشد که این سپاه پاسداران و این سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جدیتی که میکنند، برای اینکه به اسلام خدمت بکنند، در باطن قلبشان، غیر خودآگاه از این خصیصههای شیطانی باشد که یک وقت ببینند که کارهایی که کردهاند دست شیطان در آن بوده است. باید همیشه انسان مراقب خودش باشد. میخواهد نماز بخواند، مراقبت
کند از نمازش که مبادا دست او در آن کار باشد؛ دست نفس اماره در کار باشد. بخواهد پاسداری بکند، متوجه باشد که مبادا دست او در کار باشد؛ و او را به کاری وادار کند که خودش تباه بشود و جمهوری اسلامی را هم چهرهاش را یک طور دیگر نمایش بدهد، شماهایی که دستاندر کار هستید در این جمهوری اسلامی، چه آن آقایان سفرا و کاردارهایی که در خارج میروند و خارج بیشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و سایر قوای نظامی و انتظامی که در داخل خدمت میکنید و چه و کلای محترم که در مجلس خدمت میکنند و چه همه؛ قوۀ قضائیه، قوۀ اجرائیه؛ همه باید از خودشان مراقبت کنند، بدانند آن که آنها را به این قدرت رسانده است که قدرتهای بزرگ دنیا حساب برای آنها باز کردهاند. و همین مخالفتهایی که هر روز میکنند و توطئههایی که هر روز این قدرتهای بزرگ میکنند، دلیل بر قدرتمندی شماست. اگر شما قدرتمند نبودید که آنها با شما مقابله نمیکردند. چون میبینند که یک قدرتی اینجا هست، شما باید بدانید که این قدرت، قدرت بازوی شما و من و سایر افراد نیست، این یک قدرت الهی است. یک قدرت اسلامی است. یک قدرت ایمان است که این کار را انجام داده، ایمان است که شما را وادار میکند بروید و برای اسلام فداکاری کنید و ایمان است که در جبههها این عزیزان ما درجنگ تا حد شهادت حاضر هستند. و تا این ایمان را حفظ کردید و تا این تعهد به اسلام را حفظ کردید، هرگز نخواهید آسیب دید.
و باید ما توجه کنیم به اینکه ما امروز در حال جنگ هستیم؛ هم جنگ سیاسی و هم جنگ نظامی. الآن ما با تمام این قدرتهایی که در جهان است و آنهایی که تبع قدرتهای بزرگ هستند، در حال جنگیم؛ یعنی، آنها به ما حمله میکنند و ما در حال دفاعیم. باز وقت آن نرسیده است که بگوییم خیر، ما خودمان هستیم و مستقلیم و همۀ چیزها تمام شده. خیر، الآن جبههها احتیاج به افراد دارد.
در جبههها باید افراد بروند. این یک واجب شرعی ـ الهی است، منتها واجب کفایی. به همه واجب است، مگر اینکه به اندازۀ کفایت حاصل شده باشد. هر که میتواند، قدرت دارد، بر او واجب است. و اگر به اندازۀ کفایت به طوری که سران نظامی، از سران
پاسداران و سران ارتش و اینها گفتند دیگر احتیاج نیست، آن وقت از همه ساقط میشود. ما باید این مطلب را درست توجه به آن داشته باشیم که ما در حال جنگیم و در حال دفاع و اگر ـ خدای نخواسته ـ سستی بکنیم، یک مِثلِ اسرائیلی ـ خدای نخواسته ـ به ما حمله میکند و ما اگر سستی کنیم، بر ما چیره میشود. ما از حالا باید جلویش رابگیریم. ما تا هر حدی که رفتهایم، همه دفاع بوده. الآن هم دفاع میکنیم. الآن هم در عین حالی که صدام ادعا میکند که ما شهرهای ایران را به آن کاری نداریم، الآن هم آبادان ما و بعضی دیگر از بلاد ما هر روز ـ آبادان تقریباً، هر روز تقریباً ـ بمباران میشود؛ یعنی، از خارج توپ میاندازند و اینجا را تباه میکنند. مردم را شهید میکنند، و ما باید دفاع کنیم از این مسلمانها و باید دفاع کنیم از این کشور اسلامی. تا هر جایی که باید دفاع کرد، پیشروی باید کرد. و این بسته به همت جوانهای برومند متعهد جنداللّه است که نقیصهها را پر کنند و بروند و انشاءاللّه، بزودی کار را تمام کنند تا بعد برویم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبیثتر. اگر از صدام کسی هم خبیثتر باشد، آن بگین و امثال اینها است.
