دیوان شعر امام خمینی
جامهدران
- من خواستار جام می از دست دلبرم
- این راز با که گویم و، این غم کُجا برم[1]؟
- جان باختم به حسرت دیدار روی دوست
- پروانه دور شمعم و، اِسپند آذرم
- پرپر شدم ز دوری او، کُنج این قفس
- این دام باز گیر! تا که معلّقزنان پرم
- این خِرقهی ملوّث و، سجّادهی ریا
- آیا شود که بر در میخانه بردرم؟
- گر از سبوی عشق، دهد یار جُرعهای
- مستانه جان ز خِرقهی هستی درآورم
- پیرم، ولی به گوشهی چشمی جوان شوم
- لطفی! که از سراچهی آفاق بگذرم.[2]
اسفند 1365
1
- حافظ با همین وزن و سیاق:من دوستدار روی خوش و، موی دلکشممدهوش چشم مست و می صاف بی غشم.
2 - آقای مردانی با تضمین غزل «جامهدران» مخمّسی ساخته با مطلع زیر:تا از حریر عشق، بود جامه در برمدر انتخاب وصل و فراقش مخیّرم ...آقای جعفر روئیا در اقتفاء به جامهدران غزلی ساخته با مطلع زیر:باشد هوای کوی تو، مستانه در سرمیک دم ز کوی میکده بی باده نگذرم.
2 - آقای مردانی با تضمین غزل «جامهدران» مخمّسی ساخته با مطلع زیر:تا از حریر عشق، بود جامه در برمدر انتخاب وصل و فراقش مخیّرم ...آقای جعفر روئیا در اقتفاء به جامهدران غزلی ساخته با مطلع زیر:باشد هوای کوی تو، مستانه در سرمیک دم ز کوی میکده بی باده نگذرم.