زندگی نامه احمد خمینی
از تولد تا 15 خرداد
وقتی که در روز بیست و چهارم اسفند هزار و سیصد و بیست و چهار هجری شمسی دیده به جهان گشود و نگاهش به چشمان پرجاذبه و سرشار از معنویت پدر افتاد، گوئی که از همان لحظه، سرنوشت زندگانی این نوزاد با سرنوشت شگفتانگیز پدر، برای همیشه و جدائیناپذیر گره خورده است.
نخستین صدائی که در این عالم شنید آوای ملکوتی اذان بود که از زبان «روحالله» در گوش او طنین توحید افکند. نامش را احمد برگزیدند، و چه نام با مسمائی: قرّةالعین امام
و محمودِ همه آنان که دل به خمینی سپردهاند؛ و دیدیم آن روز هنگامی که رسانهها از بیماری احمد خبر دادند و مردمانی فداکار و بیشمار برای اهداء قلبهای خویش به این چهرۀ محمود و محبوبِ انقلاب خمینی صف کشیدند و آن حماسه را آفریدند که قلم از وصفش عاجز و توصیفش جز با زبان عشق و مرکّب اشک و بودن در آن فضای وصفناشدنی ممکن نیست.
هنگامی که او بدنیا آمد، وطن مظلوم و اسلامی، چهارمین سال حکومت خیانتپیشه دومین عامل بیگانه از خاندان منفور پهلوی را میگذرانید.
چهار سال پیش از این قوای متجاوز متقفین خاک میهن را اشغال، و در یک بازی جدید، محمدرضا پهلوی را بر اریکه سلطنت استبدادی نشاندند.
□
دو سال قبل از تولد احمد، امام خمینی که با دید تیزبین خویش دورنمای تیره و تاریک فرداهای ملت مظلوم ایران در سی و هفت سال آینده را مشاهده میکرد، اثر بزرگ سیاسی خویش را بنام «کشفاسرار» تألیف و منتشر ساخت و در آن آشکارا از ایدۀ تشکیل حکومت اسلامی سخن گفت و مبارزه در مسیر تحقق آن را، تنها راه نجات از سیطرۀ حکومتهائی دانست که نصب و عزلشان جز در مسیر تأمین اهداف بیگانگان نبود.
سال بعد «اردیبهشت 1323» انتشار نخستین بیانیه سیاسی امام خمینی در دعوت مردم ایران و حوزههای علمیه به قیام در راه خدا، نشان از آن داشت که او زمان انجام رسالت تاریخی خود و دست زدن به قیام همهجانبهاش را ارزیابی میکند.
«حاج آقا روحالله» اینک در زمان ولادت احمد نامی پر آوازه در حوزه علمیه قم بود. مجتهد برجستهای که مجلس درس فقه و اصول و فلسفه و عرفان او محفل انس فرهیختگانی چون شهید مطهری و امثال او بود. امام خمینی در کنار استاد عالیمقامش آیتالله العظمی حائری یزدی(ره) در تأسیس حوزه علمیه قم مشارکتی فعال داشت.
و بعد از آن نیز برای تحکیم این حوزه و سپردن زمام آن به شخصیت نامداری همچون آیتالله العظمی بروجردی نقشی تعیینکننده داشته است، و اینک اندیشه طرح اصلاح حوزه را به عنوان گامی اساسی برای هدفهای مقدس بعدیِ انقلاب بزرگ خویشدر سر دارد و برای تحقق آن تلاش میکند.
مکتب فلسفی و عرفانی او و اندیشههای سیاسی او، سخن گفتن از اصلاح و قیام و انقلاب، بر هم زننده آرامش خاطر دنیاطلبان و متحجّرینی است که تحت تأثیر تبلیغات دیرپای استعمار، دین را از سیاست جدا کرده و با بیتفاوتی نظارهگر صحنههای دردناک وضعیت اسفناک جهان اسلامند.
سالهاست که شخصیت علمی «حاج آقا روحالله» و اندیشههای تابناک او بر این دسته از دنیاخواهان و مقدس مآبان و آنانکه در حوزۀ علمیه با حکومت سرو سرّی دارند، گران آمده است و در بدگوئی و سعایت از آن عالم ربانی، و تهمت و افتراء سبقت را از دیگری میربایند.
