صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیداری و تلاش برای رهایی از وابستگیها
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بیداری و تلاش برای رهایی از وابستگیها
-
حضار
حضار: گروهی از کارگران و کارمندان چاپخانۀ 17 شهریور، کارکنان صنایع دفاع ملی و پرسنل انبارهای نیروی هوایی و قصر فیروزه، پرسنل سپاه پاسداران اصفهان و کمیته انقلاب اسلامی بُرازجان
بسماللّه الرحمن الرحیم
توجه به این نکته و تذکر اولاً لازم است. ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و ادارۀ کشور خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار بشود. در سیر الی اللّه هم اهل معرفت گفتهاند که یَقْظه ـ بیداری ـ اوّل منزل است.[1]در طول تاریخ، در این سدههای آخر، کوشش شده است که ملتهای جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصیت خودشان نباشد. و شخصیت خودشان را اصلاً وابسته به غیر بدانند. این قضیه از سالهای بسیار طولانی بوده است، و هی دائماً رشد کرده است تا این اواخر به رشد تمام رسیده بود. من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد. صد و بیشتر از صد سال از شیخ ما مرحوم آیتاللّه حائری[2]ـ رحمةاللّه ـ نقل شد که من بچه بودم. فرموده بودند من بچه بودم در یزد، و تازه این لامپها را لامپاهایی که آن وقتها بود آورده بودند و یک جلسهای درست کرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپها را گذاشته بودند. یک پلههایی درست کرده بودند و این لامپها را گذاشته بودند آنجا؛ آن
بالا. مردم تازه میدیدند او را. چراغشان قبلاً چراغهای غیر از آن ترتیب بوده، و یک نفر فرنگی هم آنجا بود. این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پلهها میرفت بالا و آن ماشۀ لامپها را حرکت میداد. این یک قدری نورش میرفت بالا، مردم صلوات میفرستادند. بعد میآمد پایین یک قدری میماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره میرفت بالا آن را میکشید پایین، مردم باز تظاهر میکردند. این از آن وقتها مطرح بوده است که ما حتی نمیتوانیم پیچ یک چراغ را بالا ببریم. این باید فرنگی این کار را بکند. باید از خارج فرنگیها بیایند و دستشان را اینطور کنند تا این ماشۀ چراغ، فتیله را بالا ببرد و بعد هم اینطور کنند تا پایین بیاورد. کمکم در همۀ طبقات این انگیزه رشد کرد. من عکس مجسمۀ آتاتورک[3]را در ترکیه ـ آن وقت که تبعید بودم به آنجا ـ دیدم که مجسمۀ او رو به غرب بود و دستش را بالا کرده بود. و آنجا به من گفتند که این علامت این است که ما هرچه باید انجام بدهیم باید از غرب باشد. باصطلاح، آتاتورک یک مرد مثلاً روشنی، یک مرد کذایی بوده. و در کشور ما هم بعضی از روشنفکرها[4]ـ به اصطلاح ـ گفته بودند که ما باید از سر تا قدم اروپایی و انگلیسی باشیم تا بتوانیم ادامۀ حیات بدهیم. ما تا نفهمیم که خودمان هم یک شخصیتی داریم، مسلمانها هم یک گروهی هستند و شخصیتی دارند و میتوانند خودشان هم کار انجام بدهند، تا نخواهیم یک کاری را، نمیتوانیم و تا بیدار نشویم، نمیخواهیم.
ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند که ما هیچ یک از امور صنعتی را قادر بر تحققش نیستیم. ملت ما فقط لُولِهِنْگ[5]میتواند بسازد. کار دیگر از او نمیآید. باور کرده بود این ملت بیچاره روی تبلیغاتی که قدرتهای پیشرفته و بزرگی کرده بودند. و تبلیغات داخلی که وابستگان به آن قدرتها کرده بودند به اینکه ما باید همهچیزمان از
خارج باشد. و ما باورمان آمده بود یا بسیاری از ما، که غرب یک نژاد برتر است. همان طور که هیتلر این معنا را از قراری که شنیدم میگفته است که آلمان یک نژاد برتر است، و بعضی از نویسندههای ما نوشته بودند که عَمَلهای که در آلمان هست و بیلش را دستش گرفته و لب خیابان ایستاده که برود کار بکند، آن آدم چشم آبی را عقیدۀ بسیاری هست به اینکه برای ادارۀ مملکت مثلاً امثال ما از اشخاصی که در این مملکت هستند بهتر و بالاتر میتواند عمل بکند. این طرز فکر، ما را آن طور عقب نشانده بود که اعتقادمان این بود که اصلاً از ما کاری ساخته نیست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد. از امریکا یا از اروپا باید مستشارانی بیایند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما راجع به صنایع اصلاً نباید صحبتش را بکنیم. ما یک ملت لولهنگساز هستیم. ما نسبت به صنایع اصلاً نباید صحبت بکنیم. این صنایع دربست به عهده اروپاییها و امریکاییهاست.