ما در بین راه هستیم آقایان. انقلاب ما در بین راه است و ما باید او را دریابیم. همه باید این فکر را بکنند. آقایان نمایندگان محترم مردم هم باید این فکر را بکنند. ما بین راه هستیم. اگر اینجا احتیاج باشد به نمایندگانی که بروند در جبههها و مردم را نصیحت بکنند، آن وقت تصور این را بکنند که آیا یک سفر مستحبی حج باید بروند یا یک سفر ـ تقریباً ـ واجب به طرف جبههها و نصیحت آنها و دلداری به آنها. الآن چند روز است که به من مکرر گفته شده است که دارد مملکت برای این توجهی که دارند به سفر حج، فلج میشود. و کلای مجلس میخواهند همه مشرف شوند؛ 140 نفر یا بیشتر مشرف بشوند. البته عذر دارند، میگویند آقایهاشمی[2]فرمودند که این تعطیلی آنهاست، لکن ما فکر این را بکنیم که ما امروز تعطیل داریم؟ ما امروز میتوانیم در این وضعی که
کشور ما دارد، استفاده از تعطیل بکنیم؟ و شورای قضایی هم میگویند بسیاریشان میروند. شورای نگهبان هم، خوب، ایشان هم میروند و از سایر قشرها هم همین طور. اگر واجب باشد مکه، خوب، هیچ کس جلویش را نمیتواند بگیرد؛ باید هم بروند، اگر حج فریضه باشد، مگر اینکه یک فریضۀ بالاتر از آن باشد با حفظ ثغور اسلام که همۀ فرائض را کنار میگذارد.
این را من عرض کردم باز هم به بعضی آقایان که اینجا تشریف داشتند که با اینکه قتل نفس مؤمن از همۀ گناهان کبیره، شاید بعد از شرک باللّه، بالاتر باشد؛ قتل نفس مؤمن بی گناه، لکن اسلام؛ همین اسلامی که این قدر راجع به مؤمنین سفارش فرموده است و تحذیر از قتل نفس مؤمن کرده، از احکام جهادش این است که اگر یک دستۀ از همین مؤمنین، از همین مسلمین، از همین فقها، از همین ـ عرض بکنم ـ دانشمندان را کفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند برای خودشان که بیایند، امر فرموده است که همه را بکشید؛ اینها با آنها، اینها همه شهیدند و به بهشت میروند، آنها هم جهنم؛ برای اینکه حفظ ثغور اسلام است؛ حفظ نظام اسلام است؛ حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزءِ فرایضی است که هیچ فریضهای بالاتر از آن نیست؛ حفظ اسلام است.
آقایان توجه کنند! خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند؛ که البته بعضی مسائل دیگر هست، من نمیخواهم بگویم که موجب نگرانی است، ولی خودتان توجه بکنید که آیا با این وضعی که کشور ما دارد. این طور کوچ کردن به جوار بیتاللّه با آن همه ثوابهایی که دارد، بر غیر اشخاصی که واجب عینی است، آیا الآن صلاح میدانند آقایان که این مملکت را به حال تعطیل درآورند؟ و ـ خدای نخواسته ـ یک وقت یک صدمهای وارد بشود به کشورتان، علاوه بر یک نگرانیهای دیگری که هست. در هر صورت، توجه به این بکنید که انگیزهای که در قلب شما برای رفتن حج هست، چه هست؟ این است که به ثواب عالی برسید؟ آن وقت ببینید ثواب اینکه به حج بروید یا ثواب اینکه برای مسلمین خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ برای حدود و ثغور اسلام خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ تحصیل علم از اموری است که واجب کفایی است و از
