صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان اتکا به جوانان و اقشار مستضعف ـ پاکسازی ادارات و اصلاح فرهنگ
  • محل قم
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع اتکا به جوانان و اقشار مستضعف ـ پاکسازی ادارات و اصلاح فرهنگ
  • حضار حضار: اعضای کمیته امداد

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

استمداد از نیروی جوانان

از زحمتهایی که شمردید و فعالیتهایی که در منطقۀ خودتان انجام دادید من تشکر می‏کنم، و خداوند تعالی اجر به شما خواهد داد. باید ما بدانیم که خود ما باید مشغول فعالیت باشیم. خود ملت در هر جا که هست، باید به ساختن خرابیهایی که در طول مدت شاهنشاهی و در طول این پنجاه و چند سال برای مملکت ما پیش آمده است، خود ملت باید قیام کند؛ قیام برای خدا، و قیام برای بندگان خدا. شما منتظر این نباشید که این ادارات، این استانداریها، و امثال اینها، برای شما کار بکنند. اینها بسیاریشان همان مغزهای فاسد رژیم سابق‏اند. بسیاری از اینها اگر کارشکنی نکنند، کمک نمی‏کنند. و ما نباید بنشینیم که این مغزهای فاسد به ما کمک کنند. ما جوانهای خودمان بحمداللّه‏ زیاد[است].

تحول بزرگی که در مملکت ما حاصل شده است و جوانهای ما را ـ که بسیاری در مراکز غیرمشروع بوده‏اند ـ کشانده است در خدمتگزاری به خلق و خدمتگزاری به خدای تبارک و تعالی، باید ما از نیروی این جوانها استمداد کنیم. ما از اول هم امیدمان به ملت و جوانهای برومند ملت بود. ما همیشه توجه‏مان به خود ملت، به نیروی انسانی ـ الهی ملت بوده است. و با استمداد از همین طبقۀ کارگر، طبقۀ تحصیلکردۀ جوان، بازاریها، از همین طبقاتِ به قول آنها «طبقات پایین»، و به قول من طبقات بالا، استفاده کردیم. اینها بودند که نهضت را به اینجا رساندند. و اینها هستند که می‏توانند به پیش
ببرند. اینها بودند که در آن وقت که نهضت کرده بودند، ننشستند که فلان استاندار با آنها همراهی کند، یا فلان اداره با آنها همراهی کند. اینها خودشان قیام کردند، و بسیاری از ادارات و کارمندان ادارات هم کمک کردند. لکن در بین اینها اقشاری هستند، افرادی هستند، که الآن هم مشغول کارشکنی هستند. و اینکه می‏بینید که به شما کمک نمی‏کنند، این روی همان طرز فکری است که اینها در آن رژیم طاغوتی داشتند، که آن طرز فکر را به این زودی نمی‏توانیم ما عوض کنیم. این ملت ما در طول پنجاه سال یک طرز فکری برایش پیدا شده است، یک وضعی در دِماغش پیدا شده است، که به این زودی نمی‏شود عوضش کرد. آنهایی که در خدمت رژیم بودند و چندین سال خدمت کردند به آنها، و الآن هم خدمتگزار به اجانب هستند و الآن هم آرزوی این را می‏کنند که باز آن رژیم و یا فاسدتر از او برگردد که اینها باز کاخ‏نشین بشوند و ملت ما حتی کوخ هم پیدا نکند.

خدشه‏ناپذیری حیثیت انقلاب با اعدام جنایتکاران

اینها الآن هم درصدد هستند. اینها چندتایشان، چند نفرشان، که در همین چند روز اجتماع کرده بودند در یک جایی، افسرده بودند برای اینکه در ایران اشخاصی را اعدام کردند! همان معنایی را که امریکاییها آنجا می‏گفتند، اینها در ایران و در یک محضر محترم می‏گفتند که این اعدامها اسباب این می‏شود که ما دیگر حیثیتمان را در دنیا از دست بدهیم! ما یک حیثیتی در زمان محمدرضا داشته‏ایم، حالا داریم از دست می‏دهیم!! ما خیلی حیثیت داشتیم؟ کدام حیثیت را شماها دارید پیش خارج که حالا می‏خواهید از دست بدهید؟ ما جنایتکارهایمان را بگذاریم راه بروند در بین مردم و مادرها و پدرهایی که[آنها]بچه‏هایشان را کشته‏اند، برای اینکه شما دلتان می‏خواهد که در خارج به شما تبریک بگویند؟ شما این قدر مغزهای خودتان را باخته‏اید که خیال می‏کنید که اگر چند تا جنایتکار را مثلاً اعدام کنند و چند تا جنایتکار را تأدیب کنند، حیثیت ما از بین می‏رود؟ شما چه حیثیتی دارید در دنیا که از بین برود؟ دنیا شما را به چه حیثیتی قبول کرده است؟ دنیایی که امریکایش این طوری است که دوا را می‏گوید که در
اینجا صرف نکنید، و بفرستید در دنیای ثالث، جهان سوم دوایی که آنجا به مردمش نمی‏دهند از باب اینکه ضرر دارد، می‏گویند بفرستید به دنیای سوم. شما این حیثیت را در دنیا دارید! و ما می‏خواهیم این حیثیت را که شما دارید از بین ببریم، یک حیثیت انسانی برای شما پیدا کنیم. شما این قدر گریه نکنید برای این خائنها که کشته شدند، از قبیل نصیری
[1]و امثال ذلک.

