صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان دعوت قرآن به وحدت بین مسلمین ـ مسئولیت خطیر روحانیون
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع دعوت قرآن به وحدت بین مسلمین ـ مسئولیت خطیر روحانیون
-
حضار
حضار: ائمۀ جمعۀ استان گیلان[211]
بسماللّه الرحمن الرحیم
از برکات این انقلاب یکی هم این است که ما با آقایان روحانیون همۀ کشور تماس نزدیک داریم الآن. به گمان من اتفاق نیفتاده است که اینطور مجلسی از علمای آن طرفها اتفاق بیفتد که با هم بنشینیم صحبت بکنیم، حالا الحمدللّه این برکت هست. در جاهای دیگر هم همین طور آقایان علما و ائمۀ جمعه تشریف میآورند اینجا با هم صحبت میکنیم، درددل میکنیم و این یکی از برکات بزرگ است. شما یک قسمت از صحبتتان راجع به این بود که حضرت امیر ـ سلاماللّه علیه ـ راجع به اسلام و راجع به جهاد تذکر فرمودند. اینکه میخواهم عرض کنم اسلام همه چیز آورده است.
این قضیۀ وحدت در قرآن پافشاری روی آن شده است و با تعبیرهای مختلف این مسئله گوشزد شده است[1]و آن چیزی که مهم است این است که مسلمین به اسلام و به قرآن عمل کنند، این دیگر تکلیف ماست. اسلام مسائل را، همۀ مسائلی که مربوط به زندگی بشر در اینجا و در آنجاست و مربوط به رشد انسان، تربیت انسان، ارزش انسان هست، همۀ اینها در اسلام هست و در هیچ مکتبی از مکتبهایی که الآن رایج است؛
مکتبهای انحرافی، اینطور عنایتی که اسلام به مسائل دارد[آنها ندارند]. که قبل از اینکه نکاح واقع بشود بین مرد و زن، راجع به آداب نکاح، راجع به آداب زمان حمل، راجع به آداب بچهداری، راجع به آداب تربیت بچه، همۀ اینها در اسلام به طور وافی هست. از اسلام هیچ نباید ما بگوییم یک چیزی هست که در اسلام نیست و ما حالا پیدایش کردیم. ما باید اگر یکوقت دیدیم که نمیتوانیم پیدا کنیم باید بگردیم که کجا هست و این بلااشکال هست، اشکال سرِ مسلمین است. اسلام همه چیز گفته، ولی مسلمین باید دنبالش کنند. همین قضیۀ وحدت که تذکر دادید و الآن بحمداللّه هفتۀ وحدت است و ولادت این مولود سعید ـ صلیاللّه علیه و آله و سلم ـ و فرزند بزرگوارش حضرت صادق، سلاماللّه علیه.
بشر میتواند به آمال خودش برسد، آمال این دنیا و آن دنیا. این وحدت چیزی است که در قرآن به آن سفارش شده است، دعوت شده است. ائمۀ مسلمین دعوت کردهاند به این مسئله. دعوت به اسلام، اصلش دعوت به وحدت است؛ یعنی، همه در کلمۀ اسلام با هم مجتمع باشند و در آسایش. لکن همان طور که میدانید نگذاشتند که این وحدت تحقق پیدا بکند، خصوصاً در این عصرهای آخر زیادتر دامن زدند به این اختلافات و عمده هم نظرشان به این بود که کارشناسهای آنها فهمیده بودند که اگر این اجتماع بزرگ اسلام یک وقتی به هم نزدیک بشوند و پیوند کنند، دیگر هیچ قدرتی نمیتواند با اینها مقابله کند و هیچ قدرتی نمیتواند سلطهجویی پیدا کند نسبت به اینها. و آن راهی که آنها پیدا کردند برای مقاصد شوم خودشان، همان بود که بین همۀ گروهها تفرقه بیندازند. شما در هر جا میروید میبینید، حتی در یک شهر تفرقه هست. حالا کمتر است، ولی باز هم هست. در هر شهری، در هر محلهای، دستجات مختلفی با هم اختلاف داشتند.
