صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان نقش علما و دانشمندان در فلاح و فساد جامعه
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع نقش علما و دانشمندان در فلاح و فساد جامعه
-
حضار
حضار: استادان و دانشجویان مراکز تربیت معلم گیلان
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من از آقایان تشکر میکنم که از راه دور برای تفقد از من و تسلیت در این امر بزرگ[1]تشریف آوردند و سلامت و سعادت همۀ آقایان را از خداوند میخواهم.
مقام دانشجو و بعد هم مقام معلم، دانشجوها ذخایر این ملت هستند، مقدرات مملکت ما در آتیه به دست دانشجویان امروز است، یعنی در هر رشتهای که باشند، در رشتۀ حقوق باشند یک نحو مقدرات در سایر رشتهها هم شئونات مختلفۀ کشور در دست دانشجویان است که آتیۀ کشور را آنها باید اداره بکنند چنانچه معلمین تربیتکننده اشخاصی هستند که آنها باید مقدرات مملکت را به دست بگیرند، یعنی سعادت یک مملکت کلیدش به دست معلم است و به دست دانشجو. اول معلم که باید تربیت کند قشرهای جوان را و بعد خود جوانها که باید مملکت را اداره کنند، بنابراین هر مملکتی در عالم، هر کشوری در عالِم موجودیتش بسته است به دست دانشجو و معلم. کلید سعادت به دست معلم است و همان قدر که معلم بزرگ است مسئولیتش هم بزرگ است. همان قدری که عالم بزرگ است مسئولیت عالم هم بزرگ است و این فرق نمیکند به اینکه عالم در دانشگاهها باشد یا عالم در علوم قدیمه.
هر مقداری که انسان عظمتش زیادتر باشد مسئولیتش زیادتر است و چون معلم عظمتش زیاد است، مسئولیتش زیاد است، عظمتش زیاد است برای اینکه تربیت میکند
جوانها را و نیروی جوانی در دست معلم تربیت میشود.
مسئولیت زیاد است برای اینکه اگر این جوانها و نیروی جوانی در دست معلمین خوب تربیت بشوند آتیۀ کشوری خوب است، سعادتمند است، و اگر چنانچه معلمین انحراف داشته باشند و تربیت انحرافی بکنند، مملکت به فساد کشیده میشود. بنابراین شما جوانها همان قدری که بزرگ هستید برای اینکه محصل هستید، دانشجو هستید و بعد هم انشاءاللّه معلم خواهید شد، همان قدر که بزرگ هستید و شغلتان یک شغل شریف و بزرگ است، مسئولیتتان هم یک مسئولیت بزرگ است.
از دانشگاهها و مدارس ... سعادت ملتها شروع میشود. دانشگاهها و مدارسند که تمام مقدرات مملکتی را آنها هستند که اداره میکنند. سعادت یک ملت به دست دانشمندان آن ملت است. دانشمندان ملت اگر انحراف نداشته باشند، استقامت داشته باشند، بر طریق مستقیم باشند ملت هم به طریق مستقیم کشیده میشود و ملت هم سعادتمند میشود و اگر خدای نخواسته انحرافاتی در دانشگاهها در دانشکدهها، در مدارس قدیمه، در مدارس جدیده انحرافاتی پیدا بشود، از آنجاست که انحراف ملت پیدا میشود.
ملتها چشمشان به دانشمندها دوخته است، اگر چنانچه عالِم فاسد بشود عالَم فاسد میشود، «اذا فسد العالِم فسد العالَم» برای اینکه عالَم چشمش را به عالِم دوخته است توجه تودۀ مردم به متفکرین کشور است، به علمای کشور است. اگر خدای نخواسته آنها فاسد بشوند همۀ کشور به فساد کشیده میشود، و اگر آنها صالح باشند همۀ کشور به صلاح و سداد کشیده میشود. بنابراین هم شما قشر دانشجو که میخواهید دانشمند بشوید انشاءاللّه ـ و خواهید شد انشاءاللّه ـ هم شما بزرگ هستید و بزرگوار و هم شما مسئول هستید و ملتفت باشید که این مسئولیت را، این باری که به دوش شما آمده است، خواهی نخواهی به دوش شما و به دوش همه این مسئولیت آمده است، و خدای
تبارک و تعالی از شماها انتظار این معنا را دارد که شماها تربیت کنید جامعه را، و این یک خدمت بزرگ است که اگر خوب انجام بگیرد این خدمت اینقدر ارج دارد که نمیتوانیم ما تعریفش را از عهده برآییم. و اگر خدای نخواسته بد انجام بگیرد، فسادش آنطور است که عالَم فاسد میشود، اگر عالِم فاسد بشود اینطور نیست که مثل یک آدم عادی است که اگر فاسد شد خودش فاسد است، این مرضی مسری است، ساری است، فساد عالِم سرایت میکند به همۀ قشرها، من خودم ... که سابقاً یکوقتی میرفتم بعض از شهرها را میدیدم که مردمش صالحند، خوبند وقتی که توجه میشد که چطور اینها همه مردم صالح خوبی هستند؟ معلوم میشد که عالِم آن شهر، آدم خیلی خوبی است، اینها همه اقتدا کردهاند به آن عالم که خوب است.
