صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان رأی قاطع ملت به جمهوری اسلامی
- محل قم
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع رأی قاطع ملت به جمهوری اسلامی
-
حضار
ملت ایران
بسم اللّه الرحمن الرحیم
خداوند تعالی وعده فرموده است که مستضعفین ارض را با منت خودش و توفیق خودش بر مستکبرین غلبه دهد و آنها را امام قرار دهد پیشوا قرار دهد. وعدۀ خداوند تعالی نزدیک است. من امیدوارم که ما شاهد این وعده باشیم و مستضعفین بر مستکبرین غلبه کنند؛ چنانچه تاکنون غلبه کردند. تاکنون این راهی را که پیمودیم برای تبعیت از اسلام و احکام اسلام بوده است و ما اسلام را باید معرفی کنیم به عالم؛ و اگر چنانچه آنطور که اسلام هست معرفی بشود به عالم، عالم توجه به اسلام پیدا میکند. متاعِ مسلمینْ متاعِ ذیقیمتی است لکن عرضه باید بشود.
من از عموم ملت ایران تشکر میکنم که در این رفراندم شرکت کردند و رأی قاطع خودشان را که باید گفت صددرصد پیروزی بوده است و رأی داده شده است، به طور قاطع رأی خودشان را دادند و به جمهوری اسلامی همه رضایت دادند و رأی دادند؛ چنانچه قبلاً هم داده بودند این رأی را. ما احتیاجی نمیدیدیم در این مسئله به رفراندم
لکن چون برای قطع بعض حرفها و بعض بهانهها بنابراین شد که رفراندم بشود. و بهانهگیرها فهمیدند به اینکه مسئله آنطور که خیال میکردند نیست و ملت با اسلام است، ملت با روحانیت اسلام است، ملت میخواهد که قرآن کریم در ایران عمل بشود؛ و بحمداللّه با شوق و شعف و شور و عشق، همه اقشار ملت از سرتاسر ایران رأی خودشان را دادند به جمهوری اسلام و نه چیزهای دیگر. جمهوری اسلام است که میتواند همۀ مقاصد ایرانی را انجام دهد؛ جمهوری اسلام است که احکام مترقی او بر تمام احکامی که در سایر قشرها و سایر مکتبهاست تقدم دارد.
ما میبینیم که مدعیان دمکراتیک ـ دمکراسی ـ صحبت میکنند، ادعا میکنند لکن مکتبهای آنها در شرق یک نحو است و در غرب یک نحو؛ در شرق با دیکتاتوری عظیمْ مردم آنجا مصادف هستند و در غرب هم همین طور. ما میبینیم که بعضی از اشخاص که ادعا میکنند که ما حقوق بشر را ملاحظه میکنیم و جمعیتهای حقوق بشر در طول این پنجاه سال که دولت غاصب پهلوی و پسر پهلوی بر این ملت غلبه کرد و بر این ملت ـ با غصب ـ تمام چیزهای این ملت را برد، در طول این پنجاه سال جوانان ما در حبسها به سر بردند و چه بسا جوانانی ما داشتیم که در حبس پای آنها را اره کردند؛ آنها را روی تاوهها بو دادند و تا این زمان آخر هم اینها در حبس بودند، در شکنجه بودند؛ دژخیمان شاهِ سابق آنها را از هستی ساقط کرد، و این مدعیان همراهی با حقوق بشر در این طول مدت ندیدیم که یک صحبتی بکنند، یک استنکاری بکنند. ما دیدیم که، رئیس امریکا ـ رئیس جمهور امریکا ـ با این شاه بدبخت، با این شاه سابق ظالم بدبخت همراهی میکرد و پشتیبانی میکرد؛ پشتیبانی از دژخیمی که تمام هستی ما را به باد داد. و ندیدیم مدعیان جامعۀ حقوق بشر استنکار کنند بر رئیس جمهور امریکا. لکن حالا که این دژخیمان به دام ملت افتادهاند و ملت میخواهد از آنها انتقام بکشد، فریاد «وا بشرا»ی اینها بلند شده
است![1]نمیتوانم من جز این بدانم که اینها دستنشاندۀ دژخیمان هستند. اینها دستنشاندۀ ابرقدرتها هستند؛ نه اینکه اینها برای حقوق بشر[فعالیت]میکنند. من توقع این را داشتم که جامعۀ حقوق بشر اگر راست میگوید و طرفدار حقوق بشر است به ما اعتراض کند که اینها را چرا نگاه داشتید؛ این دژخیمان را باید همان روز اول کشته باشید! نه اینکه آنها را ما نگاه داشتیم و در حبسها الآن هستند ـ و حبسهای ما هم مثل حبسهای سابق نیست؛ حبسهایی است که در آنها اشخاص به هیچ وجه مورد اهانت، حتی نیستند ـ اینها به ما اعتراض کنند که چرا اینها را محاکمه کردید! اصلاً معنا ندارد محاکمۀ مجرم؛ محاکمۀ مجرم یک امری است که مخالف با حقوق بشر است؟!