فرار مغزهای فاسد و پوسیده

می‏گویید مغزها فرار می‏کنند، این مغزهای پوسیده بگذار فرار کنند. این مغزهایی که برای اجانب کار کردند، این مغزهایی که جزء سازمان امنیت بودند، بگذار فرار کنند. شما برای آنها خیلی افسرده نباشید. این مغزها باید فرار کنند. البته الآن می‏بینند این مغزها می‏بینند که نمی‏توانند در اینجا آن استفاده‏هایی که می‏کردند استفاده کنند، حالا از اینجا فرار می‏کنند دنبال همان معانی که دلشان می‏خواهد می‏روند. مگر هر مغزی که علم ـ به قول شما ـ در آن بود این مغز شریف است؟ احمدی[2]هم در زمان رضا خان دکتر بود، لکن دکتری بود که با آمپولِ خودش، مرگ بر مردم تزریق می‏کرد! احمدی را شاید اکثر شما اسمش هم نشنیده باشید؛ اما ما بودیم در آن زمان که این مأمور بود که به ملیّین، به اشخاصی که اظهار مخالفت با دیکتاتوری می‏کردند، آمپول مرگ تزریق می‏کرد. آن هم یک مغزی بود، حالا اگر یک همچو مغزی از ایران فرار کرد، ما بنشینیم غصه بخوریم که مغز فرار کرده؟! شماها چه طور این طور تشخیص می‏دهید که این مغزهایی که رفته‏اند پیش اربابهایشان، این مغزهایی که مجتمع شده‏اند در انگلستان و بر ضد ایران دارند تبانی می‏کنند و تظاهر می‏کنند، این مغزهایی که دنبال بختیار دارند جمع می‏شوند، و بختیار و اینها را انگلستان پناه داده و در پناه سرنیزۀ انگلستان دارند زندگی می‏کنند، ما برای اینها
بنشینیم اظهار تأسف بکنیم؟ یا این مغزهایی که به امریکا فرار کردند، برای اینکه بروند آنجا پولهایی که در اینجا جمع کرده‏اند خرج بکنند، ما برای اینها باید اظهار تأسف بکنیم؟ فکرهایتان را عوض کنید! افکاری که پنجاه سال در مغزهای شما جمع شده است، و اصلاً تشخیص نمی‏توانید بدهید به واسطۀ آن افکار مابین صحیح و غیرصحیح را. عوض کنید خودتان را.

ما باید این مملکت را عوض کنیم؛ این افکار را عوض کنیم. دانشگاه ما باید عوض بشود، از این افکار عوض بشود. این مغزهایی که بچه‏های ما را سی سال، چهل سال، به تباهی کشیدند بگذار فرار کنند، یک مغزهای صحیح بیایند روی کار. حالا که می‏خواهند تصفیه کنند، و اشخاص خیرمند می‏خواهند تصفیه بکنند، شما نشسته‏اید غصه می‏خورید که چرا تصفیه می‏کنند! غصه می‏خورید که چرا اعدام می‏کنند. کیها را اعدام کردند؟ برای کی غصه می‏خورید؟ ای اساتید دانشگاه! بعضی‏تان، برای کی غصه می‏خورید؟ برای نصیری نشسته‏اید نوحه‏سرایی می‏کنید؟! برای هویدا[3]نوحه‏سرایی می‏کنید؟! برای کی؟ بعد هم می‏گویند که یک بچه دوازده ساله را اعدام کرده‏اند! خوب، این را آنهایی که با ما مخالف‏اند می‏گویند. آن مخالفین می‏گویند من هم امر کرده‏ام که پستان زنها را بِبُرَّند! آنها می‏گویند که یک بچه دوازده ساله را؛ آنها می‏گویند یک زن حامله را، و الاّ نه بچه دوازده ساله اعدام می‏شود، و نه زن حامله اعدام می‏شود. چه حرفهایی است که شما می‏زنید؟ چرا کمک می‏کنید به استعمار؟ چرا کمک می‏کنید به رژیم شاهنشاهی؟