ما تا بیدار نشویم از این خواب و تا توجه به این نکنیم که ما هم انسان هستیم، و ما هم شخصیت داریم و ما هم ملتهای بزرگ هستیم، ما هم، مسلمین هم یک میلیارد تقریباً جمعیت با همۀ وسایل دارند، تا این معنا را ما باورمان نیاید، نمیرویم دنبال کار. یک جمعیتی اگر نشستند و دستشان را دراز کردند پیش یک جمعیتهای دیگر که بده به ما، تمام همّشان این بود که هر چه میخواهد از خارج بیایند و بدهند به شما و ذخایر شما را از اینجا ببرند در اِزای آن چیزی که میدهند، این ملت اگر یک میلیون سال هم زندگی بکند همان حال اوّل است، تنبل بار میآید، بیاراده بار میآید. این تبلیغات دامنهداری که کردند و حالا هم باز میکنند به گوش شما نباید برود. شما باید بیدار بشوید و از این خوابی که بیشتر از چندصد سال به ما تزریق کردند و ما را خواب کردند. اول قدم این است که ما بیدار بشویم. بفهمیم که ما هم از جنس بشر هستیم و ممالک دیگر و رژیمهای دیگر و نژادهای دیگر برتر نیستند از ما. منتها آنها با تبلیغاتشان ما را جوری کردند که همیشه دستمان طرف غرب یا طرف شرق دراز باشد و هرچه میخواهیم از آنجا برای ما
بیاید. اگر ما بیدار بشویم که ما هم موجودی هستیم مثل سایر موجودات و ما هم انسانی هستیم مثل سایر انسانها و نژاد ما هم نژادی هست مثل سایر نژادها، اگر این معنا را ما توجه به آن بکنیم و بفهمیم که ما باید خودمان برای خودمان وسایل زندگی را فراهم کنیم، خودمان برای خودمان کار بکنیم، اگر دستمان را از شرق و غرب کوتاه کنیم و خودمان مشغول فعالیت بشویم، یاد بگیریم لکن بعد از یاد گرفتن خودمان کار بکنیم، نرویم سراغ اینکه بنشینیم تا حتی یکی گلیمی هم که میخواهیم، یک پتویی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند، یک تفنگی هم که میخواهیم از آنجا بیاورند، اگر ما به این معنا توجه کنیم و بیدار بشویم، دنبال بیداری، اراده پیش میآید که ما بخواهیم که خودمان وسایل اجتماعی خودمان را فراهم کنیم با کوشش خودمان.
باید کارهای خودمان را انجام بدهیم. مدتی میگذرد و ما خودمان صنعتگر خواهیم شد. آنهایی که این صنعتهای بزرگ را درست کردند، آنها هم انسانهای یک سر و دو گوشی هستند که مثل سایر انسانهایند منتها قبل از ما بیدار شدند و ما را خواب کردند. قبل از اینکه ما بیدار بشویم آنها بیدار شدند. و همّ خودشان را صرف این کردند که با ایادی خودشان مستقیماً یا به غیر مستقیم ما را غافل کنند. ما را خواب کنند و به ما تزریق کنند به اینکه شما نمیتوانید. حتی تزریق کنند که شما نمیتوانید حکومت کنید. شما نمیتوانید یک حکومت صحیح داشته باشید. شما نمیتوانید یک نظام صحیح داشته باشید. شما نمیتوانید یک صنعتی داشته باشید. اگر ما از این خواب بیدار نشویم، هر چه فریاد بزنیم فایده ندارد. شعارها فایده ندارد. آن شعاری فایده دارد که از روی علم باشد و توجه. البته در یک انقلابی و در یک نهضتی اوّلش شعارهاست که این نهضت را به پیش میبرد. و اگر آن شعارها نباشد، انقلاب نمیتواند پیش ببرد، لکن بعد از اینکه انقلاب پیروز شد باید عمل کرد.
