صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان نقش اصلاح و تهذیب نفس در تعلیم و تربیت
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع نقش اصلاح و تهذیب نفس در تعلیم و تربیت
-
حضار
حضار: دانشجویان اهواز
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من امیدوارم که حالا که مملکتمان یک مملکت اسلامی است و جمهوری اسلامی الآن حکومت ماست، و رژیم طاغوتی از بین رفته است و دست خیانتکارها و ظَلَمه کوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهای محترم و این دانشجویان، خواهران ما، همه کوشا باشیم به اینکه آن طوری که باید و آن طوری که لازم است در جمهوری اسلامی ما عمل کنیم. همچو نباشد که فقط لفظ باشد که ما جمهوری اسلامی هستیم، لکن نه دانشگاههایمان و نه دانشسراهایمان و نه دادگاههایمان و نه پاسدارهایمان و نه کمیتههایمان، هیچ کدام آن معنایی که باید در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خدای نخواسته این طور باشد که فقط یک رأی به جمهوری اسلامی دادیم و دیگر فکر این نباشیم که این جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد، نه اینکه لفظ جمهوری اسلامی و محتوا غیراسلامی و این بسته به عمل همه است، خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتید دانشگاه، استادهای دانشسراها و آنهایی که جواناند و درصدد تعلّم و دانش هستند و دانشجو هستند و میخواهند بعدها برای کشور خودشان مفید واقع بشوند. بسیار اشخاص هستند که دانشمندند، خیلی هم دانشمندند، لکن چون تربیت اسلامی ندارند وجودشان گاهی ضرر میزند به کشور و ضرر میزند به اسلام. این فرقی نیست مابین اینکه دانش، دانش علوم قدیمه باشد یا دانش علوم جدیده؛ چه در جانب علمای
اسلام و روحانیون، و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهها و سایر طبقاتی که درصدد تعلیم و تعلّم هستند.
اگر چنانچه فقط دنبال یاد گرفتن باشید، حالا این یاد گرفتن همراه با یک تربیت صحیح و تزکیه نفس و درست راه رفتن نباشد، یک انباری از معلومات یا به قول سعدی، که تعبیر دیگری از همان تعبیر قرآن[است]:مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَوْریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الحِمارِ یَحمِلُ أَسْفَاراً[1]کسی که یاد میگیرد، لکن یاد گرفتنش همان یاد گرفتن است و به کار نمیبندد آن یاد گرفتنها را، تربیت، تربیت انسانی نیست، در تعبیر قرآن کریم این است که مثِْل یک حیوانی، الاغی، میماند که به پشتش کتاب بار باشد. این کتاب فرق نمیکند که پشت یک کسی باشد؛ یا خیر، در مغز و در فکرش باشد، بلکه آن که در مغز و فکرش کتاب هست، تعلیمات هست، لکن مُربّی به تربیت انسانی نیست، این ضرر دارد برای جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هیچ فرق نیست، چه علوم اسلامی و فلسفۀ اعلا باشد؛ و چه علوم طبیعی و امور مربوط به طبیعت باشد. اگر همراه با تعلیمْ تربیت نباشد، همراه با تعلّم تربیت نباشد، تربیت انسانی نباشد، یک حیوانی هست انسان که انباری از معلومات هم دارد. اما به حسب واقع حیوان پر معلومات است، نه انسان پر معلومات.
و گاهی ضرر از این قشر به اسلام و به کشور از قشرهای دیگر بیشتر میخورد. اکثر این دینهایی که باطل بوده و درست شده است به وسیلۀ اهل علم درست شده است. غیر اهل علم دینسازی نکرده. اهل علم دینسازی کرده و بسیار از این خیانتهایی که به کشور ما شده است، از همین درس خواندههاست. این درس خواندهها هستند که کمک کردند
به دستگاه و دکترها و نمیدانم کذا، و اینها کمک کردند به دستگاه و پنجاه سال مملکت ما را به باد فنا دادند. اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسههای ما هم درست نشود، امید اینکه یک جمهوری اسلامی ما پیدا بکنیم نداریم. اگر این دو قشر تربیت شدند به طوری که اسلام میخواهد، تربیت انسانی شدند، هم مملکت ما مصون میشود از تصرف شیاطین و روی چرخ خودش گردش میکند بدون وابستگی به خارج و بدون خیانتهای داخلی؛ و هم ترقیّات حاصل میشود برای شما. مهم در دانشجویی و در دانشیاری و در استادی و در شاگردی و در تربیت[و]در علم این است که یک تربیت صحیح همراه علم باشد. عالِم تربیت شده به تربیت انسانی، که همان تربیت اسلامی است. کوشش کنید