صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان پایداری در قبال مسئولیت ـ جریان گروهکها در کردستان
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع پایداری در قبال مسئولیت ـ جریان گروهکها در کردستان
-
حضار
حضار: ظهیرنژاد، قاسمعلی (فرمانده لشکر 64 ارومیه) و جمعی از فرماندهان نظامی
[بسماللّه الرحمن الرحیم]
...[آیا]علاج این است که اشخاص مسئول کنار بروند؛ یا اشخاص مسئول بیشتر وارد بشوند در تبلیغات؟ کسانی که به اسلام اعتقاد دارند، به کشور اعتقاد دارند ... میخواهند این مملکت یک سر و سامانی پیدا کند، و از ایشان کار هم میآید، همۀ اشخاص در یک همچه موارد خطیر باید وارد بشوند در میدان؛ والاّ آن وقت که آرام است اوضاع، که لزومی ندارد. ... علاج این نیست که شما کنار بروید، چون افراد فکر میکنند که شما لازم است باشید. علاج این است مسائل را حل بکنید.
من دیروز ـ ظاهراً دیروز بود ـ این رؤسای اقتصاد و وزیر دفاع و رئیس ژاندارمری و دیگران خواستم، آمدند اینجا.[1]و من به آنها اخطار کردم که باید این سرحدات محفوظ بشود، که دیگر از خارج سلاح وارد نکنند. این به عهدۀ ارتش است. ژاندارمری[هم]باید در همۀ این موارد استعداد پیدا بکند، از قراری که گفتند اینها دزد و بین راهها هستند! اینها اگر بشود، شماها مسئول هستید. هر کدام میتوانید کار بکنید بمانید؛ هر کدام نمیتوانید بروید سراغ کارتان، کسی دیگر بیاید! این را به همهشان گفتهام. و آنها[اظهار]کردند که نه، ما با کمال جدیت اقدام خواهیم کرد و میکنیم. منتها از ما هم خواستند که یک تقویت روحی ـ از ارتش و ژاندارمری و شهربانی و این قوای انتظامیه بکنیم، که من بنا دارم که این کار را بکنم.
در هر صورت، باید با همین رئیس ستاد و با رئیس ژاندارمری و اینها تفاهم کنید و مسائل را آنطور که میخواهید به آنها پیشنهاد بکنید که حل بشود. کنار رفتن در یک موقعی که مملکت احتیاج دارد، این مخالف روح سربازی است. روح سربازی این است که آن روزی که مملکت محتاج است باید بیاید جلو. من هم ـ که یک سربازم ـ همینطور است، شما هم که یک سربازید همین طور است، آقایان هم همین طور. اگر بنا باشد یکوقتی که انقلابی پیدا شد، آقا بروند توی خانهشان بنشینند و مشغول مطالعه بشوند، من هم بروم توی خانهام بنشینم و مشغول کار خودم بشوم، و شما هم بروید کنار، هر کسی کنار برود، این هم با روحیۀ انقلاب مخالف است، هم مخالف اسلام است، و هم مخالف روح سربازی است که در همۀ ما باید باشد.
در هر صورت، حل قضایا به این نیست که شما بگویید که من دیگر نمیروم. برای اینکه اگر شما نروید آنجا اصلاح میشود؟ نه، بدتر میشود. حل قضایا این است که تا آن حدودی که امکان برای شما هست خدمت بکنید. آن حدودی که امکان برایتان نیست، خوب معذورید. مثل همۀ عالم که تا حدودی که امکان دارد برای انسان خدمت بکند. این مشکلات را هم ـ خوب ـ باید با اینها صحبت کرد و حل کرد. ژاندارمری میخواهد تقویت بشود؛ لشکر میخواهد تقویت بشود ـ عرض بکنم که ـ پادگانها هم تقویت بشوند. اینها هم که من خواستمشان، اینها قول دادند که این کار انجام بگیرد. منتها از من خواستهاند که آنها را تقویت روحی بکنم در یک اعلام، که بنا دارم بکنم.