حقوق بشر اقتضا میکند که ما آنها را همان روز اول کشته باشیم برای اینکه مجرمند، و معلوم است که اینها مجرم هستند. آنکه باید برای او وکیل گرفت، آنکه باید به ادعای او گوش کرد، او متهم است نه مجرم. اینها متهم نیستند، اینها مجرم هستند. اینها اشخاصی بودند که در خیابانها مردم را کشتهاند، زجر دادند، و ذخایر ما را ـ همه را ـ با خیانتها از بین بردهاند. آیا آنهایی که کشته شدهاند در این خیابانهای شهرهای مختلف ایران، اینها بشر نبودند؟ اینها حقوق ندارند؟... مدعیان طرفداری از حقوق بشر نسبت به اینها که کشته شده[اند]چرا طرفداری نمیکنند؟ چرا به ما اشکال میکنند که شما چرا دژخیمان را میکشید؟
ما در عین حال که اینها را ـ همه را ـ مجرم میدانیم و باید فقط هویت اینها ثابت بشود و آنها را باید همین که هویتشان ثابت شد کشت ـ نصیری[2][را]همین که هویتش ثابت
شد که نصیری است باید کشت ـ مع ذلک چند روز نگه داشتند و محاکمه کردند و اقرارات او را ثبت کردند و او را کشتند. آیا این جامعۀ حقوق بشر تصور نمیکند که مجرم را باید کشت برای حقوق بشر، برای اینکه حقخواهی کنیم ما از بشر ـ بشرهایی که اینها کشتند، زجر دادند، از بین بردند؟ ما اینها را مع ذلک محاکمه میکنیم و محاکمه کردیم؛ ولیکن اعتقاد ما این است که مجرم محاکمه ندارد و باید کشت. لکن من متأسفم از اینکه باز غربزدگی در ماها هست، و ما ترس از این داریم که مبادا در روزنامه[های]غرب چیزی بنویسند و مثلاً مجلات غرب یک کلمهای بنویسند.[3]آنها البته با عدل و انصاف مخالفند و آنها موافق به حقوق بشر نیستند. آنها حقوق اشخاصِ ابرقدرت را حفظ میکنند به اسم حقوق بشر!
در هر صورت ما بحمداللّه در این رفراندم فاتح شدیم و حرفهایی که در مجلات خارج نوشته شد و چیزهایی که گفته شد همه باطل از کار درآمد. و بحمداللّه ملت ما، قریب صددرصد، رأی به جمهوری اسلامی دادند؛ و از این به بعد بر عهدۀ ملت است که این جمهوری اسلامی را پیاده کند.
