صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان رسالت، جایگاه و نقش صدا و سیما
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع رسالت، جایگاه و نقش صدا و سیما
-
حضار
حضار: هاشمی، محمد (مدیر عامل)، معاونان و مسئولان بخشهای مختلف صدا و سیما
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من اول باید تشکر کنم از شما برادرها که در این محل بسیار حساس خدمت میکنید و تقدیر کنم از شما که انشاءاللّه، بعدها هم به همین خدمت به طور شایسته انجام وظیفه کنید.
شما خودتان میدانید که این مرکز، مرکز بسیار حساس و مهمی است که اگر یک فیلم، یک صحبت در محل آنجا بشود و برای جمهوری اسلامی مناسب نباشد، فوراً در همه جا پخش میشود. امروز این رسانهها طوری هست که همه کس به آن گوش میکند و در خارج هم منعکس تا یک حدودی میشود. و مسئله بسیار حساس است. و شما میدانید که دشمنهای اسلام چون منافع شخصی خودشان را خیال[می]کنند که از بین رفته است ـ و از بین رفته ـ واقعاً همه با این دستگاه و همۀ دستگاههای دولتی و دستگاههای اسلامی مخالفند. و ما باید کوشش کنیم که در مقابل اینهمه تبلیغاتی که هر روز دارد میشود، آن هم تبلیغات بسیار بد، که اگر یک نفر عاقل درست نگاه کند میفهمد که این تبلیغات چه جور تبلیغاتی هستند و دروغ بودنش را ما که در این محیط هستیم میدانیم، لکن خوب، ممکن است در جاهایی اشخاصی، افرادی باشند، بیاطلاع باشند و گمان کنند که واقعاً یک همچو مسائلی میگذرد. شما میدانید که الآن مسائلی که به جمهوری اسلامی نسبت میدهند از قبیل اینکه کودکها را میکشند، زنهای آبستن را میکُشند، اشخاصی[را]که فلج هستند و ناقصُالخِلْقَه هستند، اینها[را]جلو میفرستند که راه را باز کنند برایشان، از
این قبیل هر روز هست. من با اینکه کم نگاه میکنم، این چیزهایی که میآورند، نوشتههایی که میآورند، لکن آن حساسهایش را که نگاه میکنم میبینم که هر روز این مسائل هی دارد زیادتر میشود، یعنی هر قدمی که ما جلو میگذاریم تبلیغات زیادتر میشود. البته در بین همین تبلیغاتی هم که میشود، گاهی از آنها یک مسائلی سر میزند که به نفع ماست. و ما روی هم رفته، باید حساب این را بکنیم که ما باید خدمتگزار اسلام باشیم.
ما باید برای خدا کار بکنیم. کسی که برای خدا کار میکند، در هیچ جهت، شکست نمیخورد. بر فرض اینکه بریزند و یکی از قدرتهای بزرگ ـ مثلاً، فرض کنید ـ بریزند و همۀ ایران را از بین ببرند، ما باز شکست نخوردهایم. در تاریخ محفوظ است این فداکاری همۀ ملت ما و هر کس بخواهد جلوی این را بگیرد، دیگر نمیتواند. تاریخ ثبت کرده است این امور را.
و البته ما باید خیلی به فکر این باشیم که این دستگاهی که مهمترین دستگاه شاید باشد در تبلیغات ما، این دستگاه از حیث سیما و از حیث صدا هر دو اسلامی باشد؛ یعنی، کوشش بشود در اینکه هر قدمی که بر میدارید، یک قدمی باشد برای اسلام بردارید تا اینکه کارتان عبادت باشد. از اول که این جمهوری پیروز شد، من به اشخاصی که متکفل این امور بودند و در رأس این قضیه واقع شده بودند، هی این مطلب را سفارش میدادم،لکن بعضی از آنها که بعدها معلوم شد که مردم غیرصحیحی هستند،[1]هی عذر میآوردند که ما مشغولیم و داریم درست میکنیم و نمیشود و چه و کذا. لکن حالا بحمداللّه، میبینیم که دارد میشود. و امیدواریم که به کوشش این آقای محترم، آقای رفسنجانی[2]، برادر آن آقای رفسنجانی، انشاءاللّه، این مسائل درست بشود و این دو تا
برادر انشاءاللّه، خدمت خودشان را به اسلام و ایران بکنند؛ ایشان در تبلیغات و ایشان هم در همۀ چیزها.