باید توجه کرد به اینکه ما نباید همیشه دستمان دراز باشد. یک دستمان طرف غرب دراز باشد، یک دستمان طرف شرق دراز باشد. تا این دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستیم. ما که میخواهیم وابسته نباشیم باید اول بیدار بشویم به اینکه
ما خودمان هم شخصیت داریم. ما میتوانیم کار انجام بدهیم.
شما دیدید که قبل از اینکه این نهضت حاصل بشود و انقلاب، کم شخصی بود، کم کسی بود که احتمال این را حتی بدهد که میشود برای قدرتهای بزرگ غلبه کرد. آن هم یک ملتی که همه چیزش وابسته بوده و همه چیزش از آنجا آمده و چیزی ندارد. این یک مسئلهای بود که باور کسی نمیآمد. لکن شما دیدید که وقتی اراده کردید، ملت اراده کرد، دنبالش شد. وقتی ملت بیدار شد که نباید این ابرقدرتها در اینجا حکومت کنند و نباید وابستگان آنها در اینجا حکومت کنند، با اینکه کمال قدرت را آنها آن وقت داشتند در عین حال همین سرو پا برهنههای بازار و کوچه و دانشگاه و جاهای دیگر قیام کردند و با وحدت کلمه و با بیداری، دشمن را از صحنه بیرون کردند. اگر ملت ما در این طول مدّت این بیست، سیسال، از بیست سال به این طرف باز همان بودند که از پاسبان میترسیدند، اگر یک وقتی میخواستند به کلانتری بروند خوفشان بود که بروند، از اسم شاه کذا میترسیدند، اگر اینها همانها بودند، نمیتوانستد قیام کنند و این واقعه را، این واقعۀ اعجازآمیز را به وجود بیاورند. اوّل بیدار شدند. با نطق ناطقین، نویسندگان، بیدار شدند. یعنی نویسندگان متعهد. بعد که بیدار شدند اراده کردند. خواستند. دنبال اراده و خواست قیام حاصل شد. و دیدید که چیزی که ملت خواست متحقق میشود. ملت ما خواست که نظام جائر سلطنتی نباشد و به جای او یک نظام انسانی ـ اسلامی باشد. این را خواست و این شد. البته نمیگویم که الآن ما یک نظام اسلامی تمام عیار داریم. لکن این را میگویم که آن نظام جائر که همه چیز ما را به دیگران فروخت و از بین برد، آن رفت از بین. و دست آن ابرقدرتها کوتاه شد از مملکت. و ما الآن در اوّل قدم هستیم. و باید کوشش کنیم، همۀ ملت کوشش کنند، همۀ ملت کوشش کنند، هر کس در هر جا که هست کوشش کند. و کوشش این باشد که ما باید وابسته نباشیم. اگر دهقانهای ما در صحراها و در هر کجا که هستند این معنا را بفهمند که کوشش باید کرد تا وابسته نبود، و هر کس وابسته است اسیر است و ممکن است که اسارتش زیادتر بشود. اگر آنها در بیابانها این
معنا را احساس کنند، اراده میکنند که وابسته نباشند، و اراده میکنند که ارزاق خود مملکت را خودشان تهیه کنند. و اگر در کارخانههای ما این معنا را متنبّه بشوند که ما باید وابسته نباشیم و ما باید خودمان برای خودمان کار انجام بدهیم، آنها کوشش میکنند که کارخانهها را بهتر راه ببرند. و اشخاصی که مغز تفکر صنعتی دارند این مغزها را به کار میاندازند. و بعد از اینکه فهمیدند که باید برای خودمان کار بکنیم و باید صنعت را هم ـ چه صنعت بزرگ، چه صنعت کوچک را ـ خودمان باید درست بکنیم، این مبدأ عمل میشود که بعد از آن بیداری و این اراده راه بیفتند، و مشغول بشوند و تفکر کنند و مغزها را به کار بیندازند و کار خودشان را خودشان انجام بدهند.