در جمهوری اسلامی باید تمام مسائلی که در ایران است متحول بشود. در جمهوری اسلامی باید دانشگاهها متحول بشود؛ دانشگاههای پیوسته، به دانشگاههای مستقل متبدل بشود. فرهنگ ما باید متبدل بشود؛ فرهنگ استعماری، فرهنگ استقلالی بشود. دادگستری ما باید متحول بشود؛ دادگستری غربی به دادگستری اسلامی متبدل بشود. اقتصاد ما باید متحول بشود؛ اقتصاد وابسته به اقتصاد مستقل متبدل بشود. تمام چیزهایی که در حکومت طاغوت بود و به تَبَع اجانب در این مملکت ضعیف، در این مملکت زیردست، پیاده شده بود با استقرار حکومت اسلامی و حکومت جمهوری اسلامی تمام
اینها باید زیرورو بشود. و باید مردم خودشان را اصلاح بکنند؛ و باید اشخاصی که ظالم هستند و به زیردستها ظلم کردند، باید آنها دیگر ظلم نکنند. طبقات مختلف به طبقات پایین ظلم نکنند. باید حق فقرا، حق مستمندان داده بشود. تمام اینها در جمهوری اسلامی باید عمل بشود. و ملت وظیفه دارد که در جمهوری اسلامی پشتیبانی از دولتها بکند که به خدمت ملت هستند. اگر دولتی را دید که خلاف میکند، ملت باید تودهنی به او بزند. اگر چنانچه دستگاه جابری را دید که میخواهد به آنها ظلم کند، باید شکایت از او بکنند و دادگاهها باید دادخواهی بکنند؛ و اگر نکردند خود ملت باید دادخواهی بکند، برود توی دهن آنها بزند.
در جمهوری اسلامی ظلم نیست. در جمهوری اسلامی اینطور مسائلی که زورگویی باشد نیست. فقیر و غنی؛ نمیتواند طبقۀ غنی بر طبقۀ فقیر زور بگوید، نمیتواند استثمار کند، نمیتواند آنها را با اجر کم وادار به عملهای زیاد بکند. باید مسائل اسلامی حل بشود در اینجا و پیاده بشود. باید مستضعفین را حمایت بکنند، باید مستضعفین تقویت بشوند؛ زیرورو بشوند مستکبر باید مستضعف بشود و مستضعف باید مستکبر بشود. نه مستکبر به آن معنی بلکه باید همه با هم برادروار در این دنیا ـ در این مملکت ـ همه با هم باشند.
و من به همۀ اقشار ملت ـ به تمام ـ عرض میکنم که در اسلام هیچ امتیازی بین اشخاص غنی و غیر غنی، اشخاص سفید و سیاه، اشخاص[و]گروههای مختلف، سنّی و شیعه، عرب و عجم، و ترک و غیر ترک ـ به هیچ وجه ـ امتیازی ندارند. قرآن کریم امتیاز را به عدالت و به تقوا دانسته است.[4]کسی که تقوا دارد امتیاز دارد، کسی که روحیات خوب دارد امتیاز دارد؛ اما امتیاز به مادیات نیست، امتیاز به داراییها نیست. باید این امتیازات از بین برود؛ و همۀ مردم علیالسّواء هستند با هم و حقوق تمام اقشار به آنها داده
میشود. و همه در حقوق مساوی هستند. اقلیتهای مذهبی حقوقشان رعایت میشود؛ اسلام به آنها، برای آنها احترام قائل هست. برای همۀ اقشار احترام قائل است. کردها و سایر چیزها ـ سایر دستجاتی که هستند و زبانهای مختلف دارند، اینها همه برادرهای ما هستند و ما با آنها هستیم و آنها با ما هستند؛ و همه اهل یک ملت و اهل یک مذهب هستیم و من امیدوارم که در بعضِ جاهای مختلفی که در ایران، بعضِ عناصر مفسدهجو رفتند و آنجا تبلیغات سوء میکنند و مردم بیچاره را وادار میکنند به اینکه شلوغ کنند و برادرکشی کنند، خود مردم بیدار بشوند و نگذارند این خائنین این کارها را آنجا بکنند. ما همه برادر هستیم؛ ما با اهل سنت برادر هستیم و ما نباید ـ بعضیمان بر بعضْ آقایی کنیم؛ نباید حقوق بعضیها را ملاحظه نکنیم. ما در حقوق علیالسّواء هستیم و قانون هم ـ که انشاءاللّه بعد به تصویب ملت میخواهد برسد ـ در قانون هم همۀ اقشار حقوقشان ملاحظه شده است و اقلیتهای مذهبی، نسوان، دیگر اقشار ـ همه ـ حقوقشان ملاحظه شده است و هیچ فرقی مابین گروه و گروهی در اسلام نیست؛ فقط به تقوا و به اِتقاء عناللّه تعالی فرق است.