در قضیه عاشورا که باید مرکز وحدت باشد همۀ شهرها، ما میدیدیم حتی در شهرهای مقدس بین دستجات سینهزن، دستجات عزادار با هم اختلاف میافتاد و این
کاشف از این بود که اولاً، ما خودمان رشد نداشتیم و نداریم و ثانیاً، دستهایی که در کار بوده است اینطور همه جا نفوذ کرده است که حتی در دستجات سینهزنی نفوذ کرده است که دستجات سینهزنی که باید همه زیر بیرق امام حسین ـ سلاماللّه علیه ـ مجتمع باشند، جنگ و نزاع بکنند. یک دسته چه، آن دسته چه، و اختلافاتی بود که تا آخر هم محلات با هم مختلف بودند. از آنجا که میگذشتی، در سطح شهر، شهرهای بزرگ، اختلاف ایجاد کرده بودند. هم بین خود روحانیون با هم و هم بین مردم با هم. حزب درست میکردند منشأ اختلاف بوده؛ هر مسئلهای که اینها ایجاد میکردند، برای همین مسئله بود که نگذارند این مجتمع با هم اتحاد پیدا کنند و معالأسف، تأثیر کرده بود حتی در بالاترین قشر روحانی و بالاترین قشر روشنفکر و حتی آنها هم تحت تأثیر واقع شده بودند و آن اختلافاتی که باید اینجا جلویش را بگیرند خودشان هم داخل شده بودند. و من گمان میکنم که امروز روزی است که همۀ ما مسائل را فهمیدهایم، مردم هم فهمیدهاند؛ یعنی، به برکت این انقلاب اسلامی دید سیاسی رعیتها هم بالا رفته است؛ الآن دید سیاسی در آنها ، آنهایی که اصلاً داخل در این مسائل نبودند، آنها الآن داخل مسائل هستند و همۀ قشرهای ملت مسائل را میفهمند امروز، و رو به رشد هستند. زنها که بکلی خارج بودند از همه چیز جامعه، هرگز حتی نمیتوانستند راه پیدا بکنند، بحمداللّه در این سالهای اخیر، آنها هم وارد شدند و به طور شایسته با حفظ موازین شرعی وارد شدند و خودشان کلاسهایی دارند و ـ عرض کنم ـ تبلیغات دارند، همه چیز حالا دارند.
و این روحانیون هستند که باید قدر این مسائل را بدانند. روحانی اگر درست شد همه چیز درست میشود و اگر ـ خدای نخواسته ـ فاسد شد،فَسَدَ الْعالَمُ.[2]این مسئله، واقعیتی است. من در جوانی در بعضی از بلاد گاهی در ایام تابستان میرفتم و بعضی جاها را
میدیدم که مردم همه خوبند.[شهر]محلات را ـ محلاتی که نزدیک خمین است ـ میدیدم که مردم چقدر متدین و خوبند. بعد وقتی که انسان متوجه میشد میدید که عالم آنجا مرد خوبی است. یکی ـ دو تا عالِم خوب بودند، مردم به تبع آنها خوب میشدند. هر جا عالِم خوب باشد اصلاح میکند مسائل را، البته عالم عاقل متدین. و اگر ـ خدای نخواسته ـ انحرافی در این قشر پیدا بشود، انحراف سرایت میکند، مردم نظرشان به این جمعیت است، میبینند چه میکند.
از این جهت، الآن یک مسئولیت بزرگی به دوش همۀ ماها هست؛ همۀ ائمۀ جمعه، همۀ ائمۀ جماعت و همۀ علمای بلاد؛ یعنی، خدا دیگر عذر را برداشته است. اگر ما در چند سال پیش از این عذر داشتیم که خوب با سرنیزه که ما نمیتوانیم مقابله کنیم، یک کلمه بگوییم حبس است، اینها خوب، یک عذر بود. امروز دیگر تمام عذرها منقطع شده است؛ یعنی، خدا حجت را بر ماها تمام کرده است. نمیتوانیم بگوییم که ما نکردیم چون نمیتوانستیم. الآن همۀ شما توانایی دارید که هر کدام در محیط خودتان، آن محیط را اصلاح کنید. به اصلاح خودتان، و با تفاهم با مردم و تفاهم با مسئولین امور میتوانید اصلاح کنید مسائل را.