که هر قدمی که برای علم برمیدارید، برای عمل ظاهری و برای اعمال باطنی، ایجاد تقوا در خودتان، ایجاد استقامت، امانت در خودتان بکنید که وقتی از دانشگاه انشاءاللّه بیرون میآیید یک انسانی باشید که هم معلومات داشته باشید و هم امانتدار باشید. برای معلوماتتان، هم امانتدار باشید و هم تزکیۀ نفس کرده باشید؛ نفس خودتان را مهار کرده باشید. نفس انسان سرکش است. و سرکشی آن انسان را به زمین میزند. همان طوری که اگر انسان سوار یک اسب سرکش باشد و مهار نداشته باشد این اسب سرکش انسان را به هلاکت میرساند، نفس انسان بدتر از هر سرکشی است. سرکشی نفس، انسان را به هلاکت میرساند. هر قدمی که برای تعلیم و تعلم برمیدارید، همراه آن قدم، قدمی باشد برای مهار کردن نفستان که از این سرکشی که دارد و آزادی که برای خودش فرض میکند که هیچ مهاری در کار نباشد؛ خودتان مهار کنید نفس خودتان را. اگر یک همچو تعلیم و تربیتی در یک کشوری باشد، این کشور میتواند مستقل باشد، میتواند آزاد باشد، اقتصادش را میتواند تأمین کند، میتواند فرهنگش را درست کند و میتواند همه چیزش را اصلاح کند، یک همچو کشوری دیگر حکومتش نمیتواند معوج باشد؛ ارتشش نمیتواند زورگو باشد، ژاندارمریش نمیتواند تعدی بکند؛ شهربانیش نمیتواند خلاف بکند. عمده این است که از دانشگاهها، چه دانشگاههای علوم جدید باشد و چه دانشگاههای علوم قدیمه باشد، که مقدرات یک مملکت دست این دو قشر است، از
اینها انسان بیرون بیاید؛ نه چهارپایی و بر دوشش کتابی چند، این طور نباشد که تعلم باشد، شما در طرف علوم طبیعی و این طایفه هم در طرف علوم فقهی و الهی، دقایق علوم را بررسی کنید، لکن از آن جهالاتی که در نفس است و از آن سرکشیهایی که در نفس است غفلت بکنید. اگر غفلت بکنید، هر قدمی که در علم بردارید از انسانیت دور شدهاید؛ هی دورتر. انسانیت یک راه مستقیمی است، یک راه مستقیم که اگر از این ور کسی برود مُعْوَج است و برخلاف انسانیت است؛ اگر از آن ور هم برود برخلاف است و آن کسی که اعوجاج پیدا کرد و راه مستقیم نرفت، هر چه پیش برود دور میشود از راه انسانیت. مثل این میماند که یک خط مستقیم بکشید، دو خط این طور، هر چه این خط جلوتر برود، از خط مستقیم دور میشود.
هر چه درس بخوانید و بخوانیم، اگر چنانچه به راه مستقیم نباشیم و مهار نکنیم معلومات خودمان را و مهار نکنیم نفس خودمان را و در این راه مستقیم نکُشیم نفس را، هر چه معلومات زیادتر بشود، از انسانیت، انسان دورتر میشود و مشکلتر میشود انسان خودش را برگرداند.
شما که الآن جوان هستید قوای جوانی را الحمدللّه دارید و مبتلای به سستیهای پیری نشدید، زود میتوانید خودتان را اصلاح کنید. خیال نکنید که بگذاریم آخر عمر، آن وقت توبه بکنیم. آخر عمر توبه ممکن نیست برای آدم، اگر از اول عمر دنبال قضیه نباشد، خودش، خودش را نسازد، آخر عمر دیگر نمیتواند؛ قوای شیطانی در انسان ریشه کرده و قوی شده و قوّۀ خود آدم، ضعیف شده و ارادهاش ضعیف شده و کاری از او نمیآید.
جوانها قدر جوانیشان را بدانند که صرف کنند در علم و در تقوا و در سازندگی خودشان که اشخاص امین صالح بشوند که مملکت با اشخاص امین صالح میتواند
مستقل باشد. همۀ این پیوستگیهایی که ما به خارج پیدا کردیم دنبال این بود که ما رجال صالح نداشتیم. آن وقت اگر رجال صالحی بودند، کنار بودند؛ کنار گذاشته بودند. آنهایی که در میدان بودند رجال صالح نبودند، دانشمند هم بودند، اما رجال صالح نبودند، به درد مملکت نمیخوردند! و آنها بودند که ما را پیوستۀ به خارج کردند و سالهای طولانی مملکت ما در حلقوم خارجیها منافعش فرو رفت؛ و به ما آن کردند که الآن میبینید که هیچ نداریم. شماها ذخایر این مملکت هستید، جوانید، دانشجو هستید، ذخیرۀ این مملکت هستید، طوری بکنید که این ذخیرهها برای مملکتتان مفید واقع بشود و خودتان را اصلاح بکنید تا انشاءاللّه یک انسانهای متعهد صحیحالعمل امین؛ کشورتان دست خودتان و خودتان ادارهاش بکنید. آدم امین را هیچ کس نمیتواند مُعْوَجش کند. اشخاصی که اعوجاج دارند اینها امانت ندارند؛ اینها صلاحیت ندارند.
خداوند انشاءاللّه همۀ شما را، هم خواهرها را و هم برادرها را ـ که همه ارجمند هستید و ذخیره هستید برای این مملکت ـ همهتان را حفظ کند و همهمان را به راه راست هدایت فرماید.