و ما امیدواریم که خداوند تعالی به ما توفیق بدهد، که تا حالا که رساندیم مطلب را به اینجا و جمهوری اسلامی را اعلام کردیم؛ و الآن من اعلام میکنم جمهوری اسلامی را و این روز را روز عید میدانم. و امیدوارم که در هر سال روز «12 فروردین» روز عید ملت ما باشد؛ که رسیدند به قدرت ملی و خودشان سرنوشت خودشان را به دست خواهند گرفت. ما به همۀ ملت تبریک عرض میکنیم و من این روز را بر ملت عزیز خودمان، به همۀ اقشارشان، تبریک عرض میکنم. مبارک باد بر شما این عید! مبارک باد بر شما این جمهوری اسلامی! لکن همه مکلفیم که احکام اسلام را مراعات کنیم. باید بازار ما بازار اسلامی باشد؛ بازار ما از بیانصافی باید شستشو بشود. باید دولت ما و همۀ دولتهایی که بعدها میآیند همه روی موازین اسلامی باشد، وزارتخانهها روی موازین اسلامی
باشند، ادارات دولتی روی موازین اسلامی باشند. باید مملکتی که رنگِ طاغوت دارد مبدل بشود به مملکتی که رنگِ اللّه دارد. باید مملکت طاغوتی به مملکت الهی تبدیل بشود.
ما باک نداریم که در غرب به ما صحبتی بکنند، و کسانی که ادعا میکنند که ما حقوق بشر را مراعات میکنیم به ما اشکال بکنند. ما باید روی میزان عدل رفتار کنیم. ما بعد خواهیم فهماند به آنها که معنی دمکراسی چیست. دمکراسی غربیاش فاسد است، شرقیاش هم فاسد است؛ «دمکراسی اسلامی» صحیح است و ما بعدها اگر توفیق پیدا کنیم به شرق و غرب اثبات میکنیم که این دمکراسی که ما داریم، این دمکراسی است نه آنکه شما دارید و طرفدار سرمایهدارهای بزرگ هستید و نه اینکه آنها دارند و طرفدارهای ابرقدرت هستند و همه مردم را در اختناق عظیم گذاشتند.
اختناق در اسلام نیست؛ آزادی است در اسلام برای همۀ طبقات: برای زن، برای مرد، برای سفید، برای سیاه، برای همه. مردم از این به بعد باید از خودشان بترسند نه از حکومت؛ از خودشان بترسند که نبادا خلاف بکنند. حکومت عدل[از]خلافها جلوگیری میکند، جزا میدهد. ما از خودمان باید بترسیم که خلاف نکنیم والاّ حکومت اسلام خلاف نخواهد کرد. دیگر قضیۀ سازمان امنیت در کار نیست، زجرهای سازمان امنیت دیگر در کار نیست؛ دیگر نمیتوانند پاسبانها به ما زور بگویند و به ملت ما زور بگویند. دیگر نمیتواند دولت به ملت زور بگوید؛ دولت در حکومت اسلامی در خدمت ملت است، باید خدمتگزار ملت باشد. و ملت چنانچه نخستوزیر هم یک وقت ظلم کرد، در دادگاهها از او شکایت میکند و دادگاهها او را در دادگاه میبرند؛ و جرم او اگر ثابت شد، به سزای اعمالش میرسد. این دیگر آنطور نیست که در اسلام بین نخستوزیر و بین غیر نخستوزیر فرق داشته باشد. خلیفۀ مسلمین در صدر اسلام با
یهودی ـ با اهل ذمهای ـ که با هم یک مخالفتی داشتند در محضر قاضی حاضر شد و قاضی حکم برخلاف او کرد و سر به اطاعت گذاشت.[5]اسلام اینطور است؛ اسلام طوری نیست که برای طبقۀ بالا یک بالایی قائل باشد، ولو برای طبقۀ دانشمندان؛ البته[برای]متقی مرتبۀ بالاتر هست برای اینکه مرتبۀ انسانیت ایشان بالاتر است. اسلام به انسانیت انسان ارج میگذارد؛ انسانیت انسان به علم و تقواست، به دانشمندی و تقواست. کسی که علم و تقوا دارد، این به دیگران مقدم است؛ و کسی هرچه هم دارایی داشته باشد ولی علم و تقوا نداشته باشد، ابداً در اسلام ارجی ندارد.
