صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تکلیف ملت در پناه دادن به سربازان فراری و کمک به اعتصابکنندگان ـ فرهنگ استعماری سلسله پهلوی
- محل فرانسه، نوفل لوشاتو
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تکلیف ملت در پناه دادن به سربازان فراری و کمک به اعتصابکنندگان ـ فرهنگ استعماری سلسله پهلوی
-
حضار
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم
بسم اللّه الرحمن الرحیم
به طور استثنا امشب چند کلمهای گفتند من صحبت کنم، ولی وقتهای دیگر همان روز یکشنبه خدمت میرسیم.[1]ما که اعلام کردیم که دولت ایران غیر رسمی است و مخالف با قوانین است، هم مخالف با قانون شرع است و هم مخالف با قانون اساسی است، بنابراین کلیۀ چیزهایی که مربوط به دولت و برای اعانت دولت است، باید مردم از آن اجتناب کنند. و ما به سربازها گفتیم که ـ دستور دادیم که ـ فرار کنند[2]برای اینکه خدمت در این دستگاه خدمت به ظلم است، و آنها هم بسیاریشان فرار کردند؛ لکن بعض مشکلات پیدا شده است. اینها بسیاریشان فقیرند و مکان هم ندارند از باب اینکه اگر بخواهند در مکانهای خودشان بروند مورد تجاوز دولت واقع میشوند و آنها را میگیرند، از این جهت آنها نمیتوانند در منازل خودشان بروند؛ مردم در هر جا که هستند مکلفند به اینکه اینها را پناه بدهند؛ هم مخارجشان را بدهند و هم منزلی محقر برای اینها، به طوری که معلوم نشود که اینها کجا هستند، مردم مکلفند که این کار را بکنند.
و ما هم بابت وجوه شرعیه قبول داریم چیزی که همراهی به اینها میشود. این یک مسئله است که مهم است و لازم است که مردم اقدام کنند. این بیچارهها از سربازخانهها بیرون رفتند و الآن مکان ندارند، و باید این کار بشود.
مطلبی دیگر راجع به کارمندهای شرکت نفت است. اینها هم از کار کنار رفتند، بسیاریشان هم استعفا کردهاند. و اینها محتاج به اعانت هستند؛ و مِنْجمله مشکلشان قضیۀ خانه است که دولت ـ دولت غاصب ـ خانه را، خانههایی که اینها دارند، یا از آنها گرفته یا تهدیدشان کرده است به اینکه خانههایتان را از شما میگیریم، برای اینکه اینها نفت را بیرون نیاوردند که به اربابها بدهند. حالا اینطور تهدید کردهاند آنها را که اگر نیایند سرِ کار، خانههایشان را از آنها بگیرند. بنابراین آنها، هم احتیاج به کمک مکانی دارند و هم برای اعاشهشان احتیاج دارند؛ این هم باز باید مردم و متمکنین، و مردم باید این کار را انجام بدهند. به آنها منزل بدهند و از آنها پذیرایی بکنند و مخارج آنها را هم بدهند. و ما باز بابت وجوه شرعیه قبول داریم و مجاز هستند که این کار را بکنند. و کلیۀ کارهایی که برای دولتْ اعانتِ به دولت است، از باب اینکه این دولتْ دولتِ غاصب است و ظالم است، برای مردم جایز نیست که کمک کنند به این دولت. مالیاتها کمک است به دولت و جایز نیست که به اینها بدهند؛ حتیالامکان باید خودداری کنند از دادن مالیات. از اعانت کردن و هر چیزی که اعانت به این دولت است باید مردم از آن خودداری بکنند.