شما متوقع نباشید که همین امروز بتوانید طیّاره درست کنید. میگ درست کنید. البته الآن نمیشود، اما مأیوس نباشید از اینکه میتوانیم درست کنیم. باید بیدار بشوید، بروید دنبال اینکه آن صنایع پیشرفته را خودتان درست بکنید. وقتی این فکر در یک ملتی پیدا شد و این اراده در یک ملتی پیدا شد، کوشش میکند و دنبال کوشش این مطلب حاصل میشود. یأس از جنود ابلیس است، یعنی شیطانها انسان را به یأس وامیدارند. همین ابلیسهایی که میبینید در طول تاریخ ملتهای ضعیف را مأیوس کردهاند. همینهایی که به ملتهای ضعیف تزریق کردند که ما هیچ نمیدانیم و هیچ نمیتوانیم. همینهایی که به ملتهای ضعیف به واسطۀ وابستگیشان به خارج گفتند که ما باید غربی باشیم. ما ارتشمان هم باید از غرب برایش یک کسی بیاید. کارخانههایمان هم باید از غرب بیاید راهش بیندازد. ما باید این جنود ابلیس را کنار بزنیم. و امید، که از جنوداللّه است در خودمان زنده بکنیم. به خودمان امیدوار باشیم. تکیه به ارادۀ خودمان بکنیم. تبع اراده دیگران نباشیم. لکن همه با هم مجتمعاً این اراده را بکنیم تا کار انجام بگیرد. آنهایی که در ارتش هستند، در قوای مسلّح هستند، با هم هماهنگ باشند، و با هم بخواهند که ارتششان قوی باشد، و ارتششان قوای مسلّحهشان را خودشان اداره کنند. و میتوانند و میبینید که توانستند و
میتوانند. و آنهایی که در کارخانهها هستند و در کارگاهها هستند و در امور صنعتی هستند، خودشان بگویند ما خودمان میکنیم و میتوانیم.
امید در خودتان ایجاد کنید. نویسندههای ما، گویندگان ما همهشان دنبال این باشند که به این ملت امید بدهند. مأیوس نکنند ملت را. بگویند توانا هستیم. نگویند ناتوان هستیم. بگویند خودمان میتوانیم و واقع همین طور است، میتوانیم. اراده باید بکنیم. نویسندههای ما بهترین خدمتشان امروز این است که این ملتی که ایستاده در مقابل شرق و غرب و نمیخواهد تحت نظام شرق یا نظام غرب باشد، امید به آنها بدهند که میتوانید تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشید. اگر این نویسندهها، این گویندهها به جای اینکه به هم اشکالتراشی بکنند، به جای اینکه به جان هم بریزند، با هم امید در ملت ایجاد کنند. اطمینان در ملت ایجاد کنند. استقلال روحی در ملت ایجاد کنند. اگر این خدمت را این رسانههای گروهی، این مطبوعات، این نویسندگان، این گویندگان ، این اطمینان را در ملت ایجاد کنند ما تا آخر پیروز هستیم. و حیف است که یک ملتی که ایستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چیزش را فدای اسلام و استقلال کشورش کرده ماها که گوینده هستیم، نویسنده هستیم، آنهایی که در مطبوعات چیز مینویسند، در رادیو و تلویزیون صحبت میکنند، حیف است که اینها توجه به این معنا نداشته باشند که باید این ملت را امیدوار کرد، و باید مطمئن کرد ملت را.
اطمینان داشته باشید که اگر بخواهید میشود. و اگر بیدار بشوید میخواهید. شما بیدار بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژِرْمَن از نژاد آریا بالاتر نیست. و غربیها از ما بالاتر نیستند، زودتر کار راه انداختند. مشغول بشوید و کار را انجام بدهید. ژاپن همین معنا را مبتلا بود و بعد بیدار شد و اراده کرد و شد یک مملکت صنعتی که الآن صنعت او مقابله میکند با امریکا. هندوستان بیدار شد با اینکه از همین نژادهایی بود که غیر عربی بودند و غیر آلمانی و غیر ژرمنی بودند که آنها میگفتند اینها اَبَر هستند و اینها نمیتوانند، وقتی ملتشان خواست شد، شما هم بخواهید میشود. خواستید که سلطنت جائر پهلوی نباشد و شد و از بین رفت. خواستید که قدرتهای دیگر بر شما و بر ذخایر شما سلطه نداشته باشند،
همین طور شد و الآن سلطه ندارند.
