صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان خطر از میان رفتن صبغه اسلامی انقلاب ـ ضرورت عمل به مقررات و قوانین شرعی و اجتناب از اعمال خلاف قانون
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع خطر از میان رفتن صبغه اسلامی انقلاب ـ ضرورت عمل به مقررات و قوانین شرعی و اجتناب از اعمال خلاف قانون
-
حضار
حضار: مسئولان و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب
بسماللّه الرحمن الرحیم
من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمدرضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی هست و زیـاد است. آدمهای جاهلـی هستند که به خیال خودشان خدمت میکنند برای اسلام، خدمت میکنند، لکن سر خود کـارهایی میکنند که ضرر به حیثیت اسلام میخورد. از همۀ اطراف به ما فشار آمـده است. از اصفهـان مفصل نوشتهاند. دیروز هم باز آقای «خادمی»[1]نوشتهاند. تعبیر ایشـان این است که در اصفهان مشغول غارت کردن مردماند. از خرمآباد آمدهاند اینجا که اینها؛ هر کس یک چیزی دارد به اسم سرمایهداری میریزند و میگیرند، و اصلا موازین تو کـار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل میکردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل میکنند، و این تأسف بسیار دارد. تأسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقـلاب کردیم و هر کـاری دلمان میخواهد میکنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسی چرا اینـطور؟ میگوید انقـلاب کردیم. انقـلاب کردیم. مـال مردم را میرویم، میریزیم. منـزل مردم اموالشان را میگیرند به اندازهای که زن و بچهشان روی زمین
مینشینند. حجتشان این است که انقلاب کردهایم. زمینهای مردم را میگیرند، نمیگذارند کشت بشود. یا میگیرند میدهند دست یکی دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصی میریزند تو خانههای مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعی، یک مجوز قانونی داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنی این[حرکت]این است که اسلام اینطور میگوید. انقلاب کردهایم، یعنی حالا جمهوری اسلامی داریم، و طریقۀ اسلام این است که موازین و جهاتی که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.
کارهای کمونیستها را میکنند به اسم اسلام. کارهای مارکسیستها را میکنند به اسم اسلام. حرفهای آنها را میزنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد میپوسد. مثل یک خربزهای که از بیرون شما آب به آن میدهید، به آن توجه میکنید، یک وقت که میخواهید بچینید میبینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هی خدمت کنید، هی چی بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایی که به اسم اسلام مشغول شدهاند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شدهاند به اعمال سر خودی؛ اینها کرمهایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمیدانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزی میخواهد. یک قدرت اجرایی میخواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند و محاکمهشان کنند، و جزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دستهای، هر کس در هر جا، یک تفنگی داشته دست خودش گرفته، و به اسم«کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم[بسیج]، هر که هر چه دلش میخواهد، هر کاری دلش میخواهد میکند. با هر که بد است میریزند منزلش[بازرسی]میکنند. با هر که یک غرضی دارند میریزند منزلش. خانهاش را[غارت]میکنند. و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم
ریختهاند. هر چه ضابطۀ اسلامی باشد عمل به آن نمیشود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین میبرند. اشخاصی نفوذ کردهاند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را میپوسانند. اسلام را میکوبند.
و باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که میخواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جواناند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک[2]از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا میشکنند: یکیشان عالم متهتک[3]است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را میشکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت میکند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا میشکند. «قَصَم ظهری الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک[4]» فکری بکنید شما آقایانی که در رأس سپاهیان واقع شدهاید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شدهاند، در رأس کمیتهها واقع شدهاند، برای اسلام یک فکری بکنید! اگر بخواهید اینطور باشد چندی نمیگذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان میشوند.
چرا باید اینطور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود. آنها نه قوانین اسلام را عمل میکنند. و نه قوانین دولت را عمل میکنند و هر چه، هر که هر کاری میخواهد میکند. هر که بدون اینکه اعتنایی بکنند، به رئوسشان اعتنایی بکنند، به رؤسایشان احترامی بکنند، احترامی به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدون
جهت، اسباب این میشوند که مردم بگویند که معلوم میشود که قضیه قضیۀ اسلام نیست. قضیه قضیۀ کمونیستی است. حتی یکی از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستی است حالا! باید اینطور ما باشیم. وضع پاسدارهایی که میگویید ما برای اسلام خدمت میکنیم، باید تحت تأثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایی که کمونیست میکنند، بکنند؟ نمیدانند اینها.
میخواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خدای نخواسته با یک کودتایی اینجا برگردد به یک حالی بدتر از حال سابق. نمیدانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمیتوانم من بگویم که پاسبانی که دارد خدمت میکند و شب و روز خدمت میکند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه میکند. یا دادگاهی که میخواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیتهای که میخواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمیداند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال میکنند هر که هر طوری دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کاری دلم میخواهد بکنم. انقلاب شده. یعنی انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت.
رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طوری دلش میخواهد عمل کند. یک قواعدی در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفری جانی باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچهاش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازۀ زن و بچهاش باید برایشان بگذارند. مابقیاش را ببرند. معذلک کراراً برای من نوشتهاند، گفتهاند که فلانی بیخود اموالش را گرفتهاند. حالا بیخودش را من نمیدانم. اما آمدهاند فرش از زیر پای ما کشیدهاند، و ما را از منزلمان بیرون کردهاند، و چه کردهاند، و ما ماندهایم همین طوری. آخر این را عقل میپسندد؟ شرع میپسندد؟ انسانیت میپسندد که ما یک همچه کاری سر مردم در آوریم.
باید چه بکنیم آقا! خوب فکری بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همهتان. سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در رأس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در رأس کمیته هستند. آنها هم که در رأس چیزهای دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید. صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. قوۀ اجراییه داشته باشید. آن مقداری که شما باید برای حفظ آبروی اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. کردستان را از ما همه بگیرند مهم نیست. اما آنی که مهم است این است، آنی که مهم است این معناست که اسلام را از دست ما بگیرند. ما اسلام را میخواهیم، و الاّ نه کرد از اسلام بیرون است و نه ترک از اسلام بیرون است، و نه هیچ وقت آنها میل دارند که بیرون بروند. اما مسئله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود میبیند که[دائماً]مردم دارند شکایت میکنند. زن و بچۀ مردم میآیند گریه میکنند. میآیند[التماس]میکنند. من هم خسته دارم میشوم. خدا میداند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری میآوردند بر من خسته نمیشدم، حالا دارم از خودمان خسته میشوم. آخر چرا باید اینطور باشد. یک فکری بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید. مسئولیم همۀ ما. هر کاری از من برآید میکنم. هر کاری هم از شما[میآید]باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شورای انقلاب است باید بکنند. هر فردی که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل میکند بزنند توی سرش. بیرونش کنند. هر فردی که دارد دعوت به کمونیستی میکند به خیال خودش که برای خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنی ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، و هر که هر غلطی میخواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسئله باشیم.
من میل ندارم که هی شدت عمل، و هی فشار، و هی دعوا و داد و قال. من میل دارم با
آرامش همه چیزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پیدا کند. این تصفیهای که میگویند در ادارات داریم، تصفیه این است اشخاصی که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش میکنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند. در هر صورت این یک وظیفهای است برای همۀ شما آقایان. فقط من مسلمان نیستم که شما هم مسلمانید. یعنی وظیفهای است برای شما که فردا میگیرند. شما را خدا میگیرد، شما را، شمایی که یک عدهای از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقایی که یک عدهای از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سیطرهتان بود، این کار را کردند. شما مسئولید. فردا حساب هست آقا در کار. همین طوری که نیست، حساب در کار است. اگر از این جا هم نمیترسید از آنجا بترسید. من هر کاری دلم میخواهد بکنم، آقا هم هر کاری دلش میخواهد، شما هم هر کاری، پاسبانها هم اعتنا نکنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نکنند، شما هم ساکت بنشینید، نه آقا، اینطور نیست، تصفیه کنید. بروید الآن در تهران بنشینید. اجتماعی درست کنید. همهتان با هم، شورای انقلاب، شماها، دیگران، آنهایی که در رأس امور هستند، یک نقشهای درست کنید. یک ضوابطی درست کنید. رو آن ضوابط عمل بشود. همین طوری بدون همه چیز، هر کس.
خوب من چه بکنم. جواب مثلاً، آقای خادمی را من حالا بناست، باید جوابش را بنویسم. جواب بنویسم که خوب ریختند دارند غارت میکنند. خوب، تعبیر ایشان این است که دارند اطراف مشغولاند به غارت کردن مردم. خوب، یک وقتی یک ملایی این معنا را میگوید. خوب بعد هم دیگران میگویند. بعد هم دیگران میگویند. در هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به دست دشمنهای ما میشد ما مسئول نبودیم. اگر حالایی که به دست ما رسیده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم. شورای انقلاب، شما، آنها، همه، مسئولید پیش خدا. همین طوری هی بنشینیم ما هم، و تماشا کنیم که هر جا هر چی میشود. نباید بنشینیم
تماشا کنیم. باید بنشینید، یک اجتماعی بکنید. با هم قراری بدهید. یک ضوابطی درست کنید. و بعد هم شماهایی که پاسدارها دستتان است عمل کنید. پاسدار اگر یک پاسداری غلطی کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکی دو تا میشود، دو تا ده تا میشود، بعد از دست شما هم خارج میشود. انشاءاللّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدی از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.