و البته فیلمها، باید کسانی که فیلمسازند، باید معلوم بشود که اینها چهکارهاند، چه جور بودهاند؛ وضع روحیشان، وضع زندگیشان، وضع معاشرتهایشان قبلاً چه جور بوده است؛ آیا تحول حاصل شده برایش؛ تحول روحی یا اینکه باز همان تهماندههای سفرۀ شاه هست در قلبهاشان. آن کسی که میخواهد فیلم درست کند، گاهی وقتها فیلم را، خوب، بسیاریها متوجه نمیشوند چی است، لکن محتوایش روی هم رفته انسان یک وقت میبیند که یا طرف چپ است یا طرف راست است یا رو به فساد است. این باید خیلی دقت بشود؛ یعنی، ما همه موظفیم به اینکه کاری انجام بدهیم که موافق با مقصد جمهوری اسلامی، که همان مقاصد اسلامی است، باشد. و هیچ خوفی از این نداشته باشیم که ما اگر ـ فرض کنید ـ فلان فیلم را درست کنیم، به ما میگویند که اینها چه هستند. ما بالاخره در این دنیا الآن معرفی شدهایم به یک ملت ارتجاعی و یک ملتی که تقریباً یک هیولایی از جمهوری اسلامی دارند درست میکنند که کسانی که در اینجا نیستند خیال میکنند که الآن، الآن در تهران یک دستهای ریختهاند، دارند بچه کوچکها را میکشند و زنها را چه میکنند. این چیزها هست. البته نمیشود یک انقلاب این طوری واقع بشود و این مسائل نباشد. شما سایر انقلابات را هم که ملاحظه میکنید، میبینید که مسائلی هست.
آن وقت این انقلاب، یک خصوصیتی دارد و آن اینکه «انقلاب اسلامی» است و همۀ جناحها ـ الاّ کمی ـ با این جهت اسلامیاش مخالفند، حتی اشخاصی که در ایران بودند و آن گروههایی که بودند و اینها، حتی اینها هم از اسم «اسلام» میترسند و اگر اسم «اسلام» را ببرند، اسلام را به یک جور دیگری در پیش خودشان تعبیر میکنند، «اسلام راستین» اسمش را میگذارند، که ایران اسلام ندارد، ما باید بیاییم اسلام راستین را چه
بکنیم! آن وقت در ضمن اینکه اسلام راستین را میخواهند چه بکنند، این آدمکشیها و این بساط را، همه را آنها راه میاندازند به اسم «اسلام راستین».
از اول من گفتهام که ما به شرط اینکه پیروز بشویم در میدان نیامدهایم. ما برای ادای یک وظیفۀ اسلامی، وجدانی، ملی وارد شدهایم در این میدان و همۀ ملت ایران که وارد شدهاند در این میدان و الآن بحمداللّه، همه وارد هستند، توجه دارند و فهمیدهاند که این گروههای مخالف، یا این قدرتهای مخالف چه دردی دارند. ما میدانیم که آنها دردشان به این چیزها دوا نمیشود و دیگر هم مأیوس انشاءاللّه، باید بشوند. و ما انشاءاللّه، امیدواریم که در همۀ ابعاد این جمهوری، پیروز باشیم و جنگمان هم انشاءاللّه، زودتر تمام بشود. و شما و همه میدانند که ما اهل جنگ نیستیم که بخواهیم برویم یک کشوری را بگیریم یا کشورگشایی بکنیم. ما دنبال این هستیم که دنیا در صلح و آرامش باشد. اسلام از اول دارای یک همچو مقصدی بوده و خصوصاً در بین مؤمنین، در بین مسلمین، اخوّت را سفارش فرموده است، بلکه ایجاد ـ تشریع ـ فرموده است.