امور مهم است، لکن اگر ما یک وقت احتیاج داشتیم به اینکه علما و افراد مستعد الآن تحصیل علم را کنار بگذارند و بروند در جبههها و دلداری بدهند به اینها، هدایت کنند اینها را یا بروند به شهرهای دور افتاده و هدایت کنند آنها را، این مستحب بسیار بزرگ را باید کنار بگذارند، بروند آن کار را انجام بدهند؛ برای اینکه آن واجب است. انجام بدهند، بعد که آرامش حاصل شد برگردند آقایان تحصیل بکنند چنانچه همۀ متصدیان روحانی که هستند، الآن از باب اینکه میبینند که نمیتواند و نخواهد توانست کسان دیگر ادارۀ این کشور را آن طوری که اسلام میخواهد اداره بکند و ما تجربه کردیم که نشد، این آقایان با اینکه شغلشان این نیست و حالا من عرض میکنم که بنای روحانیون بر این نیست که حکومت را بگیرند. حکومت چیست؟ اما بنای روحانیون براین نیست که اسلام را حفظ کنند؟! ما گمان میکردیم که در بین روشنفکران ما ـ به اصطلاح ـ خوب، اشخاصیپیدا میشوند که متعهدند و حفظ میکنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیتهایی، آقایان پستهای مهمتر دارند، میروند سراغ کارشان؛ آقای هاشمی هم میروند، آقای خامنهای هم میروند و همۀ کسانی که متصدی هستند. اما، ما چه بکنیم؟ امروز وضع ما، وضع ایران، وضع گرفتاریهای داخل و خارج به جوری است که بدون اینها نمیشود اداره کرد این مملکت را؛ یا میکشانندش به طرف امریکا و یاکمونیسم؛ یا میکشانندش به طرف امریکا و سرمایهداری یا میکشانندش طرف کمونیسم و آن بساط، و ما لازم است برایمان حفظ کنیم.
خوب، ما جواب خدا را چه بدهیم؟ جواب این شهدایی که برای اسلام جنگ کردهاند، چه بدهیم؟ و آن اشخاصی که الآن هم کارشکنی میکنند، واقعاً چه جوابی فکر کردهاند؟ آنهایی که اعتقادی به این مسائل ندارند، خوب راحتند؛ میگویند که چیزی، خبری نیست، «لا خَبَرٌ جاءَ وَلا وَحْیٌ نَزَلَ.»[3]آنها حالا راحت است وضعشان. آنهایی که
اسلامی فکر میکنند، مسلمان هستند، اینها مقایسه نمیکنند بین این جمهوری که ما الآن در اسلام داریم، در ایران داریم با آن حکومتی که سابق بود، با آن وضعی که سابق بود؟ اینها فکر نمیکنند که این کشور ولو تا حالا نتوانسته صددرصد مسائل را اسلامی بکند، نه اینکه نخواسته، نتوانسته، لکن آن قدری که به طرف اسلام رفته است، در طول تاریخ شما یک حکومتی را پیدا نمیکنید که این طور باشد، که این طور طرف اسلام جهش کرده باشد. شما وقتی ملاحظه بکنید صدر اسلام را، آیات شریفهای که وارد شده، روایاتی که وارد شده، راجع به این تساهلی که در جنگ میکردند آنها. آن خون جگری که حضرت امیرالمؤمنین ـ سلاماللّه علیه ـ میخورد که هی شما میگویید: جنگ، میگویید: حالا تابستان است؛ بگذارید زمستان، زمستان میگویید: تابستان![4]شما ببینید امروز این سپاه پاسداران، این ارتش، این نظامیها، این بسیج، این ملت در آن هوای گرم 60، 70 درجۀ خوزستان و در آن بیابانها، که انسان اگر برود خفه میشود، این جوانهای عزیز ما به مدد الهی در آنجا دارند زحمت میکشند، آخ هم نمیگویند، یک کدام شکایت نمیکنند. من تاکنون که اینجا نشستهام، یکی که شکایت بکند از اینکه ما در جنگ ـ مثلاً ـ نرویم، چطور شد، من ندیدهام همچو چیزی. لکن هر روز میآیند با چهرۀ گشاده، هر روز میآیند و تقاضا میکنند که ما برویم شهید بشویم. خوب، یک همچو تحولی که حاصل شده است در یک کشوری، این آقایانی که آن کنار نشستهاند و اشکالتراشی میکنند، ـ مثلاً، در یک دهی یک آدمی در آن ده یک کاری کرده، پس وا اسلاما ـ فکر این نمیکنند که خوب، در یک کشوری که انقلاب شده است و الآن در حال انقلاب است، یک آدمی هم در یک گوشهای از این کشور یک کاری میکند. مگر شما حالا با زمان پیغمبر، میخواهید خیلی شما جلو باشید؟ زمان پیغمبر هم همین مسائل بوده، همین مطالب بوده که یک حکومت، حضرت امیر یک حکومتی که میفرستاد، گاهی خرابکاری میکرد. عزلش میکرد، مگر میشود یکدفعه همه جا، یکدفعه ما صبح کنیم