و ما چون تبلیغات زیاد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبتهایمان جواب دادهایم، لکن باز آنها تبلیغاتشان سر جای خودش هست؛ و در روزنامهها، چه روزنامههای اینها ـ بعضی روزنامههایی که در اینجاها هست ـ و چه تبلیغات دیگری در اطراف جاهای دیگر و روزنامههای خودشان، آنهایی که روزنامههای سازمانی هستند،
در خود ایران هست، تبلیغاتی هست مِنْجمله راجع به اقلیتهای مذهبی که اینها تبلیغ کردهاند به اینکه اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، یهودیها را چه خواهند کرد، نصارا را چه خواهند کرد، زرتشتیها را چه خواهند کرد، اینها را خواهند قتل عام کرد، چه! این حرف بسیار غلط است. و حکومت اسلامی اگر چنانچه ان شاءاللّه برپا بشود، ما این یهودیها هم که از ایران رفتند و بازیشان دادند و رفتند به اسرائیل، و الآن گرفتارند در آنجا، با دست این یهودیها و اسرائیلیهایی که از امریکا آمدهاند یا از دولتهای دیگر رفتهاند آنجا، این دستههای یهودی که اینها آنجا بردند و اینها هم به خیالاتی رفتند آنجا، الآن آنطوری که میگویند بسیار در سختی هستند، ما اگر ان شاءاللّه یک دولت عادلی تأسیس شد، آنها را دعوت میکنیم؛ یهودیهایی که مملکتشان ایران بوده است دعوت میکنیم که به وطن خودشان برگردند و با آنها کمال خوشرفتاری را دولت اسلامی میکند. اسلام نیامده است که بشر را تحت مضیقه قرار بدهد. اسلام یک قوانینی است که تمام اقشار بشر را برای آن احترامات قائل است. البته یک استثناهایی هست که آنهایی که شلوغکارند، آنهایی که خرابکارند، برای آنها هیچ کس یک ـ عرض میکنم که ـ تساهلی قائل نیست؛ و اما مثل یهود که اهل ذمه هستند، و تمام اهل کتاب ـ نصارا، زرتشتیها ـ همۀ اینها در مملکت اسلامی با ـ عرض میکنم که ـ رفاه و با احترام، آنجا توقف میکنند. و اینکه گفته شده است که اگر یک حکومت اسلامی تأسیس بشود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اینها تبلیغاتی است که برای نگهداری شاه و برای به هم زدن این نهضت این تبلیغات میشود و این تبلیغاتْ غلط است.
یا مثلاً تبلیغ شده است به اینکه اگر حکومت اسلامی تأسیس بشود، دیگر تمام این مؤسسههایی که بوی تجدد از آنها میآید، اینها همه به کنار باید بروند. حتی در آن اوایل امر یکوقت شاه گفته بود که این روحانیون میگویند که ما اصلاً سوار طیاره و اتومبیل نمیشویم، ما میخواهیم سوار الاغ بشویم! میخواهیم مثل زمان سابق که سوار الاغ
میشدند، ما میخواهیم سوار الاغ بشویم! و حالا هم همین حرفها را با کم و زیادش میزنند که روحانیون میخواهند مملکت را برگردانند به عهد کذا. خیر، مسئله غلط است. روحانیون میخواهند مملکت را یک مملکت مستقل آزاد متمدنی کنند؛ نه آن تمدنی که در اصطلاح شاه است و نه آن آزادی که در کتاب شاه است و در اصطلاح شاه است که مردم را فوج فوج میکشند برای اینکه یک صدا میکنند مع ذلک اسمش را آزادی میگذارند!
در اسلام، تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است مگر آنهایی که فساد اخلاق بیاورند، فساد عفت بیاورند. اسلام آن چیزهایی را که مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفی کرده. آنهایی که موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات کرده است. ما الآن این مظاهر تمدنی که در جاهای دیگر ـ در ممالک پیشرفته ـ از آنها استفادههای صحیح میشود، وقتی که آمده است در مملکت ما یا مملکتهای شبیه به مملکت ما، استفادههایی که از اینها میشود استفادههای فاسد میشود؛ مثلاً سینما. ممکن است که کسی در سینما نمایشهایی که میدهد نمایشهای اخلاقی باشد، نمایشهای آموزنده باشد، که این را هیچ کس منع نکرده؛ و اما سینمایی که برای فساد اخلاق جوانهای ماست، و اگر چند روز جوانهای ما در این سینماهایی که در این عصرْ متعارَف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت یک جوان برود در آنجا فاسد بیرون میآید، دیگر به درد نمیخورد... و اینها میخواهند همین بشود. یعنی تمام برنامههایی که اینها درست کردهاند، برنامههای فرهنگی، برنامههای هنری، هرچه درست کردهاند استعماری است. میخواهند اینها جوانهای ما را یک جوانهایی بار بیاورند که به درد آنها بخورند، نه به درد مملکت خودشان بخورند؛ یا فاسد بشوند، یک عضو فاسدی بشوند. اگر یک مدتی این جوانها در این مراکز فسادی که اینها درست کردهاند و در اختیار جوانها گذاشتهاند... .
