دیوان شعر امام خمینی
مستی عشق[95]
- در میخانه به روی همه باز است هنوز
- سینهی سوخته، در سوز و گُداز است هنوز
- بینیازی است در این مستی و بیهوشی عشق
- درِ هستی زدن از روی نیاز است هنوز
- چاره از دوری دلبر نبود، لب بر بند
- که غلام دَرِ او بندهنواز است هنوز
- راز مگشای مگر در برِ مست رُخ یار
- که در این مرحله او محرم راز است هنوز
- دستبردار ز سوداگری و بُوالهوسی
- دست عشّاق، سوی دوست دراز است هنوز
- نرسد دست من سوخته بر دامن یار
- چه توان کرد که در عشوه و ناز است هنوز؟
- ای نسیم سحری! گر سر کویش گذری
- عطر برگیر که او غالیهساز است هنوز.
بهمن 1365