ای مغزهای پوسیده! ای انسانهای از بین رفته! بیدار بشوید یک قدری. چرا این طور بحث می‏کنید؟ چرا اسلام را تخطئه می‏کنید؟ چه شده شما را که اسلام را تخطئه می‏کنید؟

جوانهای ما بیدار بشوید! ای جوانهای برومند ما، ای خواهران ما، ای برادران ما، بیدار بشوید! ای شمایی که با دست شما نهضت به اینجا رسیده، و این آقایان که حالا اشکال می‏کنند، در کنار نشسته بودند و یا کمک نمی‏کردند و یا بی‏تفاوت بودند و حالا
آمده‏اند در میدان، ای جوانهایی که در مقابل توپ و تانک رفتید، ای خواهرهایی که جوانهای خودتان را از دست دادید و خودتان هم در بین مردم تظاهر کردید و اللّه‏اکبر گفتید! حفظ کنید خودتان را. نهضت خودتان را حفظ کنید. ننشینید دیگران برای شما کار بکنند. اینها برای شما کار نمی‏کنند. همان طور که اجانب کار نمی‏کنند، اینها هم کار نمی‏کنند.

تصفیه مراکز دولتی و فرهنگی از افراد ناصالح

باید ادارات تصفیه بشود. باید فرهنگ تصفیه بشود. باید دانشگاهها تصفیه بشود. باید به دست اشخاصی بیفتد که پیوندش با رضا خان پهلوی و با محمدرضا خان پهلوی در سالهای طولانی نبوده. اینهایی که با آنها پیوند دارند نمی‏توانند مملکت ما را اداره کنند، اینها باید تصفیه بشوند، دولت باید تصفیه کند اینها را. اتکال به قدرت خودتان بکنید. همان طوری که می‏بینید خودتان این همه کار را انجام دادید، و می‏گویید استاندار ما همراهی نمی‏کند؛ و شاید بعضی وقتها هم کارشکنی بکند. ابداً اعتنا به همراهی او نکنید، و خودتان کار بکنید[با]اتّکال به قدرت الهی. همان طور که از اول نظرتان به این نبود که این قشرهای بالا به شما کمک بکنند ـ و نکردند، و کارشکنی هم شاید کردند ـ همین طور حالایی که به سازندگی رسیدید، خودتان سازنده باشید. خودتان دنبال مطالب خودتان بروید. ملت خودش باید قیام کند. مملکت مال شما است. این مغزها فرار می‏کنند، و مملکت مال شماست. اینها ارزها را برداشتند و فرار کردند، و حالا هم دارند یکی یکی فرار می‏کنند، می‏بینند دیگر اینجا جای دزدی نیست.

محرومان صاحبان اصلی نهضت و کشور

مملکت مال خود شماست؛ مال جوانهای ماست. مملکت مال این زاغه‏نشینان اطراف تهران است. که من خدا می‏داند برای اینها غصه می‏خورم. و برای اینها تا حالا فکری نشده. مملکت مال اینهاست. نهضت را اینها پیش برده‏اند. در یکی از روزهایی که تلویزیون نشان می‏داد اطراف تهران را، یکی از او پرسید که شما چه می‏کردید؟ می‏گفت
که ـ یک پیرمردی تقریباً بود، با یک عده از یک سوراخی بیرون آمد! از یک جایی که جای انسان نبود بیرون آمد ـ گفت؛ ما صبح که می‏شود می‏رویم به تظاهر. زندگیشان این بود و صبح می‏رفتند تظاهر؛ می‏رفتند کمک می‏کردند به ملت. ما مرهون اینها هستیم. ما زندگیمان را اینها اداره می‏کنند. اینها اداره کردند. این جمعیت و امثال این جمعیت؛ جوانها؛ جوانهای دانشگاهی، جوانهای اداری، آنهایی که پیوند با ملت داشتند، بازاری، کشاورز، کارگر، همۀ اینها. آن طبقۀ بالا به ما کاری نداشتند. حالا هم کارشکنی می‏کنند و همه چیز می‏خواهند، می‏گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الاّ کسی از مملکت خودش فرار می‏کند به امریکا؟! از مملکت خودش فرار می‏کند به انگلستان و زیرِ سایه انگلستان می‏خواهد زندگی بکند؟ پیوند می‏کند با بختیار و امثال بختیار که مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ این مغزها بگذار فرار بکنند، بهتر که فرار می‏کنند! غصه نخورید برای اینها، برای اینها که کشته شده‏اند غصه نخورید این قدرها.

