یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نقدی به انتقادات از نامه آیت الله موسوی خویینی ها؛

منطق متفاوت صعود از نردبان قدرت!

گروهی از اصلاح‌طلبان اما، منطق صعود از نردبان قدرت را جای دیگری جستجو می‌کنند. آنها به دنبال تغییر پارادایم‌اند از نگاه به دست و رای مردم به سمت اراده و میل حاکمیت. برای آنها، ماندن در قدرت با خوش‌آمد حاکمیت هم‌ردیف شده و طبیعی است در چنین شرایطی امثال خویینی‌ها بازی‌به‌هم‌زن‌اند و موی دماغ.

پایگاه خبری جماران: نامه اخیر جناب آقای سیدمحمد موسوی‌خویینی‌ها موجی در میان گروهی از اصلاح‌طلبان به راه انداخته که در تقبیح و تخریب و تبری جستن از او از یکدیگر پیشی بگیرند و تلاش کنند تا جایی که می‌توانند خود را جایی تعریف کنند که خویینی‌ها آنجا نیست. روحانی‌ای «رادیکال» با «تفسیرهای سوسیالیستی از قرآن و متون دینی» که «به رهبری آیت الله خامنه‌ای رأی نداد» (قوچانی، روزنامه سازندگی، ۹تیر ۹۹). کسی که در مقابل اصطلاح‌طلبی به آن معنا که آنها فهم می‌کنند، ایستاده است.

 

این شبه‌-پرونده‌سازی و این بیرون کشیدن زونکن‌های خاک‌خورده از گنجه‌های تاریخ به قصد بازساخت چهره‌ای رادیکال و غیردموکراتیک از خویینی‌ها به این هدف انجام می‌شود که او را نه «معدل عقل جمعی جبهه‌ی اصلاحات» بلکه «عصاره‌ی یک جناح چپ رادیکال که با حرکات سکتاریستی و ناب گرایی در حال جداسازی خود از اصلاحات و حاکمیت» (همان) است، معرفی کنند.

 

به عبارت دیگر، این نوشته‌ها به دنبال آنند تا با تندترین لحن ممکن این سیگنال را به ناظران بفرستند که «ما» نمایندگی عقل جمعی اصلاح‌طلبان‌ایم و خویینی‌ها بیرون از این دایره، راه سقوط را می‌رود. سیگنالی که می‌گوید بین ما و نامه خویینی‌ها نسبتی نیست و ما موافقتی با محتوای آن نداریم.

 

متن نامه خویینی‌ها اما نمونه‌ای هزار بار نرم‌تر شده از انتقاداتی است که در فضای مجازی و کوچه و خیابان و بسیاری از همنشینی‌های جمعی ایرانیان به گوش می‌رسد. چیزی که اگرچه برای چهره‌ای سیاسی در مرتبه او خلاف‌آمد است؛ اما در ادبیات عامه، نقدی لطیف، بی‌گوشه، سمباده‌خورده و ملایم در برابر قدرت، فهمیده می‌شود.

 

چیزی که او نوشته، از دایره نرماتیو گفتگوی اجتماعی ایرانیان بیرون نیست که «رادیکال» باشد و قطعا از نقدهای درون گروهی و درگوشی اصلاح‌طلبان‌ به حاکمیت هم تندتر نیست. مساله‌ای که بین خویینی‌ها و دیگران تفاوت ایجاد می‌کند، جسارت است. او چیزی را به زبانی نرم می‌گوید که دیگران در سر می‌پرورانند و ملاحظه و مصلحت و بعضا ترس از بروز آن جلوگیری می‌کند. وقتی شرایط این است اما، این برچسب «تندروی» و رادیکالیسم را چطور باید فهم کنیم؟

 

جواب این سوال در کارویژه یک جریان سیاسی خوابیده، در همین فهم کلاسیک از تلاش سیاسی برای بالا رفتن از نردبان قدرت و صعود به صندلی‌های انتخابی. ماهیت هر جریان سیاسی در این است که خود را به رای‌دهندگان عرضه کند و از آنها بخواهد تا نمایندگی سیاسی‌شان را به او بدهند تا مطلوب آنها را در تمشیت امور روزانه‌شان به عهده بگیرد. ذات توانمندی یک جریان سیاسی در این است که چه وسعتی از جمعیت کشور را نمایندگی می‌کند و صدایش بازتاب مطالبه چه تعدادی از شهروندان است.

 

واقعیت این است که در ایران و با قوت گرفتن تریبون‌های مجازی، این شهروندان عادی هستند که صدایی بعضا بسیار اثرگذار در بازتاب مطالبات جمعی پیدا کرده‌اند. توییتر و دیگر سکوی‌های مجازی جایگاهی است که صدای شهروندان را بسیار رساتر به گوش قدرت می‌رساند و این، کم‌کم مرجعیت اجتماعی را از گروه‌هایی که روزگاری پرچم‌دار مطالبات عمومی بودند؛ می‌گیرد و نقش‌شان را روزافزون کمتر می‌کند.