بخواهید که خودتان اداره کنید مملکت خودتان را، بخواهید که کمک کنید به دولتها؛ تضعیف نکنید دولت را. تضعیف نکنید اشخاصی که خدمتگزار هستند. تمام این اشخاصی که الآن مشغول کار هستند اینها خدمت به شما و ملت ما میکنند. در صدد نباشید که این گروه، آن گروه را عقب بزند و آن گروه، این گروه را. هم در صدد این معنا باشید که با هم این کشور را اداره کنید و این مردم را بیدار کنید. من طرفدار تمام قشرهایی هستم که به این کشور خدمت دارند میکنند. متأثرم از اینکه اشخاصی که دارند به این مملکت خدمت میکنند، دستهایی که میخواهد این کشور را باز به عقب بزنند، اینها را روبروی هم قرار داده است، و هرکدام به دیگری اشکال میکنند. به جای اشکال هر دو با هم عزمتان را جزم کنید که این ملت را به جلو ببرید. این ملت را بیدار کنید. ارتش را تقویت کنید. دادگاهها را تقویت بکنید. البته اصلاح هم باید بشود. اشخاصی که در رأس دادگاهها هستند تقویت کنید. تا آنها بتوانند کارهای خودشان را انجام بدهند. اشخاصی که در رأس ارتش و قوای مسلّحۀ دیگر هستند تأیید کنید تا آنها بتوانند ارتش را اداره کنند. تا بتوانند قوای مسلّحه کارهایی که بر آنها محوّل است بخوبی انجام بدهند. مجلس را که در رأس همۀ امور است تقویت کنید. و دنبال این باشید که یک مجلس قوی قانونگذاری داشته باشیم تا بتوانند مملکت را به راه راست ببرند.
من با همۀ این گروهها هیچ، با هیچ یک از اینها قوم و خویشی ندارم. ولی با همۀ این گروهها موافقم مادامی که در پستهای خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانید که در بین این ملت ما الآن اشخاصی هستند گروهکهایی هستند که میخواهند یکی یکی اینهایی که مشغول خدمت به این مملکت هستند از نظر مردم بیندازند و آنها را از ملت جدا کنند. باید توجه داشته باشید که اینها که آمدند و مطلبی را گفتند مُچِشان را بگیرید که این آقایی که تو میگویی فلان است، دلیلت چه است؟ ببینید چه خواهد گفت. آن کسی که مثلاً در
ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان کار را کرده مُچش را بگیرید که دلیل شما بر این مطلب چه است؟ آن که در رأس دادگاهها هست اگر به او اشکال کردند مچشان را بگیرید بگویید دلیلت بر این مطلب چه است؟ آن وقت خواهید فهمید که دلیلی در کار نیست. فقط این است که تبلیغات است، که میخواهند شخصیتها را بشکنند، و میخواهند نتیجه از آن بگیرند. و معالأسف ملت ما توجه به این مسئله، بسیاریشان کم دارند. به این تبلیغات سوئی که نسبت به بعضی از این روحانیون که مشغول خدمت به این ملت هستند، نسبت به اینها میکنند باور میکنند. اشخاصی را که من بیش از بیست سال است میشناسم و میدانم چه اشخاصی هستند لکهدار میکنند. اینها از عیوبی است که در کشور ما هست. اشخاصی که در ارتش الآن دارند خدمت میکنند، در ژاندارمری خدمت میکنند، در پاسداری دارند خدمت میکنند، در بسیج دارند خدمت میکنند، کمیته هایی که دارند خدمت میکنند، همۀ اینها الآن خدمتگزار هستند، البته در هر قشری و جمعیتی پیدا میشوند بعض اشخاص غیر صالح. نباید ما اگر در یک جمعیتی یک آدم غیر صالح پیدا شد تمام آن گروهها را بکوبیم. نباید ما بدون دلیل و بدون شاهد یک مطلبی را قبول بکنیم. بعضی از فلاسفه میگویند که کسی که بی دلیل یک مطلبی را قبول بکند از فطرت انسانی خارج شده است.