آن قدری که مراکز فساد در تهران ـ الآن بیشتر از کتابخانه است، بیشتر از مراکزی است که برای تعلیم و تربیت است ـ برای این است که میخواهند این جوانها به طرق مختلفه...
بیکاره و بیعار بار بیایند؛ دیگر در مقابل این استفادهجوهای خارجی نتوانند کاری[بکنند]؛ یعنی بیتفاوت باشند نسبت به آنها. این جوانهایی که تریاکی بار آمدهاند، هروئینی بار آمدهاند، شاربالخمر هستند، قمارباز شدهاند ـ عرض بکنم ـ در مراکز فساد و فحشا رفتند، اینها دیگر همان عیاشیها را تمام مقاصد خودشان میدانند و عالم هرچه بشود، آنها بیتفاوتند نسبت به آنها. و آنها میخواهند که این نسل جوانی که ممکن است یک ثروت بزرگی برای یک مملکت باشد و این مملکت را جلو ببرد، این نسل جوان را کاری بکنند که به عقب برگردد، یعنی چیزی بشود بیفایده؛ یک امر بیفایدهای، یک ثروت بیفایدهای برای مملکت بشود. این یکی از کارهایشان است که میکنند.
یا مثلاً این مراکز تعلیم و تربیتی که اینها درست کردهاند، از دانشگاه گرفته تا پایین، اینها باز استعماری است. و اینها بچههای ما را که میخواهند تربیت کنند، یک تربیت صحیح نمیکنند: یعنی اولاً یک حد معین دارد که از این حد معین نمیگذارند بالاتر اینها بروند؛ و ثانیاً وسایل متعدده درست میکنند، موانع متعدده درست میکنند برای اینکه اینها عقب بمانند. برای اینکه دانشگاه اگر یک دانشگاه صحیح مستقلی که ماها میخواهیم باشد، از این دانشگاه رجال بزرگ بیرون میآید، از اینها رجالی بیرون میآید که بعد در مقابل آنهایی که میخواهند تعدی به مملکت ما بکنند و همۀ مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها میایستند. و آنها چون نمیخواهند یک همچو چیزی بشود، اینها را آنطور بار میآورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار میآورند؛ یعنی طوری میکنند، طوری این مسائل غرب را برای آنها طرح میکنند، طوری آنها را تحت تأثیر قرار میدهند که اینها از خودشان بکلی بیخود میشوند و پیوستۀ به آنها میشوند، یعنی عمال آنها میشوند. فرض کنید که اگر چنانچه این نحو تربیت باشد، بعد از چند وقت دیگر ـ تا حالا هم همین طورها بوده ـ اگر یک رجالی داشتیم که اینها میخواستند یک کاری بکنند کارهایی میکردند که به نفع آنها بوده، نه کارهایی میکردند که به نفع خودشان
باشد؛ برای اینکه اینها به طوری محو شدهاند در آن تربیت و تعلیم خارجیها، و به طوری اینها را در نظر اینها بزرگ کردهاند که دیگر همۀ مآثر[3]خودشان و همۀ چیزهایی که مربوط به خودشان است، همۀ اینها را فراموش میکنند و توجهشان به خودشان از بین میرود و متوجه به غرب میشوند و هرچه مربوط به آنهاست به آن توجه میکنند.
