صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان ابعاد جنایات و خیانتهای شاه
- محل فرانسه، نوفل لوشاتو
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع ابعاد جنایات و خیانتهای شاه
-
حضار
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
[بسماللّه الرحمن الرحیم]
مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و آسانتر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیایی باشد، رنجهایتان به هدر میرود؛ و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد، رنجها هر چه زیادتر باشد هدر نمیرود. یک چیزی که برای خداست هدر نمیرود. این قوههایی که صرف در راه این ملت مظلوم میشود، برای نجات خلق خدا هست، برای رفع ظلم هست، برای قطع یدِ اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه صرف میشود یا صرف شده است، خیال نشود که هدر رفته است؛ اینها محفوظ است همۀ آن. الآن شما مواجهید، ملت ایران، ملت اسلام مواجهند با یک قوای شیطانی که بر مقدرات آنها سالهای طولانی است که تسلط پیدا کردند؛ و بلاد مسلمین کمکم به فکر افتادهاند که خودشان را نجات بدهند. و مِنْجمله ایران است که حالا مدتی است در فکر این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قوای شیطانی. و در این راه رنجها برده است. و چون مقصد بسیار بزرگ است، مقصد نجات یک امت است، مقصد آن است که این بیچارهها که زیر بار ستم و ظلم اجانب، با توسط حکومتهای جائرانه، با وساطت سلسلۀ پهلوی جائر، در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود این است که نجات اینها حاصل بشود و مملکت از دست کفار نجات پیدا بکند، از دست اجانب نجات پیدا بکند؛ و مملکت بشود از خود شما و ذخایر مملکت از خود شما.
اینکه میبینید هی فریاد میزنند از اینکه بودجه کم است، کسر آمد، نه این است که درآمد ایران کم است، درآمد ایران زیاد است لکن دستهایی در کار است که نمیگذارد تأمین بشود. خورندههایش زیادند! نفت الآن یک بودجۀ بسیار زیادی است و یکی از خیانتهایی که الآن شاه بر ملت ما میکند این است که این ذخیرهای که باید برای سالهای بسیار طولانی برای نسلهای آتیه محفوظ بماند و زندگی بکنند با همین ذخایر، این آدم میخواهد که در ظرف بیست سال، سی سال همهاش را به حلقوم امریکا بکند و در ازایش هم چیزی دریافت برای منفعت ملت نکند. اینکه کسر میآید بودجه، برای ـ یکیاش برای ـ همین معناست که این بودجه خورده میشود. شما ملاحظه میکنید که هجده میلیارد دلار پول نفت را اسلحه خریدند! هجده میلیارد دلار اینها اسلحه خریدند و باز هم میخرند؛ اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خرید. و این اسلحهها چی هستند؟ خیال میکنید که ما محتاج به هجده میلیارد اسلحه هستیم برای تنظیم امورمان؟ خیر مسئله اینها نیست. چون رقیب امریکا که شوروی است توجه دارد به مسائل، اینها به عنوان اینکه ما پول نفت را داریم تحویل میدهیم ـ به این عنوان ـ همین اسلحههایی که هیچ به درد ایران نمیخورد میآورند در ایران و پایگاه برای خود امریکا درست میکنند؛ یعنی نفت ما را میخورند و به جای آن برای خودشان پایگاه درست میکنند! به اسم دادن پول نفت، برای خودشان پایگاه درست میکنند. اگر پول نفت را به ما ارز میدادند و پولش را میدادند، زیادتر بود از ادارۀ دولت و ادارۀ ملت. این پولها برای ملت ما کافی است، منتها آنقدر خورده میشود. آنقدرش که امریکا میبرد و عوضش آهن به ما میدهد، آهنی برای خودش نه برای ما! یک مقداری هم که داده میشود به حلقوم آقای محمدرضاخان و عائله، آن کسانی که به او مربوط هستند و آنهایی که میخواهند خدمت به او بکنند و مردم را میکشند برای حفظ او؛ که میگویند شصت هزار نفر ـ اینطور نوشته بودند ـ شصت هزار نفر اینهایی هستند که مربوط به عائلۀ سلطنتی هستند! مربوطین به عائلۀ سلطنتی یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند! بخورند و کار نکنند، بخورند و
بیعاری کنند! خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عایدات کم است.