ادارۀ امور کشور در پرتو متخصصان متعهد

برادرها! خودتان بیدار باشید که این مغزهایی که دارند فرار می‏کنند این مغزهاست که شما را به تباهی کشیده‏اند. این مغزهایی است که نگذاشتند جوانهای ما تحصیل کامل بکنند. اینها باید هم بروند؛ باید هم فرار کنند؛ دیگر جای زندگی برای آنها نیست. برای اینکه ملت بیدار است. یک ملت بیدار نمی‏گذارد که شما هر کدامتان هر کاری می‏خواهید بکنید. باید خودتان، خودتان را اداره کنید. باید همه‏مان به میدان بیاییم. فکر اینکه استاندار یک کاری بکند، یک کاری کسی بکند، اتّکال به آنها نکنید.

خودتان همان طوری که می‏گویید[باشید]الحمدللّه‏ الآن یک تحولی حاصل شده است که همۀ طبقات، مهندسش می‏آید کار می‏کند؛ دکترش می‏آید کار می‏کند. اینهایی که حالا مغزهای انسانی دارند. اینها که مغزهایی ندارند که فرار کنند. آقا! مغزهایی فرار می‏کنند، ما هم یک مغزهایی داریم که با اینکه مغز علمی هستند دارند به مردم کمک
می‏کنند؛ دارند می‏روند دِرو می‏کنند. این مغزها را ما می‏خواهیم؛ نه آن مغزهایی که حالا که برایشان تَعُّیش
[4]حاصل نیست فرار کنند. چرا به خود نمی‏آیند اینها؟ چرا اینها نمی‏فهمند مقدار خودشان را و مقدار مملکت ما را؟ ما این مغزهایی را می‏خواهیم که در عین حالی که دکتر است، در عین حالی که مهندس است، می‏رود در جهاد سازندگی و جهاد سازندگی را راه می‏اندازد. ما این مغزها را می‏خواهیم که از امریکا پا می‏شود می‏آید اینجا می‏گوید من آمده‏ام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا! این مغزهای فرّار به درد ما نمی‏خورد، بگذار فرار کنند. اگر شما هم می‏دانید که در اینجا جایتان نیست، شما هم فرار کنید! راه باز است. مملکت ما آدم می‏خواهد حالا؛ نه مغزهایی که می‏روند در پناه انگلستان و در پناه امریکا.

نگاه دنیا به این نهضت

خداوند به همۀ شما توفیق عنایت کند. و من وقتی شما را، این چهره‏های انسانی، نورانی، خدمتگزار را می‏بینم مباهات می‏کنم به اینکه مملکت ما این طور است. دنیا الآن نظرش به مملکت ماست. نه به آن طبقه؛ به شما. نه به آن طبقاتی که سابق هم سر همۀ کارها بودند، و الآن هم شما می‏گویید که اتومبیلهایشان، بچه‏هایشان را می‏برند به مدرسه، و از همین اتومبیلها هست و به ما نمی‏دهند برای جهاد سازندگی! دنیا به شما نظر دارد؛ نه به این اتومبیل سوارها؛ نه به اینهایی که در کاخ می‏نشینند. کوخ‏نشینها هستند که مؤونۀ این مملکت و سرمایه این مملکت‏اند؛ نه آن کاخ‏نشینها. خداوند این کوخ‏نشینها را برای ما حفظ کند. و خداوند این مسلمینی که تعهد دارند برای اسلام، این جوانهایی که خدمت دارند می‏کنند به کشور خودشان، خدمت دارند می‏کنند به اسلام، خداوند برای ما حفظ کند. خداوند همۀ شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ کند و قدرت، عنایت کند. مطمئن باشید که با این روحیه‏ای که دارید پیروز هستید.و نمی‏تواند کسی بر شما غلبه کند؛ و شما بر همه غلبه خواهید کرد.

1 ـ نعمت‏اللّه‏ نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ساواک.
2 ـ پزشک احمدی، مردی که به دستور رضا خان، بسیاری از آزادیخواهان و مخالفان رژیم را با وسائل مختلف از جمله با «آمپول هوا» کشت. اوایل او در دوران سلطنت محمدرضا شاه دستگیر شد و مورد محاکمه قرار گرفت. او در دادگاه، در ارتکاب تمام جرایمش، قضات و مسئولان دادگستری را «شریک جرم» خود دانست. 
3 ـ امیر عباس هویدا که مدت 13 سال نخست‏وزیر رژیم شاه بود. 
4 ـ خوش‏گذرانی.