علما در هر جا باشند از باب اینکه مردم به آنها توجه دارند اگر صالح باشند خواه ناخواه مردم را به صلاح میکشند، و اگر فاسد باشند خواه ناخواه مردم را به فساد میکشند.
و شما جزء قشر علمای ملت هستید و شما هم، همان عهدهداری را دارید. در یک اداره که وارد بشوید رئیس اداره را همه مرد و همۀ اداره توجه به او دارند، اگر رئیس این اداره یک مرد صالحی باشد و یک مرد امینی باشد خواه ناخواه به واسطۀ توجهی که سایر اقشار به او دارند در آنان هم تاثیر میکند و اگر بخواهند یک انحرافی هم پیدا بکنند مخفیانه و بدون[اینکه]کسی بفهمد و کمکم هم اصلاح میشوند. اما اگر خدای نخواسته رئیس این اداره یک آدم دزدی شد، این دزدی در همه جا دیگر به طور رایگان همه دزد میشوند اگر رئیس یک مملکتی که مردم به او توجه دارند دزد شد به مردم سرایت میکند.
اخلاق فاسد رژیم پهلوی فاسد کرد قشرهای زیادی از مملکت ما را. آنهایی که روابط داشتند نزدیک بودند میدیدند اعمال اینها را آنها همه فاسد شدند. اینطور نبود
که همه فاسد بودند و رفتند آنجا؛ خیر، بسیاریشان شاید از اول خوب آدمهایی صحیحی بودند؛ لکن وقتی وارد شدند در دستگاه ظلم، دستگاه چپاولگری، دیدند که آنکه همه به او توجه دارند و همه به او تعظیم میکنند سر دستۀ دزدهاست. ناچار به این اشخاصی که اطراف هستند و نزدیک هستند این دزدی و این خیانت سرایت میکند، و لهذا یکی از خیانتهای بزرگی که اینها به ما کردند این خیانت است که شاید در رأس همۀ خیانتها باشد که نیروهای انسانی ما را خراب کردند.
پنجاه و چند سال اینها در این مملکت حکمفرمایی کردند و در این پنجاه و چند سال هم چه کردند که رجال ما را از بین بردند، الاّ کمیشان را. رؤسای مجالس، رؤسای خود وکلای مجالس به واسطۀ همین فسادی که قشر حاکم داشت همه فاسد از کار درآمدند، سرایت میکند. آنکه تودۀ مردم متوجه به او هستند هر مقداری که توجه سعهاش زیادتر باشد فساد او بیشتر سرایت میکند، چنانکه صلاحش بیشتر سرایت میکند، یک حاکم عادل یک مملکت را به عدالت میکشد.
اگر فرض کنید یک نفر مثل حضرت امیر ـ سلام اللّه علیه ـ حکومت داشته باشد در یک مملکتی سیرۀ او را وقتی که اهل این مملکت ببینند که زندگی خودش چی هست، چه جور اعاشه میکند با دار و دستۀ خودش چه جور رفتار میکند، اولاد خودش چه جور هستند، زندگی اولاد خودش چه جور هستند، اصحاب خودش چطور هستند، قوم و خویشهای خودش چطور هستند، بستگان، نزدیکان خودش چطور هستند، وقتی تودۀ مردم نگاه کردند که رئیس مملکتشان وضع خوراک و پوشاکش از خود آنها کمتر است، وقتی که میآید نماز جمعه میخواهد بخواند چون یک پیراهن دارد شسته و تر پوشیده است به حسب تاریخ، بالای منبر وقتی خطبه میخواند دامنش را اینطور میکند که خشک بشود، یک پیراهن دارد وقتی که دو تا پیراهن کرباس میخرد خوبش را میدهد به قنبر به حسب تاریخ و بدش را خودش تنش میکند، وقتی آستینش بلند است آستینش
را از اینجا پاره میکند، دیگر لب آستین باید چه بشود و چه بشود ندارد، وقتی مردم دیدند یک همچو موجودی... بر سرتاسر کشورهای زیاد، در مقابل کشور ایران حکومت دارد، یعنی ایران جزء حکومت او، مصر جزء حکومت او، حجاز جزء حکومت او، عراق جزء حکومت او، یمن و امثال ذلک همه جزء حکومت اوست ولی وقتی که زندگیاش را میبینند، میگویند ببینید یک همچو زندگی میکند، یک همچو موجودی که آن سعۀ مملکتش هست خودش وقتی یک قاضی را تعیین کرده است، به حسب تاریخ وقتی که دعوا مابین خودش و یک نفر یهودی واقع میشود قاضی احضار میکند نمیگوید من حاکمام، حاکم یک همچو جایی تو هم نوکر منی، قاضی من هستی، منصوب از قِبل من هستی، این را نمیگوید میآید مینشیند مقابل قاضی، وقتی قاضی میگوید که یا ابالحسن میگوید این حرف را نزن نسبت به من با او فرق نگذار، تو قاضی هستی نباید فرق بکند، وقتی هم حکم بر ضدش میدهد قبول میکند.