ببینیم که همه جا بهشت برین شده است؟
ما باید ببینیم، این آقایان باید ببینند که اینها دارند روبه اسلام میروند یا خیر، دارند روبه خلاف اسلام میروند. انصاف داشته باشند اینهایی که نشستهاند هیچ کاری برای این جمهوری اسلامی از اولش تا حالا نکردهاند، کارشکنی کردند، کار نکردند. آن روشنفکرش آن طوری و آن مرتجع ـ به اصطلاح شما ـ آن جوری، همه. خوب، بعضی از اینها را که ما میدانیم یک قدم برای این نهضت بر نداشتند، مخالفت هم با آن داشتهاند، نصیحت هم ما را میکردند که آقا وِل کنید، نمیشود، بگذارید این شاه باشد، خوب، بهتر از دیگران است! خوب، یک همچو وضعی الآن پیش آمده است که شما میبینید؛ در ایران الآن این قدر مراکز فساد از بین رفته است. اینها را حساب نمیکنند؛ این قدر شرابفروشیهایی که مثل آب توی مردم جریان داشت از بین رفته؛ یکی نمیتواند علناً بیاید یک همچو کاری بکند. این همه چیزهایی که در دولتها بوده و در مجلس بوده و هر که مجلس را در آن وقت دیده، میداند چه خبر بود، حالا میبیند که این طور است؛ خوب، شما نباید این را قدردانی و تشکر کنید از خدای تبارک و تعالی که همچو عنایتی کردهاند. همراهی کنید! میتوانید بیایید قضاوت کنید. خوب، بیایید قضاوت کنید؛ میتوانید بیایید یک استانی را استانداری کنید، بیایید بکنید. ننشینید کنار و هی نق بزنید و مردم را مأیوس کنید، با اینکه نمیشوند اینها مأیوس. آن اشخاصی که در خارج رفتند و فرار کردند و حالا هی اعلامیه پخش میکنند و خودشان هم با خودشاندر جنگ هستند و اینها، آنها از یک طرف یک جوری صدمه به اینجا میزنند، این آدم مقدسمآب هم که در بازار است یا در مدرسه است یا در کجا هست این هم یک جور دیگر صدمه میزند.
در محضر خدا ما نباید یک کاری بکنیم که برخلاف حکم خدا باشد؟ ما یک جمهوری الآن به دستمان آمده، این هم با جدیت ماها نبوده، خدا همچو کاری کرد. آن که مقلب قلوب است، خداست. کی میتواند سرتاسر کشور را، از آن بچه کوچولوهایی که زبان تازه درآوردهاند تا آن پیر مردهایی که روی تختخواب خوابیدهاند، اینها را
یکدل و یکجهت برای اسلام بسیج کند؟ کدام وقت شما دیده بودید که برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع با هم مجتمع بشوند و در یک مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند این فاسدها، اگر بگذارند که این دو تا برادر، این دو قشر بزرگ اسلامی با هم پیوند کنند و در مقابل دیگران بایستند. و بالاخره، ما باید همیشه توجه به خدا داشته باشیم و بدانیم که یک روزی همۀ ما در محضر خدا میرویم و همۀ ما مسؤول هستیم؛ این را باید احساس بکنیم. وقتی این احساس شد، اداره خوب میشود. مجلس خوب میشود. الحمدللّه، خوب هم هستند اینها؛ خوبتر میشود. سپاه خوب میشود، ارتش خوب میشود، شهربانی خوب میشود، شهرداری؛ همه چیزها خوب میشود. و همۀ امور انشاءاللّه امیدوارم که با تعهد این ملت عزیز به وفق اسلام انشاءاللّه، به پیش برود. و خداوند همۀ ما و شما را موفق کند که خدمتگزار اسلام، خدمتگزار این مستمندان و اینهایی که در طول تاریخ شاهنشاهی تو سری خوردهاند و محروم بودهاند باشیم. نگذارند اینها به محرومیت باقی باشند. دولت توجه به این معنا داشته باشد که در این جاهای دور افتاده توجه زیادتر بکنند و اینها را یک قدری به آنها رسیدگی بکنند. و خداوند همۀ شما را موفق و ما را هم انشاءاللّه، از خدمتگزاران شما حساب کند.
والسلام علیکم