و ما باید با همه برادر باشیم؛ با همه، همۀ مسلمین برادر باشیم و در مقابل کفار بایستیم، نه اینکه ما در مقابل مسلمین بایستیم. خوب، ما ناچاریم الآن، دفاع داریم میکنیم. ما تاکنون یک قدم برای جنگ برنداشتهایم؛ اینها همه دفاع است. الآن هم که ما وارد شدهایم در خاک عراق، برای دفاع است، نه برای چیز دیگر. بیایند آنها کارها را انجام بدهند، ما فوراً بر میگردیم. بیایند آنها چیزهایی را که باید انجام بدهند، انجام بدهند، ما فوراً بر میگردیم. ما نه بصره را میخواهیم[و نه دیگر شهرها را.]بصره برادر ماست، ما میخواهیم که چه بکنیم؟ و ما همیشه احتراز داریم از اینکه در بصره یک وقتی خونی بریزد و در سایر شهرهای بغداد[هم]؛برای اینکه ما میدانیم که آنها با صدام از اول بد بودند. ملت عراق از حالا بد نیست، از اول با این حزب بد بود؛ برای اینکه ملت عراق،
اشخاصی که علاقهمند بودند به آنها، آنها را اینها از بین بردند؛ مثل آقای حکیم[3]که مردم علاقهمند بودند، مرجعشان بود، آنطور با ایشان عمل کردند، ایشان را در خانه تقریباً حبس کردند و ریختند در منزل ایشان در بغداد ـ که رفته بودند برای معالجه ـ ریختند در منزل، ایشان را تفتیش کردند؛ در منزل یک مرجعی. و مردم متوجه به این مسائل هستند که اینها از اول با اسلام بد بودند، از اول با مسلمین بد بودند.
حالا که صدام دیگر از بین رفته است، حالا هی شعار اسلام میدهد و شعار صلحدوستی، و میگوید: ما هم دفاع کردیم. حالا ایشان از ما یاد گرفته است که ما میگوییم: ما دفاع[میکنیم.]ما واقعیت را میگوییم. او هم میگوید: ما از اول میخواستیم دفاع کنیم از عراق. خوب، کی به شما حمله کرده بود که میخواستید دفاع کنید؟ و[میگوید:]ما پیروز شدیم از باب اینکه نگذاشتیم که ـ مثلاً ـ اینها بریزند همۀ عراق را بگیرند! خوب، حالا ایشان پیروز باشند، اما با پیروزی کنار بروند؛ همان طوری که با پیروزی عقب نشستند، با پیروزی هم بروند سراغ یک کار دیگری. بروند پاریس با آن دیگران که هستند؛ با آنها بنشینند و ایشان هم یک دولت عراقی تشکیل بدهند. حالا که ما از همه قسم داریم؛ ما از شاه گرفته، شاه قانونی[4]! تا نخستوزیر قانونی[5]! تا رئیسجمهور قانونی[6]! تا همه چیز قانونی، ما الآن در خارج داریم، خوب، ایشان[7]هم بروند آنجا قانوناً همه چیز را درست کنند؛ این مانعی نیست.
در هر صورت، همۀ اینها با ما مخالفاند و ما باید[با]توجه به اسلام، توجه به خدای
تبارک و تعالی، اتکال به خدای تبارک و تعالی، فراموش نکردن خدای تبارک و تعالی مشغول کار باشیم. و شمایی که، برادرانی که در یک همچو مرکز مهمی واقع شدهاید، همیشه توجه داشته باشید که کارهایتان در محضر خداست. همۀ کارها، چشمهایی که به هم میخورد در محضر خداست، زبانهایی که گفتگو میکند در محضر خداست. و دستهایی که عمل میکند در محضر خداست، و فردا ما جواب باید بدهیم. اگر ما جواب را برای آن طرف تهیه کردیم، هیچ باکی از هیچ چیز نداریم، لکن اگر ـ خدای نخواسته ـ نتوانستیم جواب درست کنیم برای آن طرف، باید متأسف باشیم و توبه کنیم.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را میخواهم و از زحمتهای شما تشکر میکنم. و امیدوارم که بیشتر زحمت بکشید، بیشتر برای اسلام کار بکنید. مایی که از خدا هستیم، برای خدا باید صرف کنیم وقت خودمان را، برای خدا باید قوای خودمان را صرف کنیم. انشاءاللّه، همه موفق و مؤید باشید.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
2 ـ آقای محمد هاشمی، رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
3 ـ مرحوم آقای سید محسن حکیم، از مراجع بزرگ تقلید، در گذشته به سال 1389 ه . ق. در نجف اشرف.
4 ـ رضا پهلوی، فرزند بزرگ محمدرضا، خود را، در آوارگی «شاه قانونی ایران» نامیده است.
5 ـ شاپور بختیار، که خود را نخستوزیر قانونی ایران میدانست!
6 ـ اشاره به ابوالحسن بنیصدر، که پس از عزل و فرار به خارج، همچنان خود را رئیس جمهور قانونی! مینامد؛ و مسعود رجوی، سردسته منافقین،که خود را «رئیس جمهوری دمکراتیک ایران» میداند!
7 ـ صدام حسین، رئیس جمهور عراق.