دیوان شعر امام خمینی
آرزوها
- در دلم بود که آدم شوم، امّا نشدم
- بیخبر از همه عالم شوم، امّا نشدم
- بر در پیر خرابات نهم روی نیاز
- تا به این طایفه محرم شوم، امّا نشدم
- هجرت از خویش کنم، خانه به محبوب دهم
- تا به اسماء، مُعلّم شَوم[1]، امّا نشدم
- از کف دوست بنوشم همه شب بادهی عشق
- رسته از کوثر و زمزم شوم، امّا نشدم
- فارغ از خویشتن و والهِ رُخسار حبیب
- همچنان روحِ مُجسّم شوم، امّا نشدم
- سر و پا گوش شوم، پای به سر هوش شوم
- کز دَمِ گرم تو مُلهَم شوم، امّا نشدم
- از صفا راه بیابم به سوی دار فنا
- در وفا، یار مُسلّم شوم، امّا نشدم
- خواستم برکنم از کعبهی دل، هر چه بُت است
- تا بر دوست مُکرّم شوم، امّا نشدم
- آرزوها، همه در گور شد ای نفس خبیث!
- در دلم بود که آدم شوم، امّا نشدم.
مرداد 1364