[6]و صحیح است. انسان نمیتواند به حسب فطرتش یک مطلبی را که میشنود همین طوری خودبخود قبول کند. اشخاصی که میخواهند الآن شخصیتهایی که در این مملکت مشغول خدمت و در رأس کار هستند از نظر مردم بیندازند، اینها نظرشان به این است که این کشور را تهی کنند از شخصیات و از اشخاص مؤثر، و آن کنند که سابق بود. ملت ما باید هوشیار باشد و هیچ مطلبی را بیدلیل قبول نکند. همینکه یک کسی گفت فلان چه جور است، باید بگویند به چه دلیل میگویی؟ دلیلش را از او بپرسند. اگر بیدلیل یک مطلبی را قبول بکنند از فطرت انسانی خارج اند. انسان باید هر مطلبی را که میشنود دلیل برای آن اقامه بشود. ما خدا را با دلیل
قبول کردیم، بیدلیل قبول نکردیم. و ما انبیا را با دلیل قبول کردیم، بیدلیل قبول نمیکنیم. ما کسانی که خیانتکارند با شواهد آنها را خائن میدانیم. کسانی که به این ملت اذیت کردند و این ملت را جور[7]کردند شاهدش همان بود که میدیدید. ولی یک نفر آدم، هر کس میخواهد باشد، یک زارع باشد، یک کاسب باشد، یک بازاری باشد، یک اداری باشد، اگر به ما گفتند این فلان است باید دلیل اقامه کند. باید توجه داشت که مبادا خدای نخواسته بخواهند حکومت اینجا را و مملکت ما را بگویند؛ نه عُرْضۀ حکومت کردن دارند و نه عُرْضۀ اینکه دادگستری را اصلاح کنند دارند و نه عُرْضۀ اینکه مجلس را اداره کنند دارند. این مسائل مصیبتبار است و اشخاص توجه ندارند. و غالباً هم آن اشخاصی که این حرفها را میزنند غرضمندند یا گول خوردهاند.
برادرهای من! خواهرهای من! توجه بکنید که مسئولیت داریم امروز، مسئولیتهای بزرگ داریم ما. اگر این نهضتی که تا اینجا رسیده و این انقلابی که تا اینجا رسیده است و یک جمهوری اسلامی در مملکت ما تحقق پیدا کرده است، اگر این از دست ما برود همۀ ما مسئولیم. اگر قلمهایی که در روزنامهها به ضد هم چیز مینویسند کمک کنند برای از بین رفتن جمهوری، همه مسئولند ما مسئولیم. و ما اسلام، امانت است پیشِمان. احکام اسلام امانت است پیشِمان. و نباید با سر قلمها خیانت کنیم بر این امانت. و نباید با زبانها خیانت کنیم به این امانت. و نباید با قلمها و قدمها به این امانت بخواهید خیانت کنیم. اگر بخواهید کشورتان مستقل باشد، اگر بخواهید کشورتان روی پای خودش بایستد و بخواهید آزاد باشید، باید از این طور مناقشات دست بردارید. و همه نظر حَسَن بکنید. و برادروار همه با هم کمک بکنید تا این کشور به مقصد خودش برسد.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
2 - مرحوم آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعیان و بنیانگذار حوزۀ علمیه قم. وی مهمترین استاد امام خمینی در فقه و اصول بودهاند و در سال 1355 ه . ق. در گذشتهاند.
3 - نخستین رئیس جمهوری ترکیه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی. او تبلیغ امور مذهبی را درکشورش ممنوع کرد و از دخالت روحانیون در سیاست جلوگیری نمود و فردی کاملاً غربگرا و طرفدار غرب بود و جامعۀ ترکیه را به سوی جامعهای لائیک سوق داد.
4 - سید حسن تقی زاده.
5 - نوعی آفتابه.
6 - قائل این سخن، شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا است. الأسفار الأربعة، ج1، ص364.
7 - جور: ظلم، ستم.