دیوان شعر امام خمینی
راه و رسم عشق
- آنکه سر در کوی او نگذاشته، آزاده نیست
- آنکه جان نفکنده در درگاه او، دلداده نیست
- نیستی را برگزین، ای دوست! اندر راه عشق
- رنگ هستی، هر که بر رخ دارد، آدمزاده نیست
- راه و رسم عشق، بیرون از حساب ما و توست
- آنکه هشیار اَست و بیدار اَست مست باده نیست
- سر نهادن بر در او، پا به سر بنهادن است
- هر که خود را هست داند، پا به سر بنهاده نیست
- سالها باید، که راه عشق را پیدا کنی
- این ره رندان میخانه است راه ساده نیست
- خرقهی درویش، همچون تاج شاهنشاهی است
- تاجدار و خرقهدار، از رنگ و بو افتاده نیست[1]
- تا اسیر رنگ و بویی، بوی دلبر نشنوی
- هر که این اغلال در جانش بود، آماده نیست
اسفند 1365
1
- گرچه در نسخهی دیوان مؤسسه «افتاده نیست» باراء معجمه آمده است اما به نظر ما «افتادنی است» با سیاق و لسان شعر سازگارتر است.