وقتی مملکت یک همچو موجودی رأسش باشد،[اصلاح میشود]، اسلام این را میخواهد ما که فریاد میزنیم که حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی، البته ما نمیتوانیم یک همچو موجودی پیدا کنیم، خودش هم فرمود که شما قدرت بر این ندارید، لکن اعانت کنید مرا به تقوی، اعانت کنید مرا به سداد و درستکاری.
وقتی انسان ببیند که رئیس مملکتش وضعش اینطور است اولاً فقرا دلشان خوش میشود، آن معنایی که سرکشی پیدا میشود در تودهها برای این است که میبینند که آن مرد با آنطور زندگی میکند یک عمارت مثلاً میخرد، آنطوری که به من در پاریس که بودم اطلاع دادند که یک ویلا در خارج یکی از خواهرهای آریامهر در پاریس خریده آن مقدار خریدش هم من یادم نمانده است لکن این یادم مانده چون این عجیب بود که پنج میلیون دلار خرج گلکاری این عمارت یعنی 35 میلیون تومان خرج گلکاری این عمارت[شده است]. ملت وقتی که ببیند که این دستگاه اینطوری است عصیان میکند،
طغیان میکند، اما اگر یک حکومتی باشد که زندگیاش نزدیک باشد به این مردم، من نمیگویم زندگیاش مثل زندگی حضرت امیر ـ سلام اللّه ـ باشد، قدرت نیست بر این مطلب، او یک موجود تحفه بوده است، یک موجود استثنایی بوده، اما حکومت[و]دستگاههای حکومت اگر زندگیشان زندگی شخصیشان جوری باشد که مردم ببینند خوب آن هم نزدیک به ماست، همین مقدار کمی تفاوت دارد مردم قانع میشوند، مردم راضی میشوند، عصیان تمام میشود.
تمام این فسادهایی که ملاحظه میکنید از ناحیۀ این طبقۀ بالاست که در مردم سرایت کرده است یعنی قهری است که وقتی که این طبقۀ بالا آن بالاها هستند و برای سگشان هم اتومبیل مثلاً چهارصد هزار تومانی دارند، این طبقۀ ضعیف دیگر تحملشان از بین میرود از این جهت باید این طبقۀ بالا اگر بخواهند ملت را راضی بکنند از آن بالا یک قدری پایین بیایند، مردم هم راضیند که یک خورده بالا باشند اما مردم راضی نیستند اینطور باشد، نمیشود اینطور.
شما آقایان هم که انشاءاللّه بعدها پستهای خوبی گیرتان میآید توجه به این مسائل داشته باشید. اگر در ادارهای وارد میشوید، رئیس یک اداره هستید، مدیر کل یک اداره شدید متوجه باشید که شما مسئول هستید، نه مسئول فقط فعل خودتان، مسئول فعل دیگران هستید، اگر همین قدر بود که خوب خودت خرابی، خوب خودت در حال خودت این باز کمتر بود مسئولیتش اما اگر به دوش شما مسئولیت جامعه باشد هر چه بالاتر بروید مسئولیت بالاتر میشود.
باید از حالاکه نفوس شما یک نفوس نزدیک به ملکوت است، یک نفوسی است که زیاد وارد در این بند و بستهای دنیای نشده است، از آلودگی الآن کمتر آلوده است از حالا به فکر باشید که خودتان را اصلاح کنید و خودتان را تهذیب کنید برای آتیۀ
مملکت.
اگر شماها مهذب شدید، قشر دانشگاهی، قشر علما مهذب شدند مملکت مهذب میشود. اگر مملکت مهذب شد، مملکت مهذب زیر بار ظلم نمیرود، زیر بار استعمار نمیرود. همه این مفاسد برای این است که فاسد هستند قشرها که به واسطۀ فرض کنید که وعدههای دیگران یا به واسطۀ زور دیگران زیر بار میروند، اگر مهذب باشند نه وعدۀ دیگران در آنها تاثیر میکند، نه ارعاب دیگران درشان تأثیر میکند.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت و عزت و عظمت همۀ مسلمین را میخواهم و سعادت شما جوانهای برومند که فردا انشاءاللّه مسئولیت یک مملکت به دوش شماست.