 

اصلاح‌طلبانی که در‌ قدرت شریک‌اند، در این سال‌های بعد از ۹۶ فرسنگ‌ها از خط مقدم تلاش دموکراتیک جمهور مردم برای ساخت جامعه برابر و عادلانه عقب مانده‌اند و در همین حال که آنها از جریانی پیش‌رو به درجازنندگانی محافظه‌کار (که بیشنر نگران منافع فردی‌اند تا جمعی)، عقب نشسته‌اند؛ از مردم می‌خواهند تا باز هم نمایندگی سیاسی‌شان را به آنها بدهند. درخواستی که در این شرایط کم‌رمق سیاسی و با نگاهی به شلختگی تشکیلاتی درون اصلاح‌طلبان، بسیار نشدنی می‌نماید.

 

در این میان اما گروهی از اصلاح‌طلبان، منطق صعود از نردبان قدرت را جای دیگری جستجو می‌کنند. آنها به دنبال تغییر پارادایم‌اند از نگاه به دست و رای مردم به سمت اراده و میل حاکمیت. برای آنها، ماندن در قدرت با خوش‌آمد حاکمیت هم‌ردیف شده و طبیعی است در چنین شرایطی امثال خویینی‌ها بازی‌به‌هم‌زن‌اند و موی دماغ.

 

برای آنها رادیکالیسم آن چیزی است که جای آنها را بر سر سفره شراکت در قدرت تنگ کند. رادیکالیسم در شرایط امروز برای آنها تلاش برای گرفتن نمایندگی سیاسی توده است؛ چراکه ایستادن در صف اول مطالبه‌گری برای سیاست‌های عدالت‌خواهانه «هزینه»بر است و چوب‌خوری دارد. آنها از تلاش برای تصاحب اعتماد عمومی دست کشیده‌اند و مرادشان را جایی در میان مذاکرات پشتپرده با حاکمیت برای بهره‌ای از قدرت جست‌وجو می‌کنند.

 

اما واقعیت این است که اوضاع به قدری «رادیکال» شده که از قضا هیچ سیاستمداری نمی‌تواند به قدر کافی رادیکال باشد تا از این شرایط سخن بگوید. سقوط روزانه شهروندان به زیر خط فقر در شرایطی که اعتماد پایین اجتماعی سازوکارهای سنتی حمایت و همگرایی را از کار انداخته؛ شهروندان را ملتهب، سرگشته و بدون «هم‌زبان» و «هم‌درد»، رها کرده است.

 

اتفاقات گروتسکی که هر روزه در کشور رخ می‌دهد از گورخوابی تا انواع بزه نشانه‌هایی از رادیکال بودن شرایط است. ارزش‌های اخلاقی، در این نزاع روزانه برای معیشت، رنگ می‌بازند و شهروندان هر روز در این جنگ فرساینده ناامیدتر و دل‌خسته‌تر می‌شوند. شاید همین‌ها باشد که بتواند احساسات نوستالژیک و نگاه تحسین‌آمیز به دوران رژیم دیکتاتور پیشین را در مقابل امید به آینده توضیح دهد.

 

در این شرایط، از قضا سیاستمداران رادیکال لازمند که توان گرفتن تصمیم‌های رادیکال را داشته باشند و نیز اراده لازم را برای مقاومت در برابر تمامیت خواهانی که دکان دو دهنه‌ای بر سر اوضاع نابسامان کشور بنا کرده‌اند و نان‌شان در نبود نظم اجتماعی است و قاعدتا از هجمه به این دکان هراسان‌اند. سیاستمدارانی که توان نهادهای انتصابی را در مقابل صندلی‌های نمایندگی سیاسی توده تضعیف کنند و قدرت را به پروسه دموکراسی بازگردانند.

 

ما یک دهه است که با سیاستمداران میان‌مایه روزگار گذرانده‌ایم و اگر تنها یک نکته را از این روزگار در توشه گذاشته باشیم، همین است که این سیاستمداران میان‌مایه سربازان نرمالیزاسیون هژمونی تمامیت‌خواهان‌اند. اینها هستند که با سرکوب مطالبات و پرهیز دادن جامعه از داشتن رویاهای بزرگ (رادیکال)، راه تکاپو را مسدود می‌کنند و دینامیک اجتماعی را کند. 

 

این صدا که می‌شنوید، این جیغ‌های گوش‌خراشی که از نامه خویینی‌ها به صدا افتاده‌اند، این طبل‌های توخالی، این آوای پایان عمر سیاست‌ورزی معامله‌گر و آغاز دوران سیاست‌ورزی رادیکال است. سیاست‌ورزی سرکشی که جامعه را رو به جلو می‌برد؛ حتی اگر در قدرت شریک نباشد...

_______________________________________________________

* دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی و دبیر اسبق انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
11 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.