از این جهت ما همهمان موظف به این معنا هستیم که عملاً وحدت را[حفظ کنیم]بین این محلهایی که هستیم؛ حالا هر کدام، شهریها در شهرها و دهاتیها در دهات و روستاییها در روستاها. اگر اینها همه با هم تفاهم کنند و تبلیغ بشود به اینکه ما همه باید با هم باشیم، ما همه باید با هم کار بکنیم ـ مثلاً ـ مسائلی که هست حل میشود و بحمداللّه مردم هم حاضرند. شما ملاحظه میکنید که اگر پیشترها میخواست یک کاری انجام بگیرد مردم مزاحم میشدند خودشان، از باب اینکه میدیدند حکومت، حکومتِ فاسد است. اگر آن هم میخواست یک راهی درست بکند برای صلاح ـ فرض کنید ـ به خیال خودش، مردم هر مطلبی را که آنها طرح میکردند به او بدبین بودند. اگر اینها میگفتند بگویید لااله الااللّه، باز بدشان میآمد؛ برای اینکه میدیدند که لااله الااللّه از حلقوم کسی درمیآید که خودش معتقد نیست. امروز آنطور است که ملاحظه میفرمایید، در همه
سرتاسر کشور ما که همۀ مردم دنبال این هستند که این نهضت را پیش ببرند. اگر یک چند نفر یا یک عدهای پیدا بشود، خود این مردمند که دنبال هستند که این اختلاف را از بین ببرند.
و آن چیزی که از همه مهمتر است روحانیون است. اگر چنانچه روحانیون در هر محلی که هستند به وظایف روحانیت خودشان، معنویت خودشان، تبلیغات معنوی خودشان، عمل بکنند، مردم اصلاح میشوند و مردم حاضرند الآن برای پذیرفتن، همۀ مردم. بنابراین، هم اسلام همۀ مسائل را آورده است و هم شما میتوانید همۀ مسائل را پیاده کنید، اسلام همهاش را آورده است. اما یک وقت بود که نمیتوانستید، قدرت بر این مطلب نداشتید.
امروز قدرت دارید که مردم را اصلاح کنید و قدرت دارید که ـ خدای نخواسته ـ برخلافش باشید و هیچ عذری هم ندارید. نه من عذر دارم نه شما نه سایرین، هیچ کدام عذر نداریم که بگوییم نشد، نمیشد، نمیتوانستیم. هر کسی توانایی تبلیغ را دارد در هر جا و توانایی اینکه اگر در بین ـ مثلاً فرض کنید ـ یک گروهی با گروه دیگری اختلاف پیدا بشود این توانایی برای آقایان هست که آنها را آشتی بدهید، به حسب نوع اینطور است که ائمۀ جماعت و ائمۀ جمعه خصوصاً در بین مردم، حالا این است که مردم دوست میدارند و تبعیت میکنند. و لهذا، ائمۀ جمعه الآن تکلیفشان از ائمۀ جماعت بیشتر است؛ برای اینکه آنها یک مرکز حساسی را دارند و یک مطالب حساسی را ادا میکنند، مردم هم حاضرند. از این جهت، ائمۀ جمعه الآن تکلیفشان از سایرین بیشتر است که اگر ـ خدای نخواسته ـ یک وقت در گفتارشان، در کردارشان، یک خلافی واقع بشود این خلاف سرایت میکند. مردم میفهمند و شایع نمیکنند. و اگر چنانچه ائمۀ جمعه در همۀ کشور با وحدت کلمه مردم را دعوت کنند به صلاح، دعوت کنند به اسلام، این مردم که همه قبول دارند ائمه جمعۀ خودشان را مردم میروند دنبال اینها و کارها را انجام میدهند. هر وقت دعوت کنند به اینکه باید ـ مثلاً فرض کنید ـ راجع به اقتصاد کمک
کنید میکنند، راجع به فرهنگ کمک کنید، میکنند. این یک صحبتی بود که شما فرمودید.
یک صحبت هم راجع به اوضاع خود منطقۀ شما، البته و همهمان میدانیم که آن منطقه، در عین حالی که یک منطقۀ زرخیزی است برای این کشور، لکن میخواستند نگذارند این کارها بشود. خوب، بهتر این بود که در منطقهای که باید مبلغین بروند، باید اشخاص بروند و آن منطقه را تصحیحش کنند. عنایت داشتند به اینکه بفرستند در آنجا آن اشخاص فاسد را، و عامۀ مردم هم وقتی دیدند که یک اشخاص فاسدی آمدند، یک اشخاصی بیبندوبار آمدند، همه کمکاری کردند. منطقۀ شما مشکلترین مناطق است برای اینکه شما بتوانید در آن فعالیت کنید، هیچ یک از مناطق اینطور نبوده است؛ برای اینکه در زمان سابق این منطقه، منطقهای است که به فساد کشیده بودند، مرکز فساد قرار داده بودند، هم از ناحیۀ خود دستگاه رضاخان و دنبالش این پسرش بدتر از او و هم افرادی که به آنجا میآمدند و هم افرادی که به دریا میآمدند و افرادی که برای تفریح به آنجا میآمدند و آن بساط عیش و نوشی که در آنجاها درست کرده بودند و جوانها را به فساد میکشیدند. و لهذا، مشکل برای شما زیادتر از دیگران است. قم آسان است که جوانهایش را ـ مثلاً ـ اصلاح کنند، اما رشت مشکل است، گیلان مشکل است، مازندران مشکل است. همت میخواهد.