این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلاً برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده. باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد! خود تهران بعضی محلههایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این شیرهایی که[نصب شده]است ... این زاغهنشینهایی که الآن در تهران هستند، یا چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست ـ سی محله هستند ـ که صورتشان را برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگیشان عجیب است، آنطوری که نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمیدانم ... ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این زاغهنشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و آنکه حالش خیلی خوب است یک خانۀ گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر، پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با ـ نمیدانم ـ نی و با اینطور چیزها! اینطوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست ـ سی تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغهنشین هستند یا چادرنشین هستند یا یک خانههایی اینطوری درست کردهاند. نوشته بود که اینها در اینطور شرایط هستند که بعضیشان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که میخواهد بیاید، ـ نمیدانم ـ پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچارهای که میخواهد برای بچههایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پلهها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچههایش! زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانیها مرفه است، آنطوری که در بوقهایشان میگویند. یک دستۀ خاصی
هستند که یا نورچشمیها هستند یا اشخاصی هستند که وابستهاند؛ اینها هستند که یک قدری مرفه هستند، باقی مردم اینطور نیست. خود تهران اینطور است که بیست ـ سی محله دارد اینطور اشخاص ضعفا. همینهایی که در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم «اصلاحات ارضی» به هم زدند؛ دیدند که نمیتوانند زندگی کنند آنجا، کوچ کردند بیچارهها آمدند به اطراف تهران برای اینکه با کاری با ـ نمیدانم ـ کسبی، یک کاری بکنند یک حمالی بکنند، یک چیزی پیدا کنند که بچههایشان نمیرند. «اصلاحات ارضی» که ایشان کردند این بود! یعنی امریکایی که میخواست ـ این نقشۀ امریکایی بود برای این ملتهای این طرف که یکیِ آن هم ایران بود ـ یک نقشهای بود برای اینکه بازار درست کنند برای امریکا. امریکا گندمش زیاد بود، گاهی وقتها به آتش میزدند، گاهی وقتها[به]دریا میریختند؛ بهتر از این چی بود که زندگی ایرانیها را به هم بزنند و زراعت ایران را به هم بزنند و کشاورزی بکلی از بین برود! حالا یک مملکتی که یک استانش کافی بود برای تمامش و باقیاش باید به فروش برود، یک آذربایجان اگر چنانچه سابقاً بود و زراعت میشد کافی بود برای همۀ ایران، مابقیاش باید به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اینطور که ملاحظه میکنید همه چیزش وارد میشود از خارج! دامداریاش را به هم زدند، کشاورزیاش را به هم زدند، همۀ زندگی را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما ـ که بعض مراتعش را اشخاص کارشناس که آمدند دیدند گفتند بهترین مراتع برای دامداری است، در دنیا از این مرتع بهتر نیست ـ این را به یک دستهای دادند که یکیاش ملکۀ انگلستان است ـ از قراری که به من نوشته بودند ـ و یک عدۀ دیگری از این مفتخورها، به آنها دادهاند؛ «اجاره» دادند به اصطلاح خودشان! دامداری را از بین بردند، حالا ملت ایران با گوشتهایِ ـ عرض میکنم که ـ یخزدۀ نجس دارند زندگی میکنند که از بلاد دیگر میآورند برایشان. یخزده، خراب، فاسد و حرام و میته؛[1]در صورتی که ایران یک ناحیهاش وقتی که
دامداری حسابی بود کافی بود برای همۀ ایران و مابقیاش باید صادر بشود.
