دیوان شعر امام خمینی
صُبح اُمّید
- عشقت اندر دل ویرانهی ما منزل کرد
- آشنا آمد و بیگانه مرا زین دل کرد[1]
- لبِ چون غنچهی گل باز کن و، فاش بگو:
- سّرِ آن نقطه که کار من و دل مشکل کرد
- یاد روی تو، غم هر دو جهان از دل برد
- صُبح اُمّید، همه ظلمت شب باطل کرد
- جان من! گر تو مرا حاصلی از عمر عزیز؟
- ثمر عُمر، جز این نیست که دل حاصل کرد
- آشنا گر تویی از جور رقیبم غم نیست
- روی نیکوی تو هر غم ز دلم زایل کرد
- نرود از سر کوی تو چو «هندی» هرگز
- آن مسافر که در این وادی جان منزل کرد.
1322 ش