اسلام میخواهد که هیچ یک از افراد این مملکت اسلامی پیوستۀ به غیر نباشد، تحت نفوذ غیر نباشد. حکومت اسلامی اگر چنانچه تأسیس بشود نمیخواهد که آثار تمدن را از بین ببرد، با دانشگاه مخالف نیست، با علم مخالف نیست. قرآن پُر این است که تفسیرِ، تأویلِ علم را از آن تعریف میکند و ـ عرض میکنم که ـ احادیث ما از علم آنقدر تعریف میکنند، از عالم آنقدر تعریف میکنند، آن وقت ما بگوییم که با علم مخالفند! خیر، با این نحو علمی که شما دارید ما مخالفیم؛ با این نحو تربیت و تعلیمی که شماها میخواهید ما را تربیت کنید، با این ما مخالفیم؛ با آن مظاهر تمدن که بچههای ما را فاسد میکند، بچههای ما را عقب مانده نگه میدارد، ما با آن مخالفیم؛ نه اینکه ما مخالفیم با اصل تمدن و میخواهیم مردم را برگردانیم به زمان کذا. اینها میخواهند مردم را نگذارند ترقی بکنند. برنامۀ اینها این است که به این نحو رفتار کنند که بچههای ما ترقی نکنند؛ و دلیلش این است که بعد از هفتاد سال که ما مدرسه داشتیم و بیش از سی سال که دانشگاه داریم، حالا هم اگر چنانچه یک کسی مریض[دارد]مریض خودش را برمیدارد میرود اروپا یا میرود امریکا، آنجا معالجه بکند! ما اگر چنانچه یک دانشگاه مستقلی داشتیم، خوب در دانشگاههای ما بعد از سی سال باید طبیبها و ـ نمیدانم ـ همۀ[بیمارستانها]مجهز باشد و ما بتوانیم مریضهای خودمان را مداوا کنیم. این دلیل بر این است که ما نداریم یک چیزی. در زمان ایشان که همۀ چیزها از دست ما رفته است. یک اسفالت میخواهند اینها درست کنند، میروند یک شرکت خارجی میآورند؛ یک سد
میخواهند درست کنند، یک شرکت خارجی میآورند. اگر چنانچه ما خودمان داشتیم، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود که دیگر محتاج به این نبودیم که یک اسفالت را حتی خودشان نتوانند درست کنند یا ـ عرض بکنم ـ یک سد را خودشان نتوانند درست کنند. یک برنامۀ آبیاری نداشته باشند، یک برنامۀ برق صحیح نداشته باشند، یک برنامۀ آب صحیح نداشته باشند. هیچی ندارند. اگر ایشان الآن هم برود، یک مملکتی تحویل ما میدهد که این مملکت سی سال محتاج به این است که زحمت به آن بشود تا به درجۀ اولش برسد؛ تا به آنجا برسد که زراعتش یک زراعت صحیح بشود. تمام زراعت ما را از بین بردهاند و همۀ جهاتی که ما داشتیم از بین بردهاند، و حالا محتاج به این است که از سر درست کنند. همۀ ادارات ما را فاسد کردند. این باید از سر درست بشود؛ نه اینکه «از سر درست بشود»[یعنی]ما بخواهیم بگوییم که اجزای ادارات باید بروند؛ خیر اجزای ادارات خوب هستند، اینها نمیگذارند کار بکنند؛ اینها مانع هستند از اینکه ادارات ما درست کار بکنند و الاّ ادارات ما مردمش مردم همین مملکت هستند؛ الاّ یک دسته استفادهجویی که مربوط و پیوسته به دولت است یا پیوسته به خارج است، مابقیشان ملت ما هستند و با کمال خوبی با آنها رفتار میشود، با کمال صفا با آنها رفتار میشود. همه سرِ کار خودشان هستند و بهتر از زمان حاضر که همه چیزشان به باد فنا رفته است با آنها رفتار خواهد شد.
مقصود این است که این تبلیغات سوئی که در روزنامههای اینجا، در روزنامههای سایر ممالک دیگری که در اینجا هست، یا در خود ایران به وسایل مختلف تبلیغ میکنند، همۀ اینها برای این است که، تمام نظر خارجیها این است که این شاه را نگه دارند، همۀ استفادهها را ببرند. میبینند بهتر از اینها شخصی که از این نوکریِ حسابی بکند، بهتر از این ندارند! از این جهت میخواهند این را نگهش دارند. و باید ایران و ایرانی جدیت کند که این بساط برچیده بشود و یک بساط صحیح سالمی بیاید و خودشان مملکت خودشان را اداره کنند. ان شاءاللّه خداوند همۀ شما را توفیق بدهد. موفق باشید.[آمین حضار].