و قضیۀ کمبود روحانی اینطور نیست که فقط شما کمبود دارید، سرتاسر کشور کمبود دارند. و عمده هم این است که در زمان این دو تا، پدر و پسر حاصل همۀ چیزها را هم از روحانیون گرفته بودند. مانده بود یک مسجدی، آن هم یک مسجدی که تحت نظرِ ـ فرض کنید ـ یک نفر بازنشسته باشد و محدود بود، همه جا محدود بود. نمیتوانستید یک کلمه حرف بزنید، نمیتوانستید یک جایی که دلتان میخواست حرف بزنید. از همۀ
روحانیون سلب همۀ جهات را کرده بودند. و لهذا، وقتی که در یک جامعهای روحانیونش نتوانند کاری بکنند و فاسدها بیایند و مشغول شوند، جایی باشد که محل تفریح است برای افراد، فاسدها، جایی باشد که ترغیب میکنند فساد را در آنجا، آنهمه مناظر فحشا، آنهمه مساکن فحشا، آنهمه ... اینها مطلبی است که گذشته است در آنجا، و در طرف شماها بیشتر بوده است؛ اطراف همین دریا، جنگل و آن تفریحگاهها. بنابراین، شما از دیگران زحمتتان بیشتر است و کمبود در آنجا بیشتر احساس میشود؛ یعنی، اگر یک جایی، در یک ده، یک روحانی بتواند فعالیت بکند در منطقۀ شما دو ـ سه نفر[روحانی فعالیت]میکند. و کمبود هم همه جا هست و علتش هم همین است که عرض کردم که همۀ جهات را از روحانیین گرفته بودند.
و لهذا اگر بعضیها یادتان باشد، همهتان یادتان نیست، یک وقتی «داور»[3]یک کلاسی باز کرد برای اینکه طلبهها را بپذیرند. یک عدۀ کثیری از این طلبههای فاسد رفتند و اسم نویسی کردند و چه کردند و وارد شدند. این یک راهی بود که حوزۀ علمیه قم را تضعیف کردند. از آن طرف فشار آوردند، از آن طرف درها را باز کردند که بفرمایید، ما به شما شغل میدهیم! و لهذا، بعد از زمان مرحوم حاج شیخ ـ رحمهاللّه ـ[4]که فوت شد، چهار صد نفر طلبه در قم بود، نه چهار صد نفری که بتواند کاری بکند، چهار صد نفر مأیوس، چهار صد نفری که همۀ اوضاع برخلاف آنها بود. چهار صد نفری که ـ تقریباً ـ غریب بودند در این مملکت. و خدای تبارک و تعالی خواست که اینطور بشود، خواست که دست آنها کوتاه بشود و آنها الآن در اقلیت هستند و غریب هستند و دست شما بحمداللّه باز است، لکن کمبود داریم. میدانیم کمبود داریم و کمبودش هم همین است که آن وقت چیزی نمیتوانستید بگویید یا بخوانید. آن روزها جوری بود که ـ مثلاً ـ کاری نبود بکنید، یک بحث و یک نمازی میخواندید. امروزی که میتوانید همه کاری را بکنید، افراد لازم است و باید حوزهها را ایجاد کنید. حوزهها باید درش باز باشد. در هر
جا حوزه باشد، در اطراف شما حوزه باشد، حوزه در آنجا باشد، برای اینکه این روستاییها را بیاورید در آنجا تربیت کنید، عالم کنید برای آتیه. الآن ـ مثلاً فرض کنید که ـ مسئلۀ قضاوت[محل ابتلا است]یکی از مسائل مهم اسلام قضیۀ قضاوت است، این سر و کار دارد با نوامیس مردم، با جان مردم، با مال مردم.
امروز ما کمبود قاضی داریم؛ برای اینکه قضاوت دست اینها نبود تا تربیت کنند، اصلش کتاب قضا یک کتاب منسی بود. امروز که آزاد شده است و قضاوت آمده است به اینطرف دست شما، افراد را تربیت کنید.