در هر صورت، آنطوری که قبل از اینکه آقایان بیایند به من اطلاع دادند که آقایان گفتهاند که ایشان[ظهیرنژاد]یک فردی است که به درد میخورد، لایق است و ایشان نباید کنار برود. نباید اشخاصی که از آنها کار میآید بگویند که ما حالا که یک قدری مثلاً چطور است، ما میرویم کنار! خوب میروید کنار، مملکت خودتان را میگذارید و میروید کنار!؟ خوب، نمیشود ...[تا وقتی]که جای این است که باید خدمت بکنید، از خدمت کنار بروید، این با روحِ سربازی مخالف است. باید آنجاهایی که احتیاج دارد
کشور، و ملت احتیاج دارد و اسلام امر فرموده است ـ آنجاها ـ انسان باید جلو برود. و لهذا، ما هیچکداممان الآن حق نداریم کنار برویم. خوب، من هم با این سنّ پیرمردی، میل دارم که بروم استراحت کنم؛ اما الآن تکلیف این نیست. من الآن دائماً مشغولم، استراحتم هم کم است، حالم هم خوب نیست، لکن تکلیف الآن اینطور است. آقایان هم هر کدام دلشان میخواهد، بروند استراحت کنند! استراحت بهتر است! اما تکلیفشان این نیست. خوب، آقا اینطور مجهز هستند، همه باید اینطور باشید.
در هر صورت امروز وقت این است که باید مشکلات را نشست حل کرد؛ نه پشت به مشکلات کرد. حالا که مشکل است من باید بروم؟! نه، این را ما نمیتوانیم بگوییم. پیشنهاد را باید بکنید به همان آقایانی که عرض کردم؛ به ستاد ارتش است؛ باید بروید آنجا با آن[گفتگو کنید]. عَلی ایّ حال، آن مقداری که از من است این است که به آنها هم سفارش بکنم[که]کردهام. آمدهاند اینجا و به آنها همین طور صریح گفتهام که هر کدام نمیتوانید، بروید کنار؛ و هر کدام هستید باید کار بکنید. و اگر چنانچه از این به بعد ما ببینیم که باز اسلحه وارد میشود از خارج، یا در بین راه دزدی میشود، آنی است که مربوط به ژاندارمری است؛ شما که رئیس ژاندارمری هستید مسئول هستید. آنی که مربوط به ارتش است، شما که رئیس ارتشید مسئول هستید. و این را من به صراحت گفتم؛ و همین طور هم هست.
ما امروز باید همهمان با هم دست به هم بدهیم که این یک عدهای که مخالف با نهضت هستند، مخالف با کشور هستند، مخالف با مصالح کشور هستند، اینها را عقب بزنیم. اینکه شما اول کلامتان میگویید که همۀ این گروهها موافقت کردند، این را من نمیتوانم قبول بکنم. این گروه کمونیستها، این گروه تودهایها، اینها پشت جبهه بودند؛ هیچ وقت اینها در جبهه نمیآمدند نشان بدهند، کی از آنها کشته شده؟ ما نشان میدهیم، ما قبرستانها از کشته داریم. اینها کشتههای ماست. آنها نمیتوانند نشان بدهند؛ برای اینکه
آنها در مواقع جنگ عقب میروند تا دیگران جنگ بکنند؛ همچه که یک قدری[آرام]شد، میآیند جلو برای شلوغ کردن، یا برای استفاده! اینها اینطور هستند. اینها نیامدند پیش. ... اینها از اول پیش نبودهاند؛ اینها از اول اصلاً داخل در این مسائل نبودهاند. حالا که دیدهاند یک قدری[پیشرفت]است و ممکن است یک انتفاعاتی ببرند، حالا سر درآوردهاند! برای اینکه چی بکنند! این حزبها هم از این قبیلاند. حزب «دمکرات» ـ نمیدانم ـ جبهۀ کذا! هیچ یک از اینها مردمی نیست. این[ملتند]که کار انجام دادهاند. ملت قیام کرد؛ و همین طبقۀ سوم؛ نه آن طبقۀ اولیها؛ طبقۀ اولیها سر جای خودشان بودهاند؛ هیچ کاری نکردند. این طبقۀ سوم که همینها هستند، همینها. اینها اقدام کردهاند. کم کم ارتش فهمید که باید متصل به اینها بشود، آنها متصل شدند، ... در ارتش همان طبقه. آن طبقههای اوّلی که مالها را خوردند و فرار کردند آنها نبودند. اینها پیش بردند. و باید حالا هم همین طور با دست اینها و با این جمعیت پیش ببریم. مشکلات را هم باید ما با اینها صحبت کنیم. هر مشکلی که شما دارید میروید؛ من هم سفارش میکنم مشکلات حل بشود. و شما هم سر خدمتتان باشید؛ چنانچه ما هم سر خدمتمان هستیم.
[امام در جواب یکی از حاضران که به جریان مرزهای کشور اشاره کرده بود، فرمودند:]
من قضیۀ مرز را با رئیس ستاد گفتم، که این مرز را شماها باید حفظ کنید، دیگر وارد نشوند.