در هر صورت من از عموم ملت میخواهم که متحول کنند خودشان را. روحیاتی که تاکنون در زمان طاغوت داشتند متحول کنند به روحیات اسلامی. الآن ما در ایران بسیاری از مستمندان داریم، بسیاری از مصدومین داریم، بسیاری از اشخاص داریم که از هستی در این قضایا ساقط شدند، باید اشخاصی که دارا هستند به آنها کمک کنند و مستمندان را یک زندگی مرفه به آنها بدهند. دولت باید فکر اینها باشد، ملت باید فکر اینها باشد؛ باید برای آنها مسکن بسازند، برای آنها زندگی صحیح بسازند. برای کارمندها زندگی صحیح بسازند. در چند روز پیش که یک دسته از کسانی که دارای کارخانه بودند و رؤسای کارخانهها بودند ـ که آمدند اینجا ـ من به آنها گفتم که خود شما باید کار را اصلاح بکنید؛ الآن بروید خارج از این منزل و در آنجا خودتان یک جلسهای بکنید و با هم یک مشورت بکنید و با هم سرمایه بگذارید از برای اینکه کارمندها و کارگرهای این کارخانهها را برایشان منزل درست کنید، برایشان زندگی مرفه درست کنید. اگر نکنید ممکن است خدای نخواسته یک وقت اینها عصیان بکنند و اگر عصیان کردند، دیگر ما نمیتوانیم جلو آنها را بگیریم.
و من به کارمندان و کارگران و سایر طبقات مستضعف انشاءاللّه وعده میدهم که ایران برای شما کارْ درست میکند، اسلام برای شما کارْ درست میکند، اسلام زندگی
شما را مرفه میکند، اسلام برای شما منزل درست میکند. اسلام آنقدری که در فکر مستمندان است در فکر دیگران نیست. و من از خدای تبارک و تعالی در این روز عید ـ که روز پیروزی ملت ماست ـ توفیق همۀ مسلمین را خواستارم. و من امیدوارم که دیگر ممالک اسلامی با هم متحد بشوند و دست طاغوتها را از ممالک خودشان قطع بکنند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه و برکاته
2 - نعمتاللّه نصیری، از عوامل کودتای 28 مرداد، فرماندار نظامی تهران در کشتار 15 خرداد و معروفترین رئیس ساواک.
3 - اشارۀ امام خمینی ـ بخصوص ـ به مصاحبههای آقای مهدی بازرگان بود که ضمن آنها بیاطلاعی و عدم موافقت تلویحی خویش را از اعدامهای انقلابی اعلام میداشت. از جمله در کیهان، 6/12/57، متن مصاحبۀ ایشان با تلویزیون فرانسه.
4 - سورۀ حجرات، آیۀ 13.
5 - الکامل فی التاریخ، ابناثیر، ج 3، ص 201 و کنزالعُمال، ج 4، ص 6.