حالا شما همه چیز را از خارج وارد میکنید. هر چه هست یا از اسرائیل میآید؛ دشمن اسلام! خدا میداند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانتها کرده است. اسرائیل که دشمن اسلام است، با مسلمین الآن در جنگ است، این از همان اول این را شناختند.[2]از اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این، اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین اینها به رسمیت شناختند! و ابتدایش بروز ندادند؛ و آخرش هم حالاکه میبینید که الآن یکی از افرادی که سینه میزند برای محمد رضاخان، برای بقای اوست، اسرائیل است که میگوید نفت ما از بین میرود؛ برای اینکه نفت او را اینها دارند میدهند؛ یعنی نفت بلاد مسلمین را میدهند به دشمن مسلمین که جنگ کند با مسلمین! یک همچو خائنی است این مردک! نفت ما را با تانکرهای خودشان، با وضع خودشان میرسانند به آنها؛ آنهایی که با همین نفت جنگ میکنند با مسلمین و غصب کردند زمینهای مسلمین را ـ عرض میکنم ـ همه چیز مسلمین را از بین بردند. فلسطین را چه کردند، بیتالمقدس را غصب کردند. این یکی از خیانتهایی است که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور؛ این هم این فلسطینیها. بهترین زمینِ ـ اینطوری که به من اطلاع دادهاند ـ بهترین زمین ایران دست اسرائیلیهاست؛ بهترین زمین دست این یهودیهای اسرائیلی است که آنها کار میکنند باهاش و منافعش را آنها دارند میبرند.
دهقانهای ما باید بیایند در تهران، زندگیشان آنطور باشد که گفتهاند؛ و انسان تا نبیند، هر که نبیند و مطلب را نرود بررسی کند نمیفهمد چه خبر است؛ با اینها چه کردهاند. این مال خود تهرانش است و پایتخت! از اینجا وقتی بیرون بروید و در شهرهای دیگر و در
دهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است! خدا میداند چه خبر است! آب ندارند؛ بهداری نیست. در خود روزنامهها مینویسند بیست تا دِهْ هست که یک بهداری در آن نیست، یک طبیب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامۀ اطلاعات یا کیهان یکوقتی بود ـ در چند سال پیش از این ـ که اینها از بیآبی، آنقدر بیآب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب بیدار میشود تراخُم دارد، چشمش بسته است و ... کرده است که به هم بسته است، میخواهند چشمش را باز کنند، مادرش با بول این را[شستشو]میکند! میمالد تا این چشمش باز بشود! یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پولها را میبرند و در خارج برای خودشان ویلا درست میکنند.
و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض میکنم که ـ نوشته بود به من، حالا در یک مجلهای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند این را که ـ یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این خواهرانش) یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را میشناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمیدانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند! یعنی خوردند و درست نکردند.
ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و زمان به هم میخورد! زمین و آسمان به هم میخورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم میخورد! کدام ثبات ناحیه به هم میخورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای
خلیج و اینها! ایشان با پول ملت ما برای حفظ منافع امریکا لشکر میفرستد که حفظ کنند آن خلیج و امثال ذلک را. اگر ایشان برود مملکت ما درست میشود، اداره میشود، صحیح اداره میشود. هر کس بیاید صحیحتر از این اداره میکند. اگر ایشان برود خلأ میشود؟! چه خلأی میشود؟ خوب یک دزدی برود، یک نفر آدم صحیحتر بیاید جایش، این خلأ است؟! یک صحیح، یک آدم صحیحتر میآید جایش. ما نداریم آدم صحیح؟ ایران اصلاً دیگر ندارد کسی را که جای آقای محمدرضاخان را بگیرد؟! ایشان چه میکند که دیگران نمیکنند؟ ایشان دزدی میکند، دیگری نمیکند! خلأ چیست؟ اینها همه تبلیغاتی است که اینها میکنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ میکنند که این را نگهش دارند و نگه داشتن هم برای این است که یک دستۀ داخلی میخواهند از قِبَل او بخورند. یک دسته ـ بیشترش هم خارجیها ـ میخواهند به توسط او منافع مملکت ما را ببرند و غارت کنند ما را. میخواهند بهتر از این کسی نیست که غارت کند، زیرا این نوکری است که از همۀ نوکرها بهتر است! اگر یک نوکر بهتر پیدا کنند فوراً این را کنارش میزنند لکن بهتر از این کسی نیست که نوکری کرده، و کهنه نوکر است این!