جرمش این است که شعر عرفانی میسراید، درس عرفان و اخلاق و فلسفه میگوید، و از همه حساستر آنکه از سیاست و قیام سخن میرانَد. عرصه را جنان تنگ کردهاند که درس اخلاق امام باید مخفیانه و در نقطهای دورافتاده از شهر قم برگزار شود و کار را به آنجا رساندهاند که «مصطفی» فرزند ارشد امام و همان برگزیدهای که شهادتش موجآفرین حرکتی شد تا جهانیان پیروزی شکوهمند انقلاب را مشاهده کنند، وقتی که در کنار پدر در مدرسه فیضیه از کوزهای آب نوشید، متحجرین فتوا به اجتناب از آن کوزه دادند چرا که فرزند روحالله، مدرّس عرفان و فلسفه است و دینش با سیاست عجین است و این در منطق آن کوتهفکران گناهیست نابخشودنی!
بدین ترتیب دوران طفولیت «احمد» در محیطی میگذرد که محفل روحانی خانواده خمینی کبیر را بحث از چگونگی انجام تکلیف الهی در آن فضای آشفته گرما میبخشد.نیمههای شب زمزمه مناجات ملکوتی پدر و آوای قرآن از زبان آن عارف بالله شنیده میشود و روزها سخن از علم و جهاد
است، سخن از چگونگی نجات مردم مظلوم ایران از یوغ شاهان ستمگر، و سخن از کشف اسرار است. سخن از رهایی اسلام از زنگار خرافهها و پیرایهها، و چگونگی بازیابی مجد و تمدن اسلامیست و خلاصه آن که سخن از مبارزهای دشوار و طولانی در چندین جبهه، در میان است و پُر واضح است که دربدری، تبعید، حبس، و یا شهادت در انتظار اعضای این خاندان معزّز است که تقدیر الهی رسالت پرچمداری احیاء دین خدا و تحقق آرمان دست نیافته شیعه یعنی تشکیل حکومت الهی را در عصر حاضر بر عهده آن نهاده است و هر یک از اعضای این خانواده مطهّر را سهم و مسئولیتی است که با آغوش باز پذیرای آن گردیدهاند.
وضع معیشتی خانواده در این ایام که ولادت احمدِ نازنین شادمانش ساخته، به سختی و دشواری میگذرد، اگر روزگارانی خاطرات ناگفته آن بیان شوند، جهانیان جنبهای دیگر از زندگانی حیرتانگیز و حیاتآفرین مجدّد بزرگ اسلام را خواهند شنید. پدر شهریه نمیستانَد و از صرف وجوهات شرعی برای گذراندن زندگی خود حتی در سختترین شرائط پرهیز میکند. با آنکه حاج آقا روحالله موقعیتی برجسته نزد بزرگان حوزه علمیه آن زمان داشت و مشاور امین و بازوی توانای آنان بود و علم و فقاهتش از وی چهرهای ممتاز ساخته بود که اگر میخواست میتوانست انواع امکانات معیشتی را برای اهل بیت خویش سامان دهد اما روح بلندِ خالق آثار جاودانه اخلاقی و عرفانی همچون «شرح چهل حدیث»، «سرّالصلوة»، «آدابالصلوة»، «شرحدعای سحر» و «مصباح الهدایه» مستغنیتر از آن بود که دل به دنیا بسپارد و ارزش تنعمات حیات دنیوی را بر وارستگی و زندگی زاهدانه ترجیح دهد. امام خمینی معتقد بود و می فرمود که جهاد و مبارزه در راه خدا را با رفاه و تجملات دنیا سازگاری نیست و آنان که جز این میپندارند با الفبای مبارزه ناآشنایند.
