دیوان شعر امام خمینی
اخگر غم
- آن که ما را جفت با غم کرد، بنشانید فرد
- دیدی آخر پرسشی از حال زار ما نکرد؟
- بر غمِ پنهانْ، اگر خواهی گواهی آشکار
- اشک سرخم را، روان بنگر تو بر رخسار زرد
- آتش دل را، فرو بنشانم ار با آب چشم
- بر دو عالم اخگر غم میزنم با آه سرد
- گر نه خود رخسار زیبای تو دید اندر چمن
- گردباد اندر رخ گل میفشانَد از چه گرد؟
- می نیارم ز آستانت روی خود برداشتن
- گر دوصد بارم ز کوی خویشتنسازی تو طرد
- بشنوم گر با من بیدل تو را باشد ستیز
- جان به کف بگرفته بشتابم به میدان نبرد
- «هندی» این بسرود، هر چند اوستادی گفته است:
- «مَرد این میدان نیم من، گر تو خواهی بود مرد»[1]
1
- به رغم جستجوی برخی دواوین و پرسشهای کنجکاوانه از دوستان فاضل و مطلع، روشن نگشت مصرع از آن کیست؟