زندگی نامه احمد خمینی
احمد و هجرتی دیگر (چهارمین و آخرین سفر به عراق)
سال 1356 سالی تعیینکننده در نهضت امام خمینی
است. در این سال وقایعی به وقوع پیوست که هر یک در اوج بخشیدن به ابعاد انقلاب اسلامی و جهانی کردن نهضت امام و تمهید مقدمات پیروزی 22 بهمنِ سال بعد تأثیر بسزایی نهادند و از جملۀ این وقایع که خود تقدیری است شگفت از مقدرات الهی، هجرت تاریخی یادگار امام از ایران به نجف اشرف و وقایع پس از آن و هجرت او به همراه «امامِ انقلاب» از نجف به پاریس است.
احمد در ایران رسالت خویش را بخوبی ایفا کرده است.14 سال است که او وقفهناپذیر در دو جبهۀ مقدس جهاد و اجتهاد، گام میزند. اینک در سال 56 وقتی که او ایران را به مقصد نجف ترک میکند رابطه رهبری انقلاب با حوزههای علمیه و مبارزین داخل کشور به گستردهترین و مطلوبترین وجه ممکن رسیده است. تکلیف گروههای مخالف رژِیم از
لحاظ پایبندیشان به رهبری قیام روشن گردیده و در صفوف انقلابیون پالایش لازم صورت گرفته است. کانالهای ارتباط با نجف برقرار و شبکۀ ارتباط روحانیت و مؤمنین به نهضت امام در سطح کشور، به همت یاران فداکار امام و فرزند مجاهدش تنظیم شدهاند. و از سوی دیگر فرزند خمینی کبیر که چندین سال است درس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان حوزۀ قم فرا گرفته، اینک برای تکمیل نیازهای علمی خویش و پاسخ یافتن به پرسشهای علمیاش، فرزانهای چون امام را میطلبد. و در سوی دیگر او به ابعاد جهانی انقلاب اسلامی و گسترش ارتباطات انقلاب در خارج از مرزها و کسب فیضِ دانش و عرفان از محضر پدر میاندیشد. تقدیر الهی، احمد را بار دیگر به نجف میکشاند تا نقشی تازه در نهضت امام بر عهده گیرد. از سوی دیگر، چنانکه در خاطرات یادگار امام نقل کردیم، همرزمان او پس از دستگیری در سال 56 به وی پیغام میدهند که بخشی از روابط مبارزاتی آن عزیز لو رفته و باید ایران را ترک کند. بدین ترتیب «احمد» برای چهارمین و آخرین بار وطن را به قصد انجام رسالتی دیگر به سوی نجف اشرف ترک میکند.
دیدن داغ جگرسوز استاد و همراه و همرزمش و تنها برادر مهرباناش شهید آیةالله حاج آقا مصطفی خمینی در آبانماه 1356 در نجف اشرف، ابتلا و امتحانی خطیر برای احمد داغدار است. امتحانی که پدر، آنرا لطف خفیۀ الهی
نامید و دیدیم که همین شهادت آغازگر خیزش 19 دیماه قم و سپس چهلمهای پیاپی و پدید آمدن صحنه کارزارِ پیروان امام با دژخیمان رژیم، در میدانی به وسعت سرتاسر ایرانِ بزرگ گردید. بنا به نقل یاران امام در نجف، به محض ورود حاج احمد آقا در سال 56 به نجف اشرف، شهید بزرگوار آیتالله حاج آقا مصطفی به اعضای دفتر و روحانیون مبارز آنجا تأکید میفرمود که از آن پس در تنظیم امور سیاسی و مبارزاتی به وی مراجعه کنند.
به موازات اوج گرفتن ابعاد نهضت، بعد از شهادت حاج آقا مصطفی – رض – بیت و دفتر امام خمینی در نجف اشرف با بهرهمندی از شخصیتی چون «احمد» که تجربۀ طولانی
مبارزه و ساماندهی ارتباطها، و مدیریت منزل امام در قم در سالهای دشوار پس از تبعید امام را با خود داشت، به سرعت تبدیل به کانونی مطمئن برای پاسخگویی به نیازهای ارتباطی نهضت و رهبری آن گردید. احمدِ خستگیناپذیر در آن ایامِ پرحادثه، در نجف اشرف توانست خلاء وجود بابرکت شهید حاج آقا مصطفی را در کنار پدر پر کند. با رهبری الهی حضرت امام خمینی، دامنۀ قیام به سراسر ایران و به جمع دانشجویان و مسلمانان انقلابی خارج از کشور کشیده شد و در این میان، «احمد» رازدار امین امام و حامل پیامهای پی در پی رهبر و نقطۀ اتصال شبکۀ گسترده ارتباطها بود.
تماسها و فعالیتهای یادگار امام در نجف نیز در منگنۀ مراقبتها و کنترلهای دائمی ساواک و مأمورین امنیتی سفارت شاه در بغداد قرار داشت و علاوه بر اینها، سازمان امنیت عراق نیز در همکاری با ساواک، مأمورینی ویژه برای کنترل تماسهای آن مهاجر الی الله گمارده بود. سند زیر گویای این همکاری پشت پرده دو رژیم بغداد و تهران در زمان شاه علیه نهضت امام خمینی، حتی بعد از هجرت آن حضرت به پاریس است:
«از: اداره کل سوم
به: ریاست اداره همکاریها
بدینوسیله فتوکپی نامه سعدون شاکر رئیس سرویس عراق و
ضمیمه آن با ترجمه فارسی مربوط، جهت آگاهی و ضبط در سوابق به پیوست ایفاد میگردد.
مدیر کل ادارۀ سوم – ثابتی»
[پیوست سند فوق، ترجمه گزارش کنترل مکالمات تلفنی فرزند برومند امام است که بوسیله مأمورین عراقی ضبط گردیده و در پروندۀ ساواک بدین شرح آمده است:]
اطلاعات
«کسانی که با خانۀ آقای خمینی در نجف تماس گرفتند:
آقا کریم که با احمد خمینی سخن گفت و دربارۀ قم و آقای شراعی و آقای استری از او جویا شد.
ثوندی از پاریس تماس گرفت و با همسر احمد گفتگو کرد.
تلگرافی به یاسر عرفات از خانۀ احمد خمینی.
گفتگوهائی که از راضی در خارج از کشور و احمد خمینی روی داد و دومی اطلاع داد که دوستشان علی اکبر آقامنشی در حالی که نامهای از آقا با خود داشت در راه سوریه دستگیر گردید و از او خواسته شد که پاسخنامه را بدهد.
احمد با شخصی در خارج از عراق تماس گرفت و از او خواست که با صدوقی در پاریس تماس پیدا کند و به او اطلاع بدهد که ما آزادی کامل داریم.
گتفگوهائی از خانه خمینی روی داد. متکلّم رضوانی یک شنونده بنام کریم، سخن میگفت؛ و او اطلاع داد که در روز یکشنبه در تهران اعتصاب عمومی خواهد بود.
تماسهای دیگری از سوی اشخاصی در خارج از عراق با خانۀ خمینی پیرامون همین موضوع گرفته شد.»