احمد دوران کودکی و نوجوانی را در محیطی رشد میکرد و پرورش مییافت که مقدورات محدود مالی مادر و عایدی بسیار اندک ملک موروثی پدر در خمین به عنوان تنها ممر
گذران زندگی آنان برای تأمین احتیاجات اولیه زندگی نیز کافی نمینمود امّا امام خمینی نه این زمان و نه قبل از آن و نه حتی روزگارانی که به عنوان رهبری مقتدر و محبوب بر یک کشور پهناور و بلکه بر میلیونها نفوسِ دلباخته حکومت میکرد، ذرهای از منش زاهدانه خود عدول نکرد و همین خصلتها و منشها، و آن سخنها و سیاستها و مجاهدتها، و آن عرفان و مناجاتها بود که آموزگارِ غیر رسمی و دائمیِ یادگاری شدند به نامِ همیشگی ماندگارِ «احمد» که قاب عکسش تا ابد دل عاشقان خمینی است. قلم از شدت داغ هجرانش سرکشی میکند و از وادی نگارش زندگینامه به وادی عشق میلغزد. اصحاب قلم بر من ببخشایند که این لغزش اختیاری نیست، فرمان دل داغداریست که در این چهل روزی که از فراقش میگذرد گوئی چهل سال درد هجران کشیده است و نمیدانم وقتیکه رنج فراق با دل خدمتگزاری کوچک در آستان بزرگ خمینی چنین کند با آن دل رنج کشیده مادر و همسر، فرزندان و خواهران و خاندانش چه کند؟ خدایا به «صبر خمینی» سوگندت میدهیم که اجرای شایسته دل دریائی به این آموزگاران شکیبائی و مقاومت عطایشان فرما.
آری، احمد در دامن مادری پرورش مییابد که بحق او را «بانوی بزرگ انقلاب اسلامی» و بانوی صبر و استقامت لقب دادهاند همان بزرگواری که خداوند لیاقت آن را عطایش کرده تا همسر و همدم و انیس دل شخصیتی چون امام خمینی
باشد. زنان نسل انقلاب، اسوهای چون او دارند که این چنین در صحنههای سخت گذشته و حال انقلاب، پیشتازان نهضت خمینیاند. دامن پرمهر بانوی فاضله و فداکار: خدیجه ثقفی بود که فرزندانی چون «مصطفی و احمد» پرورانید و آنان را برای یاری دین خدا در آن هنگام که خمینی کبیر قیام الهی خویش را آغاز کند، از هر جهت مهیا ساخت.
در محیط خانوادگی که احمد در آن رشد کرده است برخلاف فرهنگ حاکم بر اغلب خانوادههای مذهبی آن دوران از فرمانفرمائی مقتدرانه پدر و تحمیلها و اجبارهای والدین در امور شخصی فرزندان اثری نیست. چارچوب برخوردهای تربیتی امام همان شرع انور است که در آن به شخصیت فرزند و آزادی عمل او در محدودۀ شرع بهای لازم داده میشود. محیط خانوادگی آنان بنا به شواهد و مدارک فراوان و نقلهایی که خوانده و شنیدهایم فضایی آکنده از محبت، سادگی و مسئولیتپذیری و آزادی عمل بوده است و بطور طبیعی در چنین محیطی رفتارها و راهنماییهای دلسوزانه والدین، تنها به عنوان معیارهایی در مسیر انتخابهای دائمی و آگاهانه و آزادانه فرزندان عمل میکند. و این خودِ فرزندانند که مسئولیت انتخاب و تعیین مسیر آینده و سرنوشت خویش را – به تناسب موقعیتهای سنی و رشد عقلانی و عاطفی هر دوره – بر عهده میگیرند. و البته واضح است که سایه بلندِ هدایت پدری همچون امام، و صلابت و
نفوذ کلام او، و پرتو نورانی و پرجاذبۀ مربّیای چون خمینی، چنان بر روح و جان فرزندان نفوذ دارد که گویی در محضر او توانِ تخطّی نیست، و این همان تسلیم آگاهانه و مقدسی است که مکتب تربیتی اسلام عرضه داشته است.
در چنین شرائطی است که احمد نخستین تجربه اجتماعی خویش را در دوران تحصیلات ابتدائی فرا میگیرد و از نزدیک با مشکلات و تضادهای موجود در جامعه آن روز آشنا میشود. او از کودکی بسیار پرتحرک و سرشار از جنب و جوش بود، نه از کودکان منزوی. سری پرشور و دلی غوغائی داشت. گوئی که در پی گمشدهایست که ابتداء هر چه میگردد کمتر مییابدش و با چنین احساس و نیازی ناشناخته بود که بعد از دورۀ ابتدائی، ادامه تحصیل در علوم
جدیده را برگزید.
سال سوم دبیرستان به ورزش فوتبال روی آورد و همزمان با تحصیل، عضو تیم فوتبال قم شد و مدتی نیز کاپیتان این تیم بود. او در رشته طبیعی از دبیرستان حکیم نظامی قم دیپلم گرفت.