البته کارْ بزرگ است، مشکل است لکن اهمیتش زیاد است؛ یعنی یک ملتی با یک قدرتهایی میخواهد مقابله کند. کارْ بزرگ است، مشکل هم است لکن برای این است که اسیر است در دست دیگران؛ میخواهد که این اسارت، قید اسارت را بشکند. کار مهم است؛ وقتی مهم است، ولو طولانی باشد ولو مشکل باشد، باید درست بشود. تو[ی]باران شما هستید؛ خوب، باشید! دیگر بالاخره باید یک کار بشود! شما آمدید یک تظاهری هم میکنید، یک روشنگری میکنید، خداوند توفیقتان بدهد، حالا باران هم میخورید! خوب بالاخره برای خداست، برای نجات ملت ایران است.
و همهتان مکلفید به اینکه ـ همهتان مکلفید به اینکه این تبلیغاتی که در خارج شده و دارد میشود و بعضِ از این روزنامههای خارجی از اینها ارتزاق میکنند و بر ضد ملت
ایران و بر وِفْق آقای محمدرضاخان چیز مینویسند، روشنگری کنید شماها در مقابل آنها. شما هم روشنگری کنید. شما هم به هر کس میرسید بگویید مسائل را که ایران وضعش اینطوری است. صدای ایران، نه از باب اینکه خیلی آزادی دادند صدایشان بلند است که ما آزادی میخواهیم! از باب این[است]که آزادی ندارند. کی آزادی دارد؟ مطبوعات ما الآن تعطیل است، چندین وقت است که تعطیل است؛ چرا تعطیل است؟ برای اینکه سانسور است. میگویند سانسور نباید باشد. هر جا را میروی الآن تعطیل است، هر جا را میروی اعتصاب است برای اینکه مردم میبینند که دارد از بین میرود یک مملکتی در دست اینها. ادارات مطلعند که چه میگذرد، منتها بیچارهها نمیتوانستند صحبت کنند حالا؛ حالا اعتصاب میکنند. هر جا بروی اعتصاب است. مریضخانه اعتصاب است، طبیب اعتصاب است، در دادگستری ـ نمیدانم ـ وکیل اعتصاب میکند، قاضی اعتصاب میکند؛ هر جا بروی اعتصاب است. برق اعتصاب است؛ همه چیز اعتصاب است؛ چرا؟ خیلی در رفاه هستند که اعتصاب میکنند؟! خیلی کارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادی زیاد به ایشان دادند ـ به قول کارتر ـ که اینها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! یا نه، میبینند که اعتصاب بکنند یک مدتی، یک مدتی فلج کنند این کارها را، بهتر از این است که اعتصاب نکنند و همیشه گرفتار باشند. باید اعتصاب بکنند تا اینکه رفع بشود این گرفتاریها. ما همه مکلف هستیم مثل همه، یعنی باید همۀ ما دنبال مطلب باشیم و بتوانیم با روزنامهنگارها مصاحبه کنیم؛ مسائل ایران را بگوییم. نتوانیم مصاحبه کنیم، رفقا داریم در امریکا، در اینجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داریم، آشناها داریم، در بین آشناها بایستیم بگوییم. چند نفر ایستادهاند توی مدرسه دارند با هم صحبت میکنند، شما هم بگویید آقا مسئلۀ ایران این است، درد ایرانیهایی که الآن قیام کردهاند این است، خیانتهایی که این مردک کرده است به مردم این است نه این روزنامهها یا مجلاتی که در خارج بعضی وقتها منتشر میشود و بر ضد ایران صحبت میکند. این مسائل نیست. مسائل این است که این دارد همۀ حیثیت ایران را به باد میدهد، و تا حالا به باد داده.
ایرانْ آزادی[میخواهد]؛ همۀ مردم دارند داد میکنند ما آزادی میخواهیم، ما استقلال میخواهیم، ما حکومت عدل میخواهیم، حکومت اسلامی میخواهیم. حکومت اسلامی حکومت عدل است؛ دیگر این دزدیها تویش نیست. اگر یک حکومت عادل صحیح پیدا بشود، همه چیز ما اداره میشود.
ان شاءاللّه خداوند همهتان را توفیق بدهد؛ موفق باشید، سلامت باشید. من از اینکه باز تکرار میکنم، از اینکه آقایان میآیند اینجا از راههای دور و ما یک جایی که آنها را پذیرایی کنیم نداریم معذرت میخواهم. خدا همهتان را حفظ کند